رسانه چه تاثیری بر درک ما از بازیها دارد؟
بر اساس آزمایشی که در سال ۱۹۶۸ که توسط دو پژوهشگر انجام شد، آنها تصمیم میگیرند به یک مدرسهی ابتدایی بروند و به همهی دانشآموزان یک آزمون بدهند و ببینند که کدام از آن دانشآموزها شانس بیشتری برای نابغه شدن در آینده دارند. اما نکتهی اصلی اینجاست که این آزمون هیچ هدف خاصی برای سنجیدن بچهها نداشت و در واقع هدف اصلی آن این بود که معلمها را بسنجد. به هر معلم یک لیست کوچکی داده شد که در آن اسم بچههای کلاس بود و معلم باید اسم دانشآموزان مستعد رو مینوشت و این آزمون هیچ ربطی به این انتخاب نداشت. اما شاید برای شما جالب باشد که چه اتفاقی در آخر سال برای این دانشآموزان منتخب افتاد. پژوهشگرها بعد از یک سال برگشتند تا پیشرفت این دانشآموزان به اصطلاح نابغه را بررسی کنند و نتیجه این بود که پیشرفت چشمگیری نسبت به بقیه همکلاسیهایشان داشتند. حالا همه اینها واقعا چه ربطی به نقد بازی ها دارد؟ اساسا ویدیوگیمها در این بررسی دقیقا مثل بچههای کلاس هستند. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.
شما میتوانید از یه کودک آزمون بگیرید و یا بازیای را نقد کنید اما نتایج هیچ کدام از اینها پتانسیل کامل و همه جانبه رو درباره عمق آن بازی یا آن کودک را به شما نشان نمیدهند. موضوع اینجاست که نقدها مثل آزمونها فقط یک تصویر لحظهای به ما میدهند که اغلب دربارهی خود بازی کمتر به ما میگویند و بیشتر دربارهی این است که دیگران چگونه قرار است با آن بازی در آینده رفتار کنند. البته منظور ما همه نقدها نیست و غالبا خیلی از نقدها کمک بزرگی برای خرید آن بازی به ما میکنند. اگر گیمر هستید معمولا این روند خیلی برای شما آشنا به نظر میرسد، یک بازی عرضه میشود، مورد توجه و نقد منتقدین قرار میگیرد و در آخر با واکنشهای متفاوت مردم روبهرو میشود و تمام! واقعا این تمام ماجراست، اما طی سالها متوجه شدیم که این داستانها به دو شکل اتفاق میافتند، یکی توسط ژورنالیستها در نقدهای بزرگ و یا از طرفی دیگر، جو هیجانی از طرف کاربران در شبکههای اجتماعی وغیره.
در دنیای نقد و بررسی بازیهای ویدیویی، چه بخواهیم و چه نخواهیم، مواجهه با نظرات و ارزیابیهای مختلف امری اجتنابناپذیر است. این نقدها، گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم، میتوانند تأثیرات عمیقی بر مخاطبان بگذارند. مطالعهای که در سال ۲۰۱۹ انجام شد، به بررسی تفاوت میان نقدهای ارائهشده توسط ژورنالیستهای حرفهای و کاربران آماتور پرداخت. این پژوهش با جمعآوری بیش از یک میلیون نقد از وبسایت «متاکریتیک» مجموعهای ارزشمند از دادههای گسترده را ایجاد کرد تا بتواند تفاوتها و شباهتهای میان این دو گروه را آشکار کند. نتایج این تحقیق نشان داد که آماتورها تمایل بیشتری به ارائه امتیازات افراطی، چه مثبت و چه منفی، دارند. از سوی دیگر، ژورنالیستهای حرفهای از سبک نگارشی بیطرفانهتر و تحلیلیتری بهره میبرند. نقدهای آنها منعکسکننده تجربیات چندین ساله و دانش عمیق آنها در حوزه بازیهای ویدیویی است. در مقابل، آماتورها بیشتر از زبانی احساسی و گاهی اغراقآمیز استفاده میکنند که این تفاوت در لحن و محتوا میتواند تأثیرات مختلفی بر مخاطبان بگذارد. به همین دلیل، توجه به این تفاوتها برای تحلیل دقیقتر نظرات پیرامون بازیها ضروری است.
