فانی لند‌

ابعاد جدید ماجرای برخورد گشت ارشاد با نفس حاجی شریف به روایت مادرش

۱۶مردادماه بود ویدیویی در فضای رسانه‌ای منتشر شد که واکنش گسترده ای را در شبکه‌های اجتماعی به همراه داشت. در تصاویری که در سایت‌های خبری منتشر شده بود، ۲ دختر نوجوان با برخورد تند ماموران نیروی انتظامی مواجه شده و با خشونت روی زمین کشیده و به خودروی ون گشت ارشاد منتقل می‌شوند. در ادامه با انتشار اطلاعات تکمیلی مشخص شد که موضوع مربوط به دختری ۱۴ساله به نام نفس حاجی شریف است که برای خرید به یکی از مجتمع‌های منطقه مراجعه کرده بود. نحوه برخورد تند ماموران اما با انتقادات کاربران مواجه شد. با گذشت بیش از ۱ماه از انتشار فیلم و ۲ماه و نیم از رخداد، مریم عباسی مادر نفس، ابعاد تازه‌‌ای از پرونده و شرایط نفس را شرح می‌دهد.

بخشی از گفتگوی مادر نفس حاجی شریف با روزنامه اعتماد:

برخوردی که برخی ماموران طرح نور با دختر شما (نفس حاجی شریف) داشتند، بازخوردهای بسیاری در فضای عمومی کشور پیدا کرد. درباره آخرین ابعاد این پرونده توضیح می‌دهید؟

قبل از هر چیز لازم است از دادستان دادسرای نظامی تشکر کنم که چندین و چند جلسه برای ما وقت گذاشته و حرف ما را شنیدند. در شرایطی که بسیاری از افراد و مقامات مسوول مدام به ما می‌گفتند: « هیس، ما خودمان پیگیری می‌کنیم» ایشان تلاش کرد موضوع پرونده را شفاف، راستی‌آزمایی کند. حرف‌های ما و ماموران نیروی انتظامی را شنیدند. خودشان پیگیر جمع‌آوری ادله بوده و هستند و مطابق قانون تلاش می‌کنند احقاق حق کنند. با اینکه پرونده ما مهر عدم صلاحیت خورده و از دادسرای نظامی خارج شده و ایشان همچنان در کنار ما هستند. البته ما هنوز نمی‌دانیم پرونده در کدام دادگاه و شعبه ارجاع شده است. ذکر این نکته هم ضروری است که ما متوجهیم تخلف یک یا چند مامور به معنای تخلف کل ساختار نیست.

چرا پیگیری این پرونده این اندازه برای شما مهم است؟ برخی معتقدند به دردسرهایش نمی‌ارزد؟

از ابتدای شکل‌گیری این بحران تلاش کردم از طریق قانونی موضوع را دنبال کنم. هدف از پیگیری این پرونده آن است که دختر من بداند در این کشور فرقی نمی‌کند متخلف در چه لباس و چه پست و سمتی باشد. هر زمان که تعرضی به حقوق او یا خود او صورت گیرد، دستگاه قضایی و قانون کشور از او حمایت می‌کند. نمی‌خواهم بچه‌ام از مملکت خود بترسد.

‌ماجرای نفس از کجا آغاز شد؟ زمانی که نفس و دوستش دستگیر شدند، شما کجا بودید؟ در فیلم تنها یک بخش کوچک ماجرا بازتاب داده شده است.

دختر ۱۴ساله من و دوستش در ۱تیرماه ۱۴۰۳ در خیابان وطن‌پور شمالی زمانی که قصد داشتند به مرکز خرید بروند، توسط ماموران گشت ارشاد به وضع عجیب و خشونت‌باری دستگیر می‌شوند. ما در یک کافی‌شاپ نزدیک به خیابان وطن‌پور بودیم. دخترم و دوستش برای تحویل گرفتن خریدشان به مرکز خرید رفتند و من منتظر بازگشت آنها بودم. دقایقی بعد متوجه شدم موبایل بچه‌ها خاموش شده. سراسیمه شده بودم و از استرس کم مانده بود قالب تهی کنم. ساعت ۶و نیم عصر بچه‌ها را می‌گیرند و تا ساعت ۸ به من خبری ندادند. فکرم هزار جا رفت و آرام و قرار نداشتم. نهایتا از گوشی دوستش به من زنگ زدند و خبر دادند که گشت ارشاد آنها را گرفته است.

