راز و رمز لرز زیباشناختی: زمینهها و چراییهای پدیدار شدنش
راهنماتو-تصور کنید که روز سخت کاری را تمام کردهاید. در مسیر خانه یک موسیقی پخش میشود. آهنگی قدیمی پخش میشود، آهنگی که سالهاست نشنیدهاید اما معنای خاصی در زندگی شما دارد. صدای دستگاه را بلند میکنید و مشکلات روز از بین میروند.
به گزارش راهنماتو، آهنگ به اوج خود میرسد. احساس میکنید که موهای تنتان سیخ شده (که به آن “رعشه” یا “لرز زیباشناختی” نیز میگویند)؛ پدیدهای که با وجود اینکه واکنشی معمول به موسیقی و دیگر محرکها است، هیچ توضیح تکاملی واضح وصریحی ندارد. و قبل از آنکه آهنگ بعدی شروع شود، حال شما خوش شده است.
موسیقی میتواند عمیقا احساسات ما را درگیر کند. موسیقی کاری بیشتر از به تحرک واداشتن ما و ایجاد واکنشهای احساسی در ما انجام میدهد، اما چگونه این کار را انجام میدهد؟ نظر علم و موسیقی درباره نقش درمانی موسیقی چیست؟
علم موسیقی
موسیقی مدتهای طولانی به عنوان درمان جایگزین شناخته شده و تحقیقات پیشنهاد میدهند که موسیقی و صدا میتوانند علائم مشکلات روانی را بهبود ببخشند. در گستردهترین و کلیترین شکل ممکن، مشخص شده که موسیقی میتواند خلق و سلامتی را بهبود ببخشد. نتایج یک مطالعه نظاممند و فراتحلیل در سال 2022 که بعد از بررسی 26مطالعه انجام گرفت، نشان داد که مداخلات موسیقایی به لحاظ آماری و بالینی با بهبود واضح کیفیت زندگی که مرتبط با بهبود سلامت روان است، مرتبط است.
این مطالعه مروری دریافت که این مداخلات ممکن است تأثیرات فیزیکی مثبتی نیز داشته باشند اما این فواید کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. یک مطالعه دیگر که با مروری بر 400 مقاله علمی انجام شد نیز نقش موسیقی در بهبود سلامت جسمی و روانی را به خصوص در بهبود خلق و کاهش استرس نشان داد. مدیتیشن مبتنی بر موسیقی نیز به نظر میرسد که اثرات مشابهی در آزاد کردن تنش، بهبود سلامت ذهنی و حت کاهش درد فیزیکی دارد.
یک مفهوم در درک چگونگی اثرگذاری موسیقی روی ما مفهوم «هماهنگی امواج مغزی» brainwave entrainment به عنوان فرایندی است که در جریان آن فعالیت مغز ما به طور طبیعی با ضرباهنگ محرکهای بیرونی، مثل ضربات موسیقی، همگام میشود. در سال 1990 محققان برای نخستینبار نشان دادند که هماهنگی از طریق موسیقی میتواند فواید درمانی داشته باشد: بیمارانی که اختلال حرکتی داشتند توانستند با دنبال کردن نشانههای شنیداری ریتمیک کنترل حرکتیشان را بهبود ببخشند و در دقت زمانی، مکانی و نیروی حرکتشان بهبود نشان دادند.
این هماهنگی را میتوان با اندازهگیری هرتز (Hz) امواج صوتی مشاهده کرد که با فرکانسهای مختلف مغزی که در طول روز تجربه میکنیم، مطابقت دارند. آزا آلسوپ، استادیار برنامه آموزش پژوهش علوم اعصاب در دانشکده پزشکی دانشگاه ییل، به بیگ تینک گفت: “موسیقی قطعاً میتواند شبکههای مغزی را در فرکانسهای خاصی مانند ۴۰ هرتز هماهنگ کند و علاوه بر آن، مغز افراد را نیز با یکدیگر همگامسازی کند.
