فانی لند‌

معنی بدنه در دیکشنری فارسی چیست؟

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق بدنه در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

بدنه در دانشنامه آزاد فارسی:

( بدنة ) بدنة. [ ب َ دَن َ ] ( ع اِ ) شتر و گاو قربانی که به مکه فرستند. مذکر و مؤنث در آن یکسان است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). ماده شتر یا ماده گاو که در مکه نحر شود و چون آنها را تناور و پروار می کردند از آن بدنة نامیده اند و از آنجاست : «اراک اَضعف السدَنة و انت فی قدِ البدنة». ( از اقرب الموارد ). آنچه قربان کنند.( مهذب الاسماء ). کشتار و قربانی از نوع شتر و گاو که به مکه برند قربانی را و نر و ماده هر دو را بدنة گویند. فسیکه. ذبیحه. ( یادداشت مؤلف ). ج ، بُدُن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ). || بقیرة و آن پیراهنی است بدون آستین که زنان پوشند. ج ، بدنات و بُدُن. ( از اقرب الموارد ). بدنه : و زبیده بدنه ای بمروارید بافته ببوران اندرپوشید. ( مجمل التواریخ و القصص صص 354 – 355 ).


بدنه. [ ب َ دَ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) تنه. پیکر. بدنه عمارت. ( فرهنگ فارسی معین ). قسمتی از دیوار که غیر ستون است. آنچه میان دو جرز واقع شود. یک طرف ظاهر عمارت. در اصطلاح بنایان ، تمام دیوار یک جانب بنا. ( از یادداشتهای مؤلف ) : دگمه برقی کناربدنه دیوار را فشار داد. ( سایه روشن هدایت ص 13 ).

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!