‌واکنش شما پس از اطلاع از دستگیری بچه‌ها چه بود؟

من تلاش کردم گوشی را به مامور خانم بدهند تا به او بگویم که این بچه‌ها ۱۴ساله‌اند تا برخورد مناسبی با آنها صورت گیرد. اما مامور خانم بدون توجه به حرف من گفتند به مرکز پلیس امنیت گیشا بیایید. در مسیر بودم که آقایی به من زنگ زد و گفت: «دخترتان جلوی من نشسته؛ آب هم به او داده‌ایم، روبه روی کولر و هیچ اتفاقی برای او نیفتاده. روسری داشتید بیارید، نداشتید هم ایرادی ندارد! فقط بیایید دنبالش.» وقتی این مامور به من گفت اتفاقی برای بچه‌تان نیفتاده، و روسری هم نیاورید فهمیدم از لحاظ قانونی نمی‌توانستند بچه را بازداشت کنند. وقتی رسیدم به من گفتند: « دخترت را تو خیابون ول کردی. دخترت و…است.»من از یک طرف نگران بچه بودم و از طرف دیگر با تحقیرهای ممتد مواجه بودم.

‌اولین بار که نفس را دیدید چه شرایطی داشت؟

وقتی رسیدم، دیدم صورت دخترم زخمی و خونی است. گردنش کبود شده و جای چنگ در جای‌جای بدنش وجود دارد. لباس‌هایش پاره‌پاره و او برای اینکه پیراهنش نیفتد، آنرا گره زده است. حیرت‌آور اینکه بدون روسری جلوی آن همه مرد بی‌حال نشسته بود. من تعجب کردم به خاطر حجاب نفس را گرفته‌اند، بعد نفس بی‌حجاب منتظر من نشسته است. حالم بد شد و با ماموران بحثم شد. بلافاصله به همه نهادهای قانونی شکایت کردم. این کار را کردم تا فردا نگویند، اگر به فراجا و بازرسی و حفاظت اطلاعات و….شکایت می‌کردید، پیگیری می‌شد. بنابراین به بازرسی ناجا، حفاظت اطلاعات ناجا، بازرسی فراجا، حفاظت اطلاعات فراجا و بازرسی کل ناجا و دفتری که مربوط به آقای رادان است، شکایت کردم. همچنین به ۱۹۷ و دادسرای نظامی هم شکایت بردم. اکنون دو ماه و نیم است که من و وکیلم در حال رفت و آمد هستیم. اما نتیجه‌ای نگرفته‌ایم.

مرجعی که شما از آن شکایت دارید، چه مرجعی است؟

من می‌دانم که نمی‌توان یک حادثه را به کل نیروی انتظامی تعمیم داد و زحمات آنها نادیده گرفته شود. به خاطر خطای یک نفر یا چند نفر نمی‌توان گفت کل مجموعه ایراد دارند. من از کل تیم و سرتیمی گشت ارشادی که بچه‌ام را گرفته و کتک زده‌اند، شکایت کرده‌ام. از مسببین این اتفاق هم شاکی هستم. بعد از ۲ماه و نیم، یک جلسه دادگاه‌مان برگزار نشده. اما یکی از ماموران خانم که نفس را گرفته، مدت‌ها بعد ادعا کرده، انگشتش در رفته، بلافاصله برای او وقت دادرسی تشکیل داده‌اند! چطور ممکن است، شکایت ما این همه مدت به جایی نرسد و بعد افرادی که بچه مرا کتک زده‌اند بدون هیچ سند و مدرکی دادگاه‌شان برگزار شود.البته من برای رد ادعای آنها سند و مدرک ارایه کرده‌ام.

