بررسی کمیک Hellverine
در دورهای قرار داریم که فرانچایز ایکس-من مارول دگرگونیهای فراوانی به خود میبیند. به تازگی دوران کراکوآیی به پایان رسیده است تا نوبت از خاکسترها برسد. کاراکترهای مربوط به این فرانچایز نیز در گوشه و کنار دنیای مارول پراکنده شدهاند تا تیمهای آفریننده این انتشارات فرصت ایجاد تغییرات برای آنها را به دست آورند. کمیک Hellverine یکی از آثاری به شمار میآید که در صفحات خود به دنبال دگرگون کردن وضع موجود شماری از شخصیتهای ایکس-من مارول میگردد.
این کمیک با تمرکز روی ولورین، المانهایی از گذشتهی او را پیش میکشد تا نه تنها برای خود لوگان بلکه برای آن عناصر هم فصل نویی در دنیای مارول رقم بزند و جایگاه تازهای به آنها دهد. ولی آیا در پیموندن این مسیر به موفقیت دست پیدا میکند؟
کاور شمارهی ۱ کمیک Hellverine (برای دیدن اندازهی کامل روی تصویر تپ/کلیک کنید)
نام کمیکHellverineناشرمارولآفرینندگانبنجامین پرسی، فرانک دارماتا و جولیوس اوتاتاریخ انتشاراز ماه می تا آگوست سال ۲۰۲۴تعداد شمارهها۴ شماره
اگر نگاهی به گذشتهی لوگان کنیم، یک زندگی تلخ و پر از تراژدی را میبینیم؛ به گونهای که میتوان گفت ولورین از جهنم گذشته است. اما گاهی این دوزخ نمودی راستین پیدا میکند. مثل زمانی که لوگان همراه با گوست رایدر با یک موجود شیطانی با نام بارا-گول برخورد کرد. این شیطان توسط مفیستو پدید آمده بود تا نابود کند و کوهی از جنازهها را روی هم گرد آورد.
در گیر و دار درگیری با بارا-گول، این موجود توانست ولورین را تسخیر کند تا هلورین آفریده شود. آمیزش بارا-گول و لوگان تنها به شدت نابودی، خرابی و کشتار افزود تا این که از بدن لوگان بیرون رانده شد و توسط تواناییهای گوست رایدر در یک ساختار سنگی گیر افتاد.
پس از رویدادهای Sabretooth War این فرصت پیش آمد تا بارا-گول از زندان سنگی خود بیرون آید. این شیطان برای بار دیگر به دنبال ولورین گشت و پیدایش کرد؛ البته به گونهای. با یک چرخش داستانی در پایان شمارهی ۱ کمیک Hellverine نمایان میشود که میزبان تازهی بارا-گول در دنیای مارول کیست. نه خود لوگان بلکه این بار پسر او، آکیهیرو، که در خط داستانی Sabretooth War کشته و تکهتکه شده بود، در جایگاه هلورین بازمیگردد.
کمیک Hellverine در کنار این که نخستین اثر اختصاصی از کاراکتر هلورین به شمار میآید در همین حال نیز به دنبال این است تا داکن را دوباره به زندگی بازگرداند. البته نه همان داکن پیشین، بلکه با وضعیت تازهای تا دیگر از پدرش کینه نداشته باشد و در برابرش قرار نگیرد؛ دستکم برای مدتی.
در همین حال هم تنها روی همین ایده متمرکز نمیماند. در Hellverine هویت تازهای به هلورین داده میشود. او دیگر مأمور کشتار و نابودی صرف نیست. اکنون این شخصیت به سراغ آدم بدها میرود تا به گونهای همانند پانیشر جهنمی به چشم آید. در کنارش المانهای داستانی تازهای همچون پروژهی هلفایر و عوامل درگیر آن هستند که در کمیک Hellverine میدرخشند.
پروژهی هلفایر چیزی شبیه به همان پروژههای همیشگی ویپن پلاس دنیای مارول است که هدفش ساخت ابرسربازان محسوب میشود. با این وجود، در هلفایر عناصر دوزخی به کار رفتهاند تا سربازان کارآمدی که در جنگ کشته شدند دوباره به عنوان ابرسرباز به زندگی بازگردند. چنین مفهومی باعث میشود تا کمیک Hellverine المانهایی از جنس وحشت را در خود جای دهد. همچنین سکانسهای اکشن جذابی را در پنلهای خود به نمایش بکشد.
کاراکترهای تازهای نیز به واسطهی پروژهی هلفایر در دنیای مارول رونمایی میشوند. از بین همهی آنها اما این ژنرال هارمز است که در جایگاه مسئول نظامی این پروژه بار سنگینی از داستان را بر دوش خود دارد. با شخصیتپردازی او و پیچشهای داستانی که در Hellverine در رابطه با ژنرال هارمز شاهد هستیم، میتوان گفت که این کاراکتر به خوبی در نقش خود استفاده میشود.
هر چند شمارهی پایانی کمیک Hellverine آنتیکلایمکتیک از آب درآمد و به اوجی که میتوان از چنین کمیکی انتظار داشت نرسید ولی حداقل راه را برای ماجراجوییهای بیشتر هلورین بازگذاشت. البته که شاید بیش از هر چیزی هدف Hellverine بازگرداندن آکیهیرو و بهبود وضعیتش با لوگان بود که به سادگی در انجام آن به موفقیت رسید.
استفاده از عناصر جهنمی فرصت بسیار خوبی برای اکشنهای آتشین ایجاد کرد و بخش مصور این کمیک به خوبی مسئولیت سنگینی که بر دوش داشت را به سرانجام رساند. نگارگریهای کمیک Hellverine یکی از جذابترین بخشهای این اثر هستند. تصویرسازیهای کمیک همواره کیفیت و جزئیات بالای خود را حفظ میکنند؛ چه در سکانسهای خلوت و چه در پنلهای پر از آتش و ضد و خورد.
حتی بخشی از بار وحشتی که در Hellverine میبینیم بیش از خود داستان برعهدهی نگارگریهاییست که المانهای دوزخی ماجرا را با ریزبینیهای فراوان به نمایش میکشد. به طرز جالبی، با وجود جزئیات فراوانی که در بخش تصویری این کمیک شاهدش هستیم، Hellverine هرگز از دابل پیچ بهره نمیبرد و همهچیز در صفحات عمودی به نمایش کشیده میشوند. الزاماً یک نکتهی منفی نیست اما شاید با چنین تصویرسازیهای با کیفیت و پرجزئیات، دابل پیچهای این کمیک میتوانستند جزو چشمنوازترینهای کمیکهای مارول در این روزها باشند.
سخن پایانی
با این که کمیک Hellverine پیوند تنگاتنگی با برخی از داستانهای پیشین دنیای مارول همانند ماجرای خلق بارا-گول و رویدادهای Sabretooth War دارد ولی به خوبی در بازگو کردن وقایعشان عمل میکند تا اگر کسی آن آثار را نخوانده باشد هم بتواند از این کمیک لذت ببرد. روایت کمیک Hellverine ماجرایی خوشایند، با شماری شخصیت تازهی جذاب و پر از اکشن به شمار میآید که البته در پایان در نت پایینی خاتمه مییابد. هر چند که وعدهی دنبالهی ماجراهای هلورین وجود دارد. بخش مصور Hellverine حتی بهتر از بخش داستانی عمل میکند و هرگز از کیفیت خود نمیکاهد. احتمالاً از همهی اینها هم مهمتر، این کمیک وضعیت تازهای برای داکن و پیوندش با ولورین را تعریف میکند تا آیندهای متفاوت برای این دو کاراکتر پیشبینی شود.