نقد فیلم Bird – من با یه پرنده دوستم
Bird فیلمی درام با رگههای فانتزی، محصول سال 2024 آمریکا، به نویسندگی و کارگردانی آندریا آرنولد (Andrea Arnold) میباشد. در این فیلم نیکیا آدامز (Nykiya Adams) به عنوان بیلی و کاراکتر اصلی، بری کیوگن (Barry Keoghan) به عنوان باگ، پدری جوان، فرانتس روگوفسکی (Franz Rogowski) در نقش Bird و چندی دیگر به هنرنمایی میپردازند. این فیلم به عنوان یکی از ده فیلم برتر مستقل ۲۰۲۴ معرفی شده است.
Bird داستان دختری ۱۲ ساله به نام بیلی را روایت میکند که همراه با پدر مجردش، باگ و برادرش، هانتر، در شمال کنت به همراه اکیپ طرد شدهها در ساختمانی زندگی میکند. باگ به دلیل مشغلههای شخصی و محدودیتهای مالی و حتی سن کم برای پدر بودن، زمان کافی برای رسیدگی به نیازهای عاطفی فرزندانش را ندارد. بیلی که به سن بلوغ نزدیک شده است، به دنبال توجه و ماجراجویی در دنیای بیرون میگردد و با دوستان جدیدی آشنا میشود که زندگی او را تحت تأثیر قرار میدهند.
دریافت سخت مفاهیم
تحلیل و واشکافی فیلم Bird کمی دشوار است. اول به دلیل سبک هنری و مفهومی این فیلم. فیلمهای آندریا آرنولد معمولاً مفاهیمی عمیق و استعاری را مطرح میکنند که برای همه مخاطبان به راحتی قابل درک نیست. روایت غیرخطی یا استفاده از تصاویر و سکوت بهجای دیالوگهای صریح، تفسیر داستان را پیچیدهتر میکند. دلیل دیگر تمرکز بر احساسات بهجای داستانگویی سنتی است. فیلمهای درام مانند Bird اغلب بر تجربه احساسی مخاطب تمرکز دارند تا یک داستان سر راست. این نوع روایت از دید برخی منتقدان مبهم یا ناکامل به نظر میرسد. اما به شخصه فکر میکنم کارگردان به کند و کاو ذهن مخاطب باور دارد و علاوه بر این، از قید کلام آزاد میشود. یعنی تنها به دیالوگ اکتفا نمیکند بلکه آنچه که مهم است جریان صریح احساسات و برانگیختگی حس از روشهای پیچیده میباشد.
ابهام در پایانبندی نیز از دیگر دلایل سختفهمی این فیلم است. بسیاری از فیلمهای مستقل، از جمله Bird، با پایانهای باز یا نمادین تمام میشوند. این میتواند تفسیرها و واکنشهای متفاوتی ایجاد کند و نقد منسجم را دشوارتر سازد. مثلا در پایان فیلم مورد نظر، از یک حیوان جدید رونمایی میشود. در واقع المان نو و تازهای که پیش از این کارگردان به آن نپرداخته بود وارد میشود. همچنین موضوعات حساسی مثل معضلات اجتماعی بر این درک سخت دامن میزند. در واقع فیلم به مسائل اجتماعی و روانشناختی مانند بلوغ، تنهایی و روابط خانوادگی در جامعهای آشفته میپردازد. این موضوعات حساس، نقد را به دلیل نیاز به احترام به پیچیدگیهای انسانی چالشبرانگیز میکند.
نظرات مخاطبان در این فیلم بسیار پراکنده است مثلا برخی از مخاطبان سبک آرام و مفهومی فیلم را دوست دارند، درحالیکه دیگران آن را خستهکننده یا گنگ میدانند. این اختلاف نظرها نقدی یکپارچه را سختتر میکند. در نتیجه برای تحلیل بهتر خط داستانی Bird باید به جای تمرکز صرف بر داستان، به بررسی مفاهیم، سبک بصری و تجربه احساسی آن بپردازیم.
نشانهها همه جا حضور دارند
فیلم Bird، سرشار از نمادگرایی و نشانههایی است که به داستان عمق بیشتری میبخشند. مثلا پرنده یا Bird نماد آزادی و بلوغ است. پرندهای که نام فیلم از آن گرفته شده است، بهوضوح نمادی از آزادی، استقلال و تلاش برای رهایی از محدودیتها است. شخصیت بیلی، دختر 12 ساله، نیز انگار در طول فیلم مانند یک پرنده بهتدریج یاد میگیرد چگونه بالهای خود را باز کند و از قفس محدودیتهای خانوادگی و اجتماعی بگریزد.