محققان بر این باورند که برای دستیابی به ارزیابی جامعتر از نظر عمومی درباره یک بازی ویدیویی، باید از شدت احساسات موجود در نقدها کاسته شود. این امر میتواند بازخوردی دقیقتر و کاربردیتر برای توسعهدهندگان به همراه داشته باشد. نقدهای کارشناسان، که معمولاً در مراحل اولیه انتشار یک بازی منتشر میشوند، اغلب تأثیر هیجانی قوی بر مخاطبان دارند. اگر شما پس از خواندن چنین نقدی به تجربه بازی بپردازید، احتمالاً برداشت شما تحت تأثیر مستقیم آن نقد قرار میگیرد. این تأثیر میتواند به شکل تأیید کامل یا مخالفت شدید با نقد ظاهر شود، در حالی که ذهن شما بهطور ناخودآگاه تلاش میکند تجربهتان را با نقد تطبیق دهد.
یکی از جنبههای چالشبرانگیز و گاه عجیب نقد بازیهای ویدیویی، استفاده از سیستمهای امتیازدهی ستارهای است. این سیستمها معمولاً تلاش میکنند کیفیت یک بازی را در قالب یک عدد یا نماد خلاصه کنند. هرچند این امتیازات نمیتوانند جنبههای پیچیده و چندلایه بازیهایی مانند استارفیلد را بهطور کامل به تصویر بکشند. با این وجود، ما همچنان تمایل داریم تجربیات متنوع و چندوجهی یک بازی را به یک امتیاز عددی خلاصه کنیم. چرا؟ زیرا این سادهترین راه برای قضاوت است و ذهن ما بهطور طبیعی به سمت استفاده از چنین معیارهای سریع و قابل فهمی متمایل میشود.
امتیازات منتقدان، اغلب بهعنوان نقطه شروع برای ارزیابی یک محصول عمل میکنند، درست مانند نتایج آزمونهای اولیهای که در مطالعات روانشناسی از آنها استفاده میشود. به همین ترتیب، در تحقیقی که با کودکان ظاهراً باهوش انجام شد، انتخابهای ظاهراً تصادفی آنها منجر به رشد چشمگیر در پایان سال شد. این یافته ما را به این فکر وا میدارد که چگونه معیارهای ساده و گاهی اوقات پیشداورانه میتوانند تأثیرات غیرمنتظرهای بر ادراک و تصمیمگیری ما داشته باشند.
محققان در یکی از مطالعات خود از معلمان پرسیدند که آیا رفتارشان با دانشآموزانی که بهعنوان «باهوش» شناخته میشدند، تفاوتی داشته است یا خیر. در پاسخهای اولیه، مشخص شد که رفتار معلمان با این دانشآموزان بهطور قابل توجهی متفاوت بوده است. معلمان به این دانشآموزان توجه بیشتری میکردند. علاوه بر این، مطالب چالشبرانگیزتر و سطح بالاتری به آنها آموزش داده میشد. در نتیجه، این دانشآموزان بازخورد مثبتتر و سازندهتری دریافت میکردند. بهطور خلاصه، این تعاملات ویژه میان معلمان و دانشآموزان باعث ایجاد محیطی غنی و مساعد برای رشد آنها شد.
