چرا مدام سراغ همان آدمی میروید که «دورتان میاندازد»؟
راهنماتو-حتماً باورتان میشود اگر به شما بگوییم که خیلی از آدمها روی این سیاره هستند که با وجود اینکه مدام در یک رابطه مورد آزار قرار میگیرند، نادیده گرفته میشوند یا به آنها بیاحترامی میشود، اما نمیتوانند چنین رابطه ناسالمی را ترک کنند.
به گزارش راهنماتو، راحت است بگوییم، «اگر با تو بدرفتاری میشود، کافی است رابطه را ترک کنی.» اما وقتی صحبت از عشق و وابستگی میشود، داستان پیچیدهتر از این حرفهاست. در این مقاله میخواهیم سه دلیلی را با شما در میان بگذاریم که علت بازگشتتان به شریک عاطفی ناسالم را توضیح میدهد و درنهایت به شما توصیههایی میکنیم که بتواند کنترل آینده و قلبتان را به دست بگیرید.
1.چرخه دوپامینی: گیر افتادن در هیجان عشق غیرقابل پیشبینی
سارا در یک اپلیکیشن دوستیابی با دَن آشنا شد و با اینکه اوجها رابطه آنها بسیار خلسهآور بود، فرودهایش مشقتبار و جانفرسا بود. دَن روزها او را نادیده میگرفت و هر وقت باز میگشت قولها و وعدههای شیرین و کلمات محبتآمیز به کار میبرد.
این الگوی رفتاری باعث میشد که سارا همیشه مضطرب باشد اما به آن لحظات کمی که دَن به او توجه نشان میداد عادت کرده بود. وقتی که دَن بالاخره بعد از مدتها جواب میداد و قرار میگذاشت، با اینکه عقلش میگفت یک جای کار میلنگد، اما حس یک پاداش بزرگ برای برایش داشت که مدتها به دنبال به دست آوردنش بود.
این اتفاق تصادی نیست. محبت پیشبینیناپذیر، مثل چیزی که سارا تجربه میکرد، یک چرخه در مغز ایجاد میکند که مدام باعث آزاد شدنِ هورمون دوپامین میشود. هورمون دوپامین، هورمون حال خوب است که در پاسخ به یک تقویت گاهبهگاه مثبت ایجاد میشود. درست مثل اتفاقی که در قمار یا سایر رفتارهای اعتیادی رخ میدهد، مغز یاد میگیرد، با وجود تعداد کم و بافاصله اوجها، به دنبال رسیدن به این لحظات باشد.
حتی وقتی که متوجه تناقضها میشوید، قول عشق میتواند شما را در گیر وابستگی و امیدواری کند.
توصیه: برای آنکه از وابستگی دوپامینی خودتان را نجات دهید، سعی کنید که یک سیستم حمایتی خارج از رابطه داشته باشید. برنامهریزی کنید که با دوستان و خانواده وقت بگذرانید یا مشغول فعالیتهایی باشید که به خلق و رفتار شریک عاطفیتان وابسته نباشد. نکته کلیدی آن است که مغزتان را آرام آرام دوباره سیمکشی کنید تا از منابع سالم و مداوم محبت احساس دریافت پاداش کند که به رها کردن خود از چرخه عشق غیرقابل پیشبینی کمک میکند.
2.عزت نفس و حس خودارزشمندی: باور کنید که لایق بهترین از اینها هستید
کریس هرگز در رابطهاش با اِما احساس ارزشمندی واقعی نمیکرد. او فکر میکرد که سزاوار انتقادهای اِما و نادیدهگرفتهشدنش توسط اوست. کریس در اعماق وجودش از فقدان عزت نفس رنج میبرد و باور داشت که ارزشمند نیست تا شریک عاطفیاش با او خوب رفتار کند. تاریخچه روابط او مشحون از آدمهایی بود که با او فاصله عاطفی و روانی داشتند و از او به شدت انتقاد میکردند یا بازتابی از باور درونی او بود که فکر میکرد باید به رفتاری خیلی پستتر از ایدئال تن بدهد.