پرنده همچنین نمایانگر شکنندگی بیلی در برابر مشکلات زندگی هم هست. این نماد نشان میدهد که آزادی گاهی هزینههای عاطفی سنگینی دارد. علاوه بر این قفس نیز دیگر نشانه این فیلم است. در فیلم، تصاویری از قفس پرندگان یا اشیای مشابه بارها دیده میشود. این قفسها نمایانگر محدودیتهایی هستند که شخصیتهای فیلم، بهویژه بیلی و پدرش باگ، در زندگی خود با آنها مواجهاند. قفس همچنین نمادی از فشارهای اجتماعی و خانوادگی است که بیلی را از رشد و بلوغ کامل بازمیدارد. در برخی صحنهها، قفس باز میشود که به تغییرات شخصیتی یا لحظههای آزادی اشاره دارد.
فیلم به طور مکرر از طبیعت، بهویژه چشماندازهای شمال کنت، برای انعکاس احساسات شخصیتها استفاده میکند. جنگلها، دشتها و پرواز پرندگان نشان دهنده تمایل بیلی به کشف دنیای بیرون و رهایی از زندگی روزمره است. تضاد بین طبیعت آزاد و خانه محدود، بیانگر دوگانگی بین آزادی درونی و محدودیتهای بیرونی است. همچنین، فیلم بهجای دیالوگهای سنگین، از سکوت و فضای خالی برای انتقال احساسات شخصیتها استفاده میکند. این سکوت نمادی از ناتوانی افراد در برقراری ارتباط است؛ بهویژه بین بیلی و پدرش.
این فضای خالی همچنین فرصتی برای مخاطب است تا خود را به جای شخصیتها بگذارد و مفاهیم عمیقتری را برداشت کند. البته فاصله و سکوت راهی است تا احساسات از طریق چشمها، اکتها و دیگر المانها بروز پیدا کنند. در این فیلم روابط هم به نوعی تبدیل به نشانه میشوند. دوستان قدیمی و حتی جدید بیلی، نمادی از وسوسه و خطرهای جهان خارج هستند. همزمان نمایانگر آزادی عجین شده با امنیت هم هستند. در واقع بستگی به موقعیت دارد. انگار این روابط نشان دهنده فرآیند کشف هویت و تصمیمگیری بیلی در مورد مسیر زندگیاش است.
فیلم از نمادگرایی بهعنوان ابزاری برای تقویت پیامهای خود استفاده میکند، اما همین ویژگی باعث میشود که Bird نیمی از مخاطبان را از دست بدهد چرا که مخاطب احساس میکند که داستان بیشازحد مبهم یا غیرمستقیم است و حتی برخی از منتقدین بر این نظرند که تاکید بیشازحد بر تصاویر نمادین به قیمت کاهش ارتباط عاطفی یا روایتی فیلم تمام میشود. بااینحال، استفاده از نمادهایی مانند پرنده، قفس، و سکوت به شکل هنرمندانهای مخاطب را وادار به تفکر میکند. این فیلم با دعوت به دروننگری و بررسی مسائل روانشناختی، جایگاه خاصی در سینمای معاصر پیدا کرده است.
به طور کل نمادهای فیلم Bird به زیبایی مفاهیمی چون آزادی، بلوغ و تلاش برای رهایی از محدودیتها را بیان میکنند. تحلیل آنها نیازمند دقت و درک عمیق است و مخاطب را وادار به بررسی جنبههای مختلف زندگی و روابط انسانی میکند. حیوانات نیز به عنوان نماد به کار میروند. در فیلم Bird، حیوانات، بهویژه پرنده و روباه، نقش مهمی ایفا میکنند و بهطور غیرمستقیم پیامهای عمیق فیلم درباره زندگی، آزادی و خطرات جهان را منتقل میکنند. مثلا پرنده که نماد آزادی و امید است، در طول فیلم نشان دهنده آزادی و آرزوهای بیلی است. همانطور که پرندهها پرواز میکنند، بیلی نیز آرزوی رهایی از محدودیتهای خانوادگی و اجتماعی را دارد. حرکات و پرواز پرنده نمایانگر تمایل طبیعی انسان به کشف و گسترش مرزهای خود است، بهخصوص در دوران بلوغ که شخصیت بیلی به دنبال هویت خویش میگردد. پرنده همچنین نشان دهنده بیدفاع بودن است. در محیطی که شخصیتها در آن زندگی میکنند، بیلی مانند پرندهای کوچک در برابر مشکلات بزرگتر (مانند فقر، فقدان عاطفی، یا فشار اجتماعی) قرار دارد و خیلی آسیبپذیر است.
