معنی امتیاز در دیکشنری فارسی چیست؟
در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق امتیاز در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.
امتیاز در دانشنامه آزاد فارسی:
امتیاز. [ اِ ] ( ع مص ، اِمص ) جدا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( مؤید الفضلاء )( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جدا شدن از یکدیگر. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( فرهنگ فارسی معین ). جدایی و انفصال و تفریق. ( ناظم الاطباء ) :
در چشم پاک بین نبود رسم امتیاز
در آفتاب سایه شاه و گدا یکی است.
صائب.
|| برتری داشتن. مزیت داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجحان. مزیت. فضیلت : امتیاز من بر او در این بود که… ( فرهنگ فارسی معین ).برتری و فضیلت. || تمیز و تشخیص. || تفاوت. || تدبیر و فراست و هوشیاری. || دوراندیشی و عاقبت بینی. ( ناظم الاطباء ). || اجازه ای که دولت برای ایجاد کارخانه ،استخراج معدن ، انتشار روزنامه و غیره به کسی دهد. ( فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح ورزش ، نمره هایی است که بفعالیت های مثبت و منفی قهرمانان داده می شود. در رشته های ورزش تعداد امتیاز محدود نیست ولی در ژیمناستیک و شیرجه تعداد آن از 10 تجاوز نمی کند.( از فرهنگ فارسی معین ).