فانی لند‌

قاتل، بارون، پروفسور، کابوی | آلن دلون افسانه‌ای

آلن دلون درگذشت؛ من در این دل‌نوشته ویجیاتو نگاهی به دوران حرفه‌ای این بازیگر شناخته شده و محبوب فرانسوی‌ خواهم داشت که همه او را به عنوان نماد سینمای قرن بیستم می‌شناختند. بیایید ببینیم مخاطبان چگونه آلن دلون را به یاد خواهند آورد؟! یک مرد خوش تیپ بی تفاوت که تمام جهان او را دوست داشتند.

مرگ چنین نماینده برجسته‌ای از نسل ماندگاری از بازیگران، و چهره‌ای از نسل کارگردانان واقعاً برجسته سینما، ناگزیر بحثی را در مورد «سپری شدن یک دوران» ماندگار برمی‌انگیزد. در ضمن در مورد آلن دلون این حرف یک تز کاملا معنادار است. اما چرا؟ چون او رقمی آشکارا بزرگتر از مجموع انتزاعی فیلم‌هایش بود. دورانی که آلن دلون به آثار سینمایی شخصیت می‌داد، سینما نیز حال و روز دیگری داشت.

خیلی ساده بگویم، دوران دلون متعلق به قرن بیستم بود، جایی که مردان سینما باید جلوی قاب بزرگان سکوت می‌کردند، ارزش کلمات را می‌دانستند، و بی رحمانه، با دانستن ارزش مردم، مبارزه می‌کردند و ماهرانه بدل به یک قهرمان می‌شدند. آن‌ها کت، کاپشن و کراوات می‌پوشیدند، آن هم بدون شلوار جین. آنها به طور مداوم سیگار می‌کشیدند و این از مردانگی آنها سرچشمه می‌گرفت. خلاصه، مجموعه کلیشه‌های فهرست شده کارنامه این بازیگر نشان می‌دهد که بازنگری میراث دلون به جایی ویژه می‌رسد.

طبق افسانه‌ها، تهیه‌کنندگان آمریکایی ابتدا دلون را به عنوان «جیمز دین» جدید سینما خطاب می‌کردند. این مرد فرانسوی بعدها با یکی دیگر از معاصران قدیمی هالیوود، یعنی مارلون براندو مقایسه شد. البته هیچکدام از این مقایسه‌ها در رابطه با این نابغه‌ی سینما بی‌معنی نیست. این پسر فرانسوی که توسط والدین رضاعی خود، یعنی یک سوسیس ساز، یک سرباز و یک شرکت کننده در جنگ در هندوچین بزرگ شده است، از همان ابتدا عاشق بازیگری بود. خب تحت این شرایط، ظاهر به تنهایی می‌تواند در تئوری ستاره شدن، زندگی کوتاه مدتی را در هالیوود برای دلون فراهم کند. اما او سینمای اروپا را ترجیح می‌داد.

چند نفر در قید حیات هستند که با لوکینو ویسکونتی، ژان پیر ملویل، جوزف لوزی، ژاک دوره و رنه کلمان کار کرده‌اند؟ به نظر جز آلن دلون کسی دیگر این موقعیت را نداشت. برای برخی او یک نماد اروتیک برای سینما بود، برای برخی دیگر او یک بازیگر بزرگ و برای برخی دیگر او یک اسطوره زنده بود.

اما شخصی چون آلن دلون مدت زیادی است که دیگر نیازی به اثبات چیزی به کسی ندارد. دلون فیلم‌های امروزی را با سینمای مولف بزرگ دهه‌های 1960 و 1970 پیوند داد. در نتیجه هر بار که بازیگر بزرگی همچون آلن دلون از دنیا می‌رود، جملات اجباری را درباره دوران گذشته می‌شنویم. اما در مورد دلون، کلمات بزرگ اصلا اغراق آمیز به نظر نمی‌رسند. واقعاً بار دومی مثل این بازیگر وجود نخواهد داشت. و با درگذشت یک افسانه دیگر، به نظر می‌رسد سینما روز به روز کوچکتر می‌شود.