روباه نیز که در پایان فیلم همراه با تغییر رنگ چشم ناگهانی کاراکتر بیلی حضور پیدا میکند، نماد طبیعت خشن و واقعیتهای زندگی است. این صحنه تاکیدی بر بیرحمی دنیا و شکست امیدهای معصومانه هم هست. اما بیشتر بلوغ بیلی را در دنیای عجیب و پر از پستی بلندی نشان میدهد. روباه میتواند نمایانگر نیروهای خارجی نیز باشد که آزادی و آرزوهای بیلی را تهدید میکنند. این تهدید میتواند فشارهای اجتماعی، مسئولیتهای خانوادگی، یا حتی کشمکشهای درونی باشد. با این وجود انگار روباه به مثابه خود بیلی است که باید زیست در زندگی واقعی را یاد بگیرد. روباه، در عین اینکه موجودی زیبا و زیرک است، نقش یک شکارچی را ایفا میکند.
این دوگانگی نشان دهنده پیچیدگیهای زندگی است یعنی چیزی که در نگاه اول جذاب به نظر میرسد، میتواند در نهایت خطرناک باشد. یا حتی بلعکس. این نکته بازتاب روابط جدید بیلی است که در ظاهر و باطن معانی مختلفی به همراه دارند در واقع هم جذاب و آزاد کننده هستند، و هم در نهایت میتوانند آسیبزا باشند. درست مثل رابطه بیلی با پدرش! البته رابطه پرنده و روباه تضاد بین آزادی و خطر میباشد. پرنده نمایانگر آزادی، رویاها، و معصومیت است، درحالیکه روباه نشان دهنده محدودیتها، خطرها و واقعیتهای تلخ است. برخورد این دو در پایان فیلم، تضادی میان امید و شکست را به نمایش میگذارد.
با این وجود این اتفاق تا حدودی در این فیلم معکوس شده است. رابطه بین پرنده و روباه از اجتناب ناپذیری زندگی هم خبر میدهد. در واقع میتواند بیانگر چرخه طبیعی زندگی باشد؛ اینکه آزادی همیشه در معرض خطر است و نمیتوان از چالشها یا شکستها فرار کرد.به طور کل صحنه پایانی فیلم نشان دهنده گذار بیلی از معصومیت به بلوغ میباشد. روباه هم نماد از دست دادن رویاهای بیلی یا پذیرش واقعیتهای سخت زندگی. این صحنه بر این ایده تاکید دارد که هرچند آزادی و امید زیبا هستند، اما همیشه تحت تهدید واقعیتهای زندگی باقی میمانند.
کارگردان تلخی توام با امید را با این نشانهها نمایان میکند. در واقع هر پایان، آغازی برای چیزی دیگر است. این چرخه میتواند بازتابی از توانایی بیلی برای کنار آمدن با شکست و پیدا کردن راهی جدید باشد. در نهایت باید گفت که فیلم با استفاده از نمادهای پرنده و روباه، تضادهای اصلی زندگی را به تصویر میکشد. امید در برابر خطر، آزادی در برابر محدودیت و معصومیت در برابر واقعیتهای تلخ. پایان فیلم بیانگر ماهیت اجتنابناپذیر چالشهای زندگی است.این نمادها باعث میشوند که مخاطب پس از پایان فیلم به تفکر درباره روابط انسانی، آزادی و واقعیتهای خشن دنیای بیرونی بپردازد و پیام فیلم را به شکل عمیقتری درک کند.
