آفرینش در اساطیر بابلی
اساطیر آفرینش بابلی یکی از غنیترین و پیچیدهترین داستانهای مربوط به آفرینش جهان در تمدنهای باستانی است. این اسطورهها که از هفت لوح کشف شده از کتابخانه آشوربانیپال به دست آمده، تصویری اسطورهای از خلقت جهان و نظم کیهانی را از دل آشوب و نابودی بازگو میکنند. این روایت نهتنها با حماسههای دیگر، مانند گیلگمش، ارتباط دارد، بلکه نشاندهنده تصور بابلیان از رابطه خدایان با طبیعت و نظم آفرینش است.
آغاز کیهان: ظهور آپسو و تیامت
در آغاز، به هنگام فقدان نام و جایگاه برای آسمان و زمین، تنها آپسو، اقیانوس بیکران و تیامت، دریای آشوب وجود داشتند. در اساطیر بابلی، این دو عنصر به عنوان بنیادینترین نیروهای هستی مطرح میشوند. در این وضعیت نخستین، هیچ ساختاری وجود نداشت، و آبهای آپسو و تیامت نمادین از بینظمی و هرجومرج بودند. از آمیزش این دو، مومو به وجود آمد که به عنوان تجسم آشوب امواج شناخته میشود و پس از او، لحمو و لحامو، خدایان اژدهاوش مارگونه زاده شدند. این دو نماد نیروهای ابتدایی و ناخالص بودند که بعدها با اتحاد، ایزدان قدرتمند دیگری همچون انشار (که نمایانگر جهان آسمانی است) و کیشار (نماد زمین) را به وجود آوردند.
شورش خدایان: آغاز نبرد میان نظم و آشوب
با تولد نسل جدیدی از خدایان، از جمله خدایان نوینی که نماینده زمین و آسمان بودند، جهان به تدریج در حال تغییر و تحول بود. خدایان جدید با رفتارهای سرکشانه و شورشی خود، آرامش آپسوی پیر را برهم زدند و او را در ناامیدی و خشم فرو بردند. این امر نشاندهنده تناقضی است که در ذهن بابلیان میان نیروهای جدید (نماینده تحول و دگرگونی) و نیروهای کهن (نماینده آرامش و سکون) وجود داشت. آپسو برای بازگرداندن نظم به جهان نزد تیامت رفت و از وضعیت جدید شکایت کرد. اما در این میان، «انا» ایزد زمین و آبهای شیرین که نماد دانایی بود، از نقشه آپسو آگاه شد و در تلاش برای نجات خدایان جوان، به مقابله با آپسو پرداخت.
ظهور مردوک: تجسم قهرمانی و نبرد برای نظم
انا به منظور مقابله با تیامت، نزد پدرش انشار رفت و از او یاری خواست. انشار که از این اوضاع خشمگین شده بود، تصمیم گرفت خدای قهرمان، مردوک را به نبرد با تیامت فرا بخواند. مردوک که نهتنها از نیروی بالایی برخوردار بود، بلکه جرأت و شجاعت زیادی هم داشت و با اعتماد کامل پذیرفت که با تیامت مواجه شود. او به عنوان نماد نظم و حاکمیت بر جهان، توانست نظر مساعد سایر خدایان را نیز جلب کند. این بخش از داستان بیانگر اوج داستان است، جایی که خدایان قدرت را به دست مردوک میسپارند و او را به عنوان شاه جهان معرفی میکنند.
نبرد مردوک و تیامت: توصیف حماسی از جنگ خدایان
نبرد مردوک و تیامت، نقطه عطف حماسه آفرینش بابلی است. در این لوح چهارم، مردوک به سلاحهایی مخصوص، همچون نیزههای جنگی و بادهای سهمگین، مجهز میشود. مردوک، آماده و مسلح، با کمان و دشنهای در پهلو، به سوی تیامت به حرکت در میآید. در پیشاپیش او آذرخش میدرخشد، و حضور او همچون شعلهای از انرژی و قدرت، سایر خدایان را تحت تأثیر قرار میدهد. او دام و تلههایی از بادها و طوفانها برای تیامت ایجاد میکند، به گونهای که هیچ راه فراری برای او باقی نمیگذارد.
پیروزی مردوک: مرگ تیامت و خلق کیهان
تیامت که برای نبرد آماده بود، با گستاخی مردوک را به مبارزه طلبید. اما مردوک که به قدرت خود ایمان داشت، به سرعت دست به کار شد و با پرتاب طوفانی سهمگین به سوی تیامت، او را به دام انداخت. مردوک برای بستن تیامت از تور خود استفاده کرد، و هنگامی که تیامت دهان خود را باز کرد تا مردوک را ببلعد، باد شرور را به درون دهان او فرستاد. این بادهای سنگین در شکم تیامت پیچیدند و موجب انفجار بدن او شدند. به این ترتیب، تیامت نابود شد و جهان از شر آشوب او رهایی یافت. مردوک از نیمههای بدن او استفاده کرد تا آسمان و زمین را خلق کند؛ از یک نیمه آسمان ساخته شد و از نیمه دیگر زمین، تا مرزهای جهان به نظم درآید.
آفرینش طبیعت و چرخههای طبیعی از اجزای بدن تیامت
مردوک برای تکمیل آفرینش، اجزای بدن تیامت را به شکلهای طبیعی و عناصر مهم تبدیل کرد. او از آب دهان تیامت ابرهای سبکبار باد و باران را به وجود آورد و از زهر او، ماه را خلق کرد. همچنین، از چشمان او رودخانههای فرات و دجله به جریان افتادند، و به این ترتیب، جهان بابلیها شکل گرفت. هر جزء از طبیعت، نشانهای از وجود و قدرت خدایان داشت و یادآور پیروزی مردوک بر آشوب بود.
داستانهای آفرینش در اساطیر بابلی، نمایانگر فهم عمیق مردم بابل از نظم جهان و نیروهای حاکم بر آن است. این اساطیر، نشاندهنده اهمیت نظم و کنترل در برابر آشوب و هرج و مرج است و مردوک به عنوان قهرمانی که نظم را به جهان بازگرداند، نمادی از قدرت و حاکمیت بر جهان تلقی میشود. این روایتها نه تنها به ما کمک میکنند تا با نگرشهای مردم باستانی درباره جهان آشنا شویم، بلکه به یادمان میآورند که چگونه انسانها در طول تاریخ به دنبال معنا دادن به محیط خود بودهاند.