“ما معتقدیم این توانایی که گروهی از افراد را کنار هم بیاورد و مغز و بدن آنها را بهطور فیزیولوژیکی همگامسازی کند، یک مکانیزم مهم در نحوهای است که موسیقی ارتباط و رفتار اجتماعی را تسهیل میکند و احتمالاً به تأثیرات درمانی آن کمک میکند.”
آزمایشگاه آلسوپ در حال حاضر در حال آزمایش این فرضیه است که هماهنگسازی امواج مغزی چگونه به تأثیرات درمانی موسیقی کمک میکند. به عنوان یکی از چندین نظریه محبوب که مطرح شده، این فرضیه باید آزمونهای تحقیقاتی دقیقتری را پشت سر بگذارد.
مطالعات دیگری تاثیر موسیقی بر ضربان قلب را بررسی کردهاند. یک مطالعه مشاهدهای در سال ۲۰۲۳ که در مجله اروپایی پزشکی قلب و عروق منتشر شد، اشاره کرد که موسیقی درمانی بهطور قابلتوجهی تغییرپذیری ضربان قلب (HRV)، که معیاری از تغییرات زمانی بین ضربانهای قلب است، را افزایش داده است. (تغییرپذیری ضربان قلب بالا مهم است زیرا نشاندهنده عملکرد بهتر سیستم عصبی خودمختار و توانایی بیشتر برای سازگاری با استرس است که سلامت کلی قلب و عروق را تقویت میکند).
تغییرپذیری ضربان قلب، به ویژه زمانی افزایش یافت که درمان شامل موسیقی آرامکننده یا محرکی با اثر دلپذیر بود. گروه کنترل که صرفا تحت تمرینهای آرامشبخش بدون مداخله موسیقی قرار گرفته بودند هیچ تغییری در HRV نشان ندادند.
موسیقی به مثابه درمان
به نظر میرسد که موسیقی و صدا درمانی قدرت تسکین و درمان علایم انواع بیماریها را دارند، هرچند که مکانیزمی که در این میان نقش ایفا میکند هنوز به طور کامل شناخته نشده است. درست مثل خود موسیقی، درمانها بیشتر از آنکه علم باشند، هنر هستند. درحالیکه دانشمندان روی تأثیرات موسیقی روی شنونده تحقیق میکنند، هنرمندان بینشی ارزشمند درباره چگونگی تجربه این تأثیرات به دست میدهند که میتواند به مطالعات بالینی و رویکردهای درمانی کمک کند.
وقتی صبحت از مداخلات موسیقایی است، 4 رویکرد کلی برای درمان استفاده میشود که هر کدامشان توسط یک درمانگر/هنرمند طراحی شدهاند:
دریافتی: مراجعهکنندگان صرفا به موسیقی گوش میدهند یا آن را دریافت میکنند.
بازسازی: مراجعهکننده موسیقیای که توسط درمانگر نواخته میشود را بازسازی میکند.
سرایش: مراجعهکننده و درمانگر با همدیگر یک قطعه موسیقی میسازند و
بداههسرایی: درمانگر با یک موسیقی بداهه روی خلق مراجعهکننده تأثیر میکند.
در یک مطالعه که اخیرا انجام شد، محققان فواید فیزیولوژیکی موسیقیهای مبتنی بر طبیعت را بررسی کردند و دریافتند که مشارکتکنندگانی که 10دقیقه در صداهای ضبطشده از طبیعت که با عناصری از موسیقی تلفیق شده بود، گوش دادند، نه تنها ضربان قلب و تندی تنفسشان کاهش پیدا کرد بلکه میزان HRVشان نیز بهبود نشان داد اما کسانی که به صدای یک کافیشاپ آرام گوش داده بودند چنین وضعیتی را تجربه نکردند.
آن مشارکتکنندگان همچنین گزارش کردند که میزان اضطراب و افسردگیشان کاهش پیدا کرده و احساس راحتی، اشتیاق، خلاقیت و تعلقشان بیشتر شده است.
عاطفه رضوان نیا