جامعه و تاثیر آن بر زندگی بیلی
در فیلم Bird، زندگی بیلی و شرایط زیستی او در فقر، همراه با تعامل با افراد کولی و گروههای خلافکار، زمینهای پیچیده و نمادین برای روایت داستان فراهم میکند. این جنبههای فیلم را میتوان از زوایای مختلف اجتماعی، روانشناختی و فلسفی تحلیل کرد. فقر بهعنوان محدودیت و قفس معرفی میشود. شرایط مالی ضعیف خانواده بیلی به وضوح بر تمام جنبههای زندگی او تأثیر گذاشته است. این فقر همانند یک قفس عمل میکند که بیلی را از دسترسی به فرصتهای بهتر بازمیدارد. فقر باعث شده است که بیلی برای برآورده کردن نیازهای اساسی خود (از جمله احساس امنیت و توجه عاطفی) به افراد خارج از خانواده پناه ببرد. زندگی در شرایط دشوار، بیلی را مجبور به پذیرش مسئولیتهایی کرده که برای سن او زودرس است. این موضوع در تضاد با معصومیت دوران کودکی او قرار دارد. فقر همچنین باعث شده که او بهجای تجربه یک دوران کودکی معمولی، زودتر با واقعیتهای تلخ زندگی آشنا شود و حتی در قبال برادر و خواهرهای کوچکترش، خود را مسئول و موظف بداند.
افراد گنگ در فیلم، نمادی از آزادی بدون ساختار و انضباط هستند. آنها در ظاهر سبک زندگی متفاوت و رهاییبخش دارند، اما این آزادی با بیثباتی، خطر و گاهی قانونگریزی همراه است. برای بیلی، این افراد نمادی از دنیای بیرون و حتی درون هستند که او را به سمت تجربیات جدید و کشف هویت خویش میکشاند. اما این رابطه میتواند به او آسیب برساند، زیرا زندگی این گروهها اغلب با بینظمی و عدم امنیت همراه است. البته این افراد به بیلی فرصت میدهند تا از زندگی محدود کننده خود فرار کند و دنیای جدیدی را تجربه کند.
با این وجود آنها بیلی را در معرض رفتارهای ناسالم، خطرناک، یا حتی غیرقانونی قرار میدهند. این موضوع تضاد میان آزادی و خطر را در فیلم تقویت میکند. تعامل با گروههای خلافکار علاوه بر این که نیروهایی تهدید کننده هستند که از آسیبهای اجتماعی رنج میبرند اما برای بیلی بیشتر یک جامعه و خانواده میباشند. یا حداقل تنها مامن او. زندگی با این گروه بیلی را با وسوسههایی مانند قدرت، انتقام، یا حس تعلق روبهرو میکند، اما در عین حال، او را از معصومیت و رویاهای کودکیاش نیز دور میکند. این موضوع یکی از اصلیترین درگیریهای درونی بیلی در فیلم است؛ انتخاب میان امنیت و معصومیت یا خطر و آزادی.
تنهایی و جستجوی هویت بیلی در اجتماع اینچنینی پررنگ میشود. زندگی در طبقه پایینتر و عدم حضور عاطفی پدرش باعث شده که بیلی به دنبال هویتی مستقل و معنا در دنیای بیرون باشد. علاوه بر این تجربیات سخت بیلی در دوران کودکی، به احتمال زیاد تأثیرات عمیقی بر شخصیت و رفتارهای آینده او خواهد گذاشت. این تجربیات میتوانند باعث تقویت اراده و رشد او شوند یا او را به سمت مسیری تاریکتر سوق میدهد.
فیلم Bird بهطور ضمنی نشان میدهد که چگونه فقر و حاشیهنشینی میتوانند افراد را به سمت درونگرایی ناسالم یا تصمیمات نادرست سوق دهند. کولیها و گروههای خلافکار نمادی از طبقات اجتماعی طرد شده هستند که در حاشیه جامعه زندگی میکنند و گاهی به دلیل نبود فرصتهای بهتر، به سمت رفتارهای خلافکارانه میروند. تعامل بیلی با این افراد، تضاد میان آزادی مطلق و محدودیتهای اجتماعی را به تصویر میکشد.