عزت نفس پایین میتواند یکی از فاکتورهای اصلیای باشد که مانع از ترک رابطه ناسالم میشود. وقتی احساس ارزشمندی نمیکنید، به صورت ناخودگاه به دنبال روابطی هستید که این احساس را بازتاب میدهند. حتی ممکن است قانع شوید که شخص بهتری را نمیتوانید پیدا کنید، آدم مهربان در افسانههاست یا همه عشق را همین مدلی تجربه میکنند.
توصیه: با کار کردن روی عزت نفستان و فهرست کردن نقاط قوت، دستاوردها و ویژگیهای مثبتتان شروع کنید. شناسایی این ویژگیها در ساخت عزت نفس کمک میکند. به شرکت در کلاسهای تراپی یا صحبت کردن با یک معلم قابل اعتماد که بتواند مسائل زیرلایه شخصیتی شما را شناسایی کند و مدام به شما حس خودارزشمندی بدهد، فکر کنید. یادتان باشد که رابطه سالم زمانی شکل میگیرد که در وهله اول در رابطه سالمی با خودتان باشید. وقتی برای خودتان ارزش قائل شوید، بعید است که به کمتر از روابطی که برای شما ارزش قائل هستند، تن بدهید.
3.باور به «فانتزی تغییر»: یک روزی تغییر میکند
جنا 2سال است که با لوکاس، علیرغم اینکه بارها ناامیدش کرده است و علاقهای به زندگی جنا نشان نمیدهد، رابطه دارد. هر وقتی که جنا به پایان دادن به رابطهاش فکر میکند، لحظاتی یادش میآید که لوکاس با او مهربان، سخاوتمندانه و عاشق بود.
او نمیتوانست از این احساس که اگر قدری بیشتر او را دوست داشت، او به سراغش میآمد، خلاصی یابد. این باور که لوکاس بالاخره تبدیل به شریک عاطفیای میشود که جنا به آن نیاز دارد، باعث میشد که جنا، حتی وقتی که واقعاً رفتار لوکاس با او خوب نبود و رفتارش خوبش خیلی نادر بود، ادامه دهد.
فانتزی یا رویای تغییر در روابط خیلی شایع است. افراد امیدوارند که شریک رابطهشان تغییر کند و تبدیل به شریکی شود که آنها به آن نیاز دارند. این امید میتواند مبتنی بر خاطرات اولیه زندگی، مهربانیهای گهگاه شریک عاطفی یا قول او برای تغییر در آینده باشد. متأسفانه آدمها به ندرت آنطور که ما میخواهیم یا نیاز داریم، آن هم صرفاً چون به آنها میچسبیم، تغییر میکنند. ماندن در رابطه با این امید که روزی او تغییر خواهد کرد، منجر به درد و ناامیدی بیشتر میشود.
توصیه: سعی کنید خودتان را مجبور کنید که شاهد الگوی دائمی رفتار شریک عاطفیتان باشید. به قولها و لحظات خوب نادر توجه نکنید، بلکه سعی کنید ببینید که در طی یک دوره زمانی او چطور رفتار کرده است. تجربههای خود را یادداشت کنید. اغلب نوشتن به ما کمک میکند تا مشخص کنیم که اغلب چقدر احترام، عشق و مراقبتی که شایستهاش هستیم را دریافت میکنیم. یادتان باشد که عشق یعنی مورد پذیرش بودن و ارزشمند دانسته شدن، نه یک آینده تصوری و خیالی.
4.چرخه را بشکنید: با احساس دلسوزی نسبت به خود به جلو حرکت کنید
رها کردن خود از شرکای عاطفیای که با ما بدرفتاری میکنند آسان نیست. اوجهای دوپامینی، عزت نفس پایین و امید به تغییر، مانع از آن میشود که فرد بتواند از این روابط رها شود. این دلایل میتوانند قلب و مغز را در اختیار بگیرند. اما درک این نیروها اولین قدم برای بازپسگرفتن کنترل خود بر زندگی است.
اگر دارید این مطلب را میخوانید و متوجه شدهاید که در رابطهای شبیه مثالهایی که زدیم هستید، میدانید که تغییر امکانپذیر است. با خود-آگاهی، دریافت حمایت و رفتارهای پیوسته و گامهای کوچک، خودتان را از این چرخه معیوب خلاص کنید و آن عشق، احترام و شراکتی که لایقاش هستید را دوباره به دست آورید.