فانی لند‌

معنی اوری در دیکشنری فارسی چیست؟

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق اوری در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

اوری در دانشنامه آزاد فارسی:

( آوری ) آوری. [ وَ ] ( ص نسبی ) موقن. مؤمن. معتقد. صاحب یقین. گرویده :
کسی کو بمحشر بود آوری
ندارد بکس کینه و داوری.

ابوشکور.

|| یقین و درست. ( صحاح الفرس ). || ( ق ) بی خلاف. بالقطع :
مردمان هموار دانند، آوری
کز نهان من تو خود آگه تری ( کذا ).

رودکی.

یکی گفت ما را بخوالیگری
بباید بر شاه رفت ، آوری
وزآن پس یکی چاره ای ساختن
ز هر گونه اندیشه انداختن
مگر زین دو تن را که ریزند خون
یکی را توان آوریدن برون.

فردوسی.


آوری. [ وَ ] ( حامص ) در استخوان آوری ، بارآوری ، بخت آوری ، بیخ آوری ، تناوری ، جان آوری ، خارآوری ، خطآوری ، دل آوری ، دنبه آوری ، دین آوری ، ریش آوری ، زبان آوری ، زورآوری ، سروآوری ، سودآوری ، شتاب آوری ، کین آوری ، گندآوری ونظائر آن به معنی آوردن و آوریدن باشد :
میان را ببستی بکین آوری
بایران نکردی کسی سروری.

فردوسی.

یکی سرو فرمود کشتن بدست
بدین آوری راه پیشین ببست.

فردوسی.


اوری. [ اَ را ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی است از وری. آتش افروخته تر. و در این شاهد ترکیب کنایی است یعنی کسی که مهمان بیشتر بخانه او فرود می آید :
اعز الوری جاراً و احماهم حمی
و اوراهم زنداً و ابسطهم یداً.

( از تاریخ بیهق ).


اوری. ( اِ ) نوعی مازو را نامند. ( گل گلاب ). گونه ای از بلوط و نام اوری رادر درفک و جواهردشت رامسر بدان دهند. گوری ( رامسر )،اورو ( شفارود )، پاچه مازو ( لاهیجان )، ترش مازو ( گرگان ) و پالط ( ارسباران ). این درخت در ارتفاعات 1800گزی زرین گل تا 2400 گزی کلاردشت هست. رجوع به بلوط شود.


اوری. ( اِخ ) ایالت ( = کانتون ) با مساحت 1075 کیلومتر مربع و جمعیت 28556 تن از کشور سویس. کرسی آن آلتدورف. قسمت آلپی آن یخچالهای طبیعی و مراتع دارد. رود ویس در آن سرچشمه میگیرد و دره اش جنگلی و چمن زار است. وقایع افسانه تل در اینجا روی داده. در 1291م. اوری و شویتس و اونتروالدن اتحادیه ای تشکیل دادند که هسته مرکزی کشور سویس شد. ( دایرةالمعارف فارسی ).

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!