نقدهای بازیهای ویدیویی شباهت قابلتوجهی به تصمیمگیری معلمان دارند، چراکه انتظارات ما از بازیها، تجربهمان را شکل میدهند. اگر یک بازی در آغاز انتشار خود با نقدهای بسیار مثبت مواجه شود، ممکن است نسبت به ایرادات و نقصهای آن (مانند باگها یا مشکلات فنی) گذشت بیشتری داشته باشیم. در مقابل، اگر موجی از نقدهای منفی آن را احاطه کند، احتمالاً تجربهای خستهکننده و ناخوشایند خواهیم داشت، حتی اگر آن بازی ارزشمند باشد. نکته جالب اینجاست که این تأثیرات ناخودآگاه هستند؛ حتی اگر بخواهیم ذهن خود را از نظرات دیگران مستقل نگه داریم، باورهای از پیش ساختهشده ناشی از این نقدها، بهطور ناخواسته، بر ادراک ما سایه میاندازند. این پدیده تنها یک حدس و گمان نیست، بلکه شواهد علمی نیز آن را تأیید میکنند. مطالعهای که در سال ۲۰۱۱ انجام شد، نشان داد که نقدهای منفی (چه از سوی کاربران عادی و چه از سوی ژورنالیستها) تأثیر عمیقی بر تجربه بازیکنان میگذارند. این تأثیر حتی زمانی که بازیکنان با اشتیاق و حال خوب به سراغ بازی میروند، همچنان پابرجاست.
علاوه بر این، تحقیقی در سال ۲۰۲۲ درباره نقدهای آنلاین نشان داد که اکثر مردم در تشخیص نقدهای نامعتبر چندان موفق نیستند. این موضوع بهویژه در فضایی که نقدهای منفی و هیجانی، بیشتر جلب توجه میکنند، به چالش بزرگی تبدیل میشود.
در مطالعهای که در سال ۲۰۱۹ انجام شد، تأثیر کامنتهای یوتیوب بر تجربه کاربران از ویدیوهای نقد بازیها بررسی شد. نتایج نشان داد کاربرانی که فقط نظرات منفی را در کامنتها خوانده بودند، بهطور قابلتوجهی کمتر از تماشای ویدیو لذت بردند، در مقایسه با کسانی که یا به کامنتها توجهی نکردند یا تنها نظرات مثبت را مشاهده کردند. این در حالی بود که محتوای ویدیو برای همه گروهها کاملاً یکسان بود.
این یافتهها به وضوح نشان میدهند که حتی یک نقد یا نظر میتواند انتظاری در ذهن ما ایجاد کند؛ یک شک، یک وعده، یا حتی یک تضمین کوچک. این انتظارات در ناخودآگاه ما ریشه میزنند و در نهایت، تجربه ما از بازی یا هر اثر دیگری را شکل میدهند. بسیاری از ما این تأثیرات را بهخوبی درک میکنیم و تلاش میکنیم که از غرق شدن در نقدها اجتناب کنیم. با این حال، وقتی مستقیماً به تجربه یک بازی بدون پیشداوری و انتظارات قبلی میپردازیم، اغلب متوجه میشویم که لذت ما از آن بازی بهطور چشمگیری افزایش مییابد. این موضوع به ما یادآوری میکند که تجربههای شخصی و برداشتهای منحصربهفرد ما از بازیها، بسیار ارزشمندتر از قضاوتهایی هستند که دیگران بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم به ما تحمیل میکنند.
اگر تنها شایعهای بشنویم که یک بازی «عالی» است، همین میتواند کافی باشد تا با خوشبینی به آن فرصت دهیم. فرض کنید نقدی منفی درباره بازیای که مدتها منتظرش بودید، میخوانید. وقتی خودتان بازی را تجربه میکنید و متوجه میشوید که آن بازی واقعاً فوقالعاده است، آیا باز هم ممکن است که آن نقد منفی اولیه بر تجربه شما تأثیر گذاشته باشد؟ پاسخ به احتمال زیاد بله است. حتی در چنین شرایطی، شما بازی را با ذهنیتی آغاز کردهاید که توسط آن نقد منفی شکل گرفته است، هرچند در نهایت ممکن است دیدگاه شما کاملاً متفاوت از آن نقد باشد.