این سوال مطرح میشود که آیا آزادی بدون محدودیت واقعاً رهایی بخش است یا فقط شکلی دیگر از قید و بند است. در نهایت باید گفت که زندگی بیلی در میان فقر و گروههای خلافکار نمادی از کشمکش میان آرزوهای انسانی و واقعیتهای اجتماعی است. بیلی که به دنبال معنا، امنیت و هویت است، در مسیر خود با خطرات و وسوسههای مختلفی روبهرو میشود. فیلم با نمایش این روابط، به مخاطب نشان میدهد که چگونه شرایط اجتماعی و اقتصادی میتوانند بر زندگی و انتخابهای فردی تأثیر بگذارند و این سؤال فلسفی را مطرح میکند که آیا آزادی واقعی در چنین شرایطی امکانپذیر است؟
شخصیتها
بیلی در مرحلهای از رشد روانی قرار دارد که به دنبال کشف خود و هویت شخصیاش است. او با جستجوی ماجراجوییهای جدید، در تلاش است تا با سایه خود مواجه شود و جنبههای ناشناخته شخصیتش را کشف کند. پدر بیلی، باگ نیز نمایانگر آنیموس (جنبه مردانه روان) در زندگی بیلی است. عدم توجه او به نیازهای عاطفی فرزندانش نشان دهنده عدم تعادل در ارتباط بیلی با آنیموس درونیاش است که منجر به جستجوی توجه و محبت در محیطهای بیرونی میشود. بیلی در مرحله نوجوانی با چالشهای مربوط به عقده ادیپ مواجه است.
کمبود توجه پدر باعث ایجاد احساسات سرکوب شده و تمایلات ناخودآگاه در او میشود که در رفتارهای جستجوی توجه و ماجراجوییهای بیرونی نمود پیدا میکند. رفتار باگ نیز نشان دهنده مکانیزمهای دفاعی مانند سرکوب است، جایی که او به دلیل مشکلات شخصی و مالی، احساسات و نیازهای عاطفی خود و فرزندانش را نادیده میگیرد. یا شخصیت پرنده (با بازی فرانتس روگوفسکی) در فیلم، مردی عجیب با سادگی کودکانه است که در جستجوی مادری غایب است. ارتباط بین بیلی و پرنده میتواند نمادی از تلاش بیلی برای پر کردن خلأهای عاطفی و جستجوی هویت باشد. این رابطه نمایان کننده تمایل بیلی به یافتن خود و تکمیل جنبههای ناپیدای شخصیتش است. در نتیجه فیلم Bird با به تصویر کشیدن روابط پیچیده خانوادگی و جستجوی هویت در دوران نوجوانی، بستری مناسب برای تحلیل روانشناختی کاراکترها فراهم میکند.
بیلی با مواجهه با چالشهای درونی و بیرونی، در مسیر کشف هویت و تکامل روانی گام برمیدارد. شخصیت Bird در فیلم، با سادگی و معصومیت کودکانهاش، جنبهای از انسانیت و آسیبپذیری را نشان میدهد. کاراکتر پرنده میتواند نمایانگر خود سایه باشد. او جنبههایی از روان انسان را نشان میدهد که سرکوب شدهاند؛ مانند نیاز به وابستگی، حمایت و سادگی. رفتارهای او بازتابی از جنبههایی است که جامعه آنها را سرکوب کرده است، از جمله بیقیدی و معصومیت. ارتباط Bird با شخصیت بیلی نمادی از کهنالگوی والد میباشد که به صورت ناقص در زندگی بیلی ظاهر میشود. Bird به شکلی ناخودآگاه نقش محافظ و راهنما را برای بیلی ایفا میکند، در حالی که خودش به دلیل فقدان مادر، همچنان در جستجوی کهنالگوی مادر است.
شخصیت Bird به نظر در مرحلهای از سفر قهرمان یونگی است که در آن با رنجها و فقدانهای درونی دست و پنجه نرم میکند. این سفر برای او به دنبال یافتن معنا و تکمیل شخصیتش است، اما عدم تعادل درونی او نشان دهنده توقف یا تعویق در این فرایند است. رفتارهای Bird میتواند بازتابی از رانههای اولیه باشد، مانند نیاز به دلبستگی و محبت مادرانه. عدم حضور مادر در زندگی او به عقدههای روانی مانند عقده مادر (Mother Complex) منجر شده است که در تعاملات او با دیگران، به ویژه بیلی، نمود پیدا میکند. به نظر میرسد که پرنده توسط خاطرات سرکوب شده و عقدههای کودکی هدایت میشود. او از طریق رفتارهای کودکانه و گاهی غیرمنطقی، تلاش میکند تا این زخمهای روانی را در ناخودآگاه خود تسکین دهد. این موضوع باعث میشود که او در روابطش با دیگران مرزهای روشنی نداشته باشد.