آلن دلون شخصیتی بود که فقط نام او روی پوستر یک فیلم تضمین موفقیت بود. از این گذشته، حتی کسانی که تا حد امکان از دنیای سینما دور بودند، او را می‌شناختند. به نظر من زمانی که شما فقط یک هنرمند نیستید، بلکه یک سوپراستار هستید، فضا این چنین است. فراموش نکنید او فوق العاده خوش تیپ بود. آلن دلون روی پرده بی نقص به نظر می‌رسید و ویسکونتی، آنتونیونی و ملویل او را به خاطر این کار دوست داشتند. آلن دلون قبلاً برای چهارمین فیلم خود میلیون‌ها دلار دریافت کرد! این یعنی او همه چیز داشت – پول، زن، شهرت.

من از جمله کسانی هستم که شخصیت خالق را از خلاقیت جدا نمی‌کنم. و به نظر من دلون به دلیلی ایفای نقش‌ قهرمانان و ضد قهرمانان خاص معروف شد. انگار در تمام این مدت تظاهر به کسی کرده بود که در واقعیت خودش به آن شخصیت‌ها نزدیک هم نبود. مخاطب آثار او دلون را به خاطر قهرمان بودن دوست داشتند و او هم چنان برای آن‌ها همان قهرمان کاریزماتیک باقی ماند.

یادم نیست کجا، اما یک بار خواندم که آلن دلون با خودش گفته جز ظاهرش چیزی در این دنیای بازیگری ندارد. اما به جز چهره مناسب، بازیگری بود که روی صفحه می‌درخشید، ولی همین بازیگر عالی در زندگی واقعی کسانی را که در آن نزدیکی او بودند، به شدت سوزاند.

برای مثال زنان سابق او اغلب از زندگی با این مرد خاص ناراضی بودند: دالیدا به عنوان اولین همراه او خودکشی کرد، رومی اشنایدر زندگی خود را به خاطر آلن دلون زیر و رو کرد و چیزی نداشت، میری دارک در یک تصادف رانندگی دچار ضربات شدید شد، و ناتالی دلون، تنها همسر رسمی این بازیگر، بر اثر سرطان درگذشت. از بین همه فرزندانش، این سامورایی تنهای ما فقط دخترش آنوشکا را دوست داشت. تمام این نکات یعنی او شخصی پیچیده، تند مزاج و عجیب بود. من فکر می‌کنم دلون یک اسطوره باقی خواهد ماند. چون مردگان بعد از رفتنشان یا خوب هستند یا اصلاً نیستند!!!

اما من به عنوان یک مخاطب سینما در سنین کودکی بارها آلن دلون را در آثار متفاوتی می‌دیدم اما، دنیای کودکی دنیای دقت نیست. در نتیجه برای اولین بار، به عنوان یک نوجوان احمق، که مطمئن بودم «جنگ ستارگان» و «دزدان دریایی کارائیب» قله‌های غیرقابل درک تفکر سینمایی هستند، آلن دلون را در فیلم «آستریکس در بازی‌های المپیک» دیدم و درکش کردم.

این یعنی آشنایی قابل لمس و ابتدایی من با آلن دلون نه در «سامورایی»، نه در «زورو»، نه در «بورسالینو» و نه در هیچ یک از دیگر تصاویر «باحال» کلاسیک او نبود. در نتیجه این ژولیوس سزار سالخورده با اجرای آلن دلون بود که ناگهان در برابر من ظاهر شد؛ پدربزرگی که دائماً خود و عظمت حکومتش را می‌ستود، و با وجود بی اهمیتی مطلق او در چارچوب این فیلم، این نقش تا پایان عمر در یاد من ماند.

شاید این راز آلن دلون باشد، چه زمانی که او یک بازیگر جوان بود و چه زمانی که به یک پیرمرد مو خاکستری تبدیل شد؛ همیشه آن کاریزمای خاص در وجودش باقی ماند. واقعیت این است که او حتی به کوچکترین نقش هم نه به عنوان یک صنعتگر، بلکه به عنوان فردی که بازیگری برای او یک حرفه «برای پول» در آوردن نیست، بلکه معنای زندگی «تا آخر» است، نزدیک شد.