یکی از جنبههای جالب این پدیده این است که نقدها از سوی افرادی که به آنها شباهت بیشتری حس میکنید، تأثیر عمیقتری بر شما میگذارند. ناخودآگاه، هرچه آن منتقد بگوید، بیشتر مورد پذیرش قرار میدهید. اما در مقابل، اگر حس کنید منتقد از شما بسیار متفاوت است، ممکن است نقد منفی او حتی انگیزه شما را برای خرید بازی افزایش دهد! بهطور کلی، وقتی با منتقدی که دیدگاهی کاملاً متفاوت از شما دارد مواجه میشوید، احتمالاً تصمیم میگیرید خلاف توصیه او عمل کنید. این پدیده نشان میدهد که تعامل ما با نقدها و منتقدان پیچیدگی بیشتری از یک پذیرش یا رد ساده دارد و انتظارات، حتی در قالب مخالفت، همچنان مسیر تجربه ما را تعیین میکنند.
در نهایت، از تمام این بحثها به چه نتیجهای میرسیم؟ آیا باید خواندن نقدها را بهطور کلی کنار بگذاریم؟ یا از شبکههای اجتماعی فاصله بگیریم؟ پاسخ این نیست که افراطی عمل کنیم، بلکه باید به تعادلی منطقی در این زمینه برسیم.
واقعیت این است که نمیتوانیم توصیه کنیم که هیچ نقدی نخوانید، زیرا این تنها پاک کردن صورتمسئله است و کمک چندانی به شما نمیکند. نقدها میتوانند منابع بسیار مفیدی باشند، بهویژه زمانی که در انتخاب یک بازی شک دارید. اما نکته کلیدی این است که نباید هرچه میشنوید یا میخوانید را بهراحتی باور کنید. چرا که همیشه این حقیقت ثابت شده است که تشخیص درست یا نادرست بودن چیزی که پیش از تجربه خواندهایم، برایمان دشوار است.
راهحل چیست؟ منابع معتبر را پیدا کنید، به منتقدانی که دیدگاههایشان با شما همخوانی بیشتری دارد، توجه کنید و به یاد داشته باشید که در میان نقدها، دیدگاههای احساسی و افراطی نیز وجود دارند، چه بسیار مثبت و چه بسیار منفی. آگاهانه انتخاب کنید، حتی اگر نقدی را نادیده بگیرید، صرفاً دیدن آن میتواند ناخودآگاه بر تجربه شما تأثیر بگذارد. بنابراین، بهتر است آگاه باشید که این تأثیرات چگونه عمل میکنند. اگر برای یک بازی بهشدت هیجانزده هستید، توصیه میشود که حداقل یک هفته پیش از عرضه آن از شبکههای اجتماعی و منابع نقد دوری کنید. این کار کمک میکند که تجربه اولیه شما از بازی، خالص و دستنخورده باشد. زمانی که بازی را به پایان رساندید و برداشت شخصی خود را شکل دادید، میتوانید به نقدهای دیگران بازگردید و دیدگاه آنها را بررسی کنید. این کار به شما کمک میکند که برداشت خود را بهتر درک کنید، بدون اینکه انتظارات از پیشتعیینشده بر شما سایه افکنده باشد.
در نهایت، این نکته را به یاد داشته باشید: تأثیر نقدها بسیار بیشتر از آن چیزی است که فکر میکنیم، حتی اگر به آنها اعتراف نکنیم. شاید شما بازیهایی داشته باشید که عاشقشان هستید اما دیگران نظرات منفی دارند. یا برعکس، ممکن است بازیهایی که همه شاهکار مینامند، برای شما چندان جذاب نباشند. تجربه شما از بازی، برای خود شماست و این ارزشمندترین چیزی است که باید از آن محافظت کنید. بنابراین، با دیدی باز و تعادل میان نقدها و تجربیات شخصی، در دنیای بازیها را کاوش کنید.