‌نفس روایت آن روز خاص در خیابان وطن‌پور را چطور برای شما شرح می‌دهد؟

فیلم حادثه موجود است و در برخی سایت‌ها منتشر شده. پس از حادثه‌ای که برای نفس در خیابان وطن‌پور رخ داد و ماموران گشت‌های نور با رفتاری غیر متعارف و خشن او را ضرب و شتم کرده، سوار ون کردند، ما تلاش زیادی کردیم که از طریق قانون و با ارایه اسناد و مدارک، حق‌مان را استیفا کنیم.خوشبختانه متوجه شدیم آرشیو دوربین مجتمع تجاری وجود دارد و از دادستان دادسرای نظامی خواستیم به صورت قانونی این فیلم‌ها را بگیرد. ماموران ادعا کرده بودند، بچه‌ها قبل از برخورد ماموران در منطقه‌ای دیگر فحاشی کرده‌اند. فرار کرده و ما دنبال آنها آمده‌ایم. آن هم با ارایه دوربین‌های مجتمع تجاری که محل استقرار گشت است، مشخص می‌شود.

شما از رخدادهای درون خودروها شاهد دارید؟

بله، یکی از خانم‌هایی که داخل ون اول بوده و داخل ون دوم بوده، برای شخص ما شهادت داده که چه برخوردی با نفس شده است.

حال و هوای نفس به عنوان یک نوجوان حساس پس از این رخداد چگونه است؟

در کشاکش امتحانات پایان سال بود که این اتفاق تلخ رخ داد. نمراتش نزول چشمگیری پیدا کرد و به درس‌های او آسیب زده است. نفس از خانه بیرون نمی‌رود. حتی جرات نمی‌کند پیش تراپیست برود.دچار اضطراب و استرس شدید است. برخی مشکلات را نمی‌توانم بگویم اما از نظر روحی و روانی آسیب زیادی پیدا کرده است. چند شب اول خوابش نمی‌برد، نصف شب از ترس اینکه ماموران قرار است به خانه بریزند، پیش من می‌آید.

در مجتمع مسکونی ما دوربین وجود دارد، هر روز صبح، اول دوربین واحد را می‌بیند تا مطمئن شود ماموران پشت درب خانه نیستند و بعد کارهایش را انجام می‌دهد. در ون بچه را ترسانده بودند که خود و خانواده‌ات را به زندان می‌اندازیم و ولت نمی‌کنیم. او را تهدید کرده بودند تو را به زندان می‌فرستیم. این روند باعث استرس و ترس شدید نفس شده است. نفس یک دانش‌آموز نخبه، یک هنرمند مستعد و یک ورزشکار مدال‌آور است. مدال‌های قهرمانی فراوانی دارد. این روزها نفس می‌ترسد و مدام از من می‌خواهد از ایران برویم.

مطالبه شما از مسوولان قضایی چیست؟

بچه من هم آسیب جسمی دیده و هم آسیب روحی. دلیل اینکه پیگیر این پرونده هستم و علی‌رغم شلوغی کارم برای این پرونده وقت می‌گذارم این است که خود ماموران بفهمند که قانون وجود دارد و مرا مسخره نکنند. من به دستگاه قضایی، پناه آورده و درخواست احقاق حق کردم. مگر غیر از این است که در مواجهه با اطفال نهایتا باید تذکر لسانی داده شود؟ من نه هدف سیاسی دارم و نه به جایی وصل هستم و نیاز به حمایت از جایی دارم.

فقط با روزنامه داخلی کشورم صحبت می‌کنم. از رییس قوه قضاییه هم درخواست دارم که اجازه ندهند با بچه‌های مردم اینطور برخورد شود. از مسوولان می‌خواهم حق مرا احقاق کنند. حق مظلوم را بگیرند. شب اول ماموران پلیس از صورت و گردن دختر من عکاسی کردند و عکس‌ها را دارند. می‌توانند آنها را منتشر کنند. قوه قضاییه و رسانه‌ها باید پناهگاه من شهروند نوعی باشند. هر مامور و مسوولی در هر جایگاه و پستی که هست، زمانی که رفتار غیر قانونی و فراقانونی دارد باید با او برخورد شود.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!