اما با تمام این تفاسیر، غم انگیزترین چیز در مورد آگهی‌های ترحیم برای آلن دلون این است که آنها را نمی‌توان با کلمات ماندگار از آثارش نوشت. اما چرا؟ چون در حالی که دیگر بازیگران بزرگ نام خود را با صحنه‌های نمادین، مونولوگ‌های آتشین و دامنه‌های وسیع در تاریخ ثبت می‌کردند، این سامورایی فرانسوی جوهر سینما را در درون خود داشت که برای هیچ هنر دیگری در دسترس نبود. او به سادگی، بی صدا و عالی در کادر بود و به وضوح نشان می‌داد که بهترین‌های فیلم‌های او از ناگفته‌ها زاده می‌شوند.

با همین نگاه اگر بخواهم یک نقش ویک فیلم را از میان تمام آثار شاخص آلن دلون انتخاب کنم، آن نقش جف کاستلو در فیلم «سامورایی» است. مهم نیست که ویسکونتی، کلمنت، آنتونیونی یا خیلی‌های دیگر چقدر برای حرفه و اعتبار بازیگری آلن دلون مهم بودند، چرا که استاد نوآر فرانسوی، کارگردان ژان پیر ملویل کسی بود که به دلون آن نقش نهایی و کامل را بخشید.

این بازیگر به خاطر نقش خود در سامورایی از بازی با ویسکونتی در فیلم غریبه امتناع کرد. و این تصمیم برای دلون ماندگار شد. نقش جف کاستلو یک قاب ماندگار برای تمام هنرمندان سینما است. هیتمن جف کاستلو تکالیفی دریافت می‌کند که جایی برای خطا باقی نمیگذارد. برنامه کاری از ابتدا تا انتها محاسبه می‌شود، درست مانند یک کارخانه نمونه. همه چیز ثبت شده است: روش به دست آوردن سلاح و خلاص شدن از شر آنها. روش سرقت خودرو و تغییر شماره پلاک آن؛ نموداری از حیاط‌های عبوری که به شما امکان می‌دهد صحنه جرم را ترک کنید. حسابداری پرداخت هزینه! همه این نکات یعنی یک نقش دارای حساب و پرداخت مناسب.

دلون در این فیلم نقش یک زاهد بی عاطفه و عملاً یک ماشین قاتل را بازی می‌کند. این یک ماشین بسیار زیباست. لوازم جانبی او نیز زیبا هستند؛ یک کت و کلاه باریک و ظریف که اکنون با تصویر نمادین بازیگر همراه است. اما حتی یک ماشین ایده آل هم می‌تواند خراب شود: این همان اتفاقی است که برای «سامورایی» می‌افتد، که یک بار – فقط یک بار – به خود اجازه داد تا شبیه احساسات انسانی هدایت شود. و سامورایی باید او را برای همیشه و غیرقابل بازگشت بکشد.

در پایان باید گفت: علاوه بر قله‌های شناخته شده در فیلم‌شناسی عظیم آلن دلون، آثار غیرمنتظره، غیرمعمول، عجیب و غریب و گاه ناآشنا برای عموم مردم کنونی نیز در کارنامه این بازیگر وجود دارد. با این حال، در واقع، آنها هم به عنوان جنبه‌های مهم و گاه پنهان دوران حرفه‌ای دلون و هم به عنوان شاهدی از دوران در حال تغییر سینما و زندگی عمومی او بسیار مهم هستند.

در نتیجه باید بیان کرد که آلن دلون با تمام پستی و بلندی‌های زندگی حرفه‌ای خود، مردی بود با خلق و خوی قدرتمند و دارای آستانه حساسیت بالا. او ارزش خود را می‌دانست، و همچنین آگاه بود چگونه از خود دفاع کند و قصد نداشت خود را به کسی تحمیل کند. با افزایش سن، این ویژگی‌ها فقط تقویت می‌شوند و گاهی به شکل محافظه‌کاری حالت سرسختانه و چالشی به خود می‌گیرند. به همین دلیل بسیاری او را دوست نداشتند و حتی از او متنفر بودند، اما این دیگر اهمیتی ندارد؛ چرا که او آنقدر عشق و تحسین را در زندگی خود دید که برای کل آکادمی بازیگری کافی است.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!