Bird از مکانیزمهای دفاعی مانند واپسرانی استفاده میکند. رفتار کودکانه او میتواند نتیجه بازگشت روانی به مراحل ابتداییتر رشد باشد، جایی که او احساس امنیت بیشتری میکرده است. به طور کل، Bird شخصیتی عمیقاً نمادین است که نشان دهنده بخشی از روان انسان است که به دنبال کامل شدن و هویتیابی است. او به نوعی نماینده انسانی است که در چرخه درد و رنج گیر کرده و برای یافتن معنا تلاش میکند. Bird شخصیتی است که گذشته و عقدههای کودکیاش او را تعریف میکند. فقدان مادر و نیازهای سرکوب شده او باعث شده که در نوعی بنبست روانی گیر بیفتد. این شخصیت به عنوان پلی بین آسیبپذیری کودکانه و تلاش برای بزرگسالی دیده میشود و با ایجاد رابطه با بیلی، فرصت تعامل میان دو جهان مختلف (دنیای کودکی و بزرگسالی) را فراهم میکند.
اینجا احساسات درونی هستند!
فیلم Bird با نمایش احساسات خشک و درونی، فضایی مینیمالیستی و در عین حال پیچیده از تجربههای انسانی خلق میکند. این ویژگیهای احساسی از منظر روانشناسی و زیباییشناختی قابل تحلیل و نقد است. احساسات محدود و درونی شخصیتها نشان دهنده ناتوانی آنها در برقراری ارتباط با ناخودآگاه جمعی یا فردی میباشد. این فاصلهگیری از ابراز عواطف آشکار، نمادی از عدم تعادل میان آگاهی و ناخودآگاهی است. شخصیتها در تلاش هستند تا با درون خود روبهرو شوند و سایه را بپذیرند. خشکی احساسات میتواند مرحلهای از این فرایند باشد که شخصیتها در آن با ترس و بیاعتمادی نسبت به عواطفشان دست و پنجه نرم میکنند.
احساسات محدود و درونی میتواند بازتابی از سرکوب عمیق ناخودآگاه باشد. شخصیتها به دلیل ترس از آسیب یا تجربههای گذشته، از بیان مستقیم احساسات اجتناب میکنند. خشکی احساسات میتواند نوعی مکانیزم دفاعی باشد که از طریق آن شخصیتها از مواجهه با ترسها و عقدههای درونی خود اجتناب میکنند. این سرکوب، رفتار آنها را خنثی و گاه بیروح جلوه میدهد. به طور کل فیلم از احساسات درونی و سرد برای ایجاد عمق روانی استفاده میکند. این ویژگی نه تنها بیننده را مجبور میکند که به جای دریافت مستقیم اطلاعات، در دنیای درونی شخصیتها کاوش کند، بلکه فضایی واقعگرایانه و تأثیرگذار خلق میکند.
همچنین سکوت احساسی به جای دیالوگها یا صحنههای احساسی پررنگ، به بیننده اجازه میدهد که در لحظات ساده اما پرمعنا تأمل کند. این نوع روایت ممکن است برای برخی از مخاطبان دسترسی احساسی به شخصیتها را دشوار کند. بیننده احساس میکند که شخصیتها غیرقابلدرک یا بیش از حد از دنیای واقعی فاصله گرفتهاند. اگرچه این سبک میتواند با هدف ایجاد احساسات قویتر و بنیادی استفاده شود، اما خطر از دست دادن مخاطب عام را نیز به همراه دارد، زیرا ممکن است بیننده برای همذاتپنداری نیاز به بیان آشکارتر عواطف داشته باشد.
بنابراین احساسات خشک و درونی در Bird، اگرچه از لحاظ روانشناختی و زیباییشناختی قابل توجیه است، اما یک شمشیر دولبه محسوب میشود. این سبک میتواند لایههای عمیقی از معنای روانی و فلسفی را آشکار کند و به بیننده اجازه دهد که به جای دریافت احساسات آماده، آنها را درون خود جستجو کند. با این وجود استفاده افراطی از این سبک باعث بیگانگی مخاطب میشود و برخی از تماشاگران نمیتوانند با شخصیتها یا روایت ارتباط برقرار کنند. این فیلم در نهایت بیننده را به چالشی مثل، جستجوی احساسات انسانی در فضاهایی که به نظر خالی از آنها هستند، دعوت میکند.
75
امتیاز ویجیاتو