از اقیانوس آشوبناک تا خدایان 9گانه

از اقیانوس آشوبناک تا خدایان 9گانه

تمدن پنج هزار ساله مصر و اهرام چشم‌نواز آن دارای یکی از غنی‌ترین و پیچیده‌ترین اساطیر و ادیان باستانی است که در تاریخ جهان وجود داشته. این اساطیر نه تنها در زندگی روزمره مصریان باستان نقش داشتند، بلکه در هنر، ادبیات و معماری آن‌ها نیز تاثیر شگرفی گذاشته‌اند. یکی از جذاب‌ترین بخش‌های این اساطیر، داستان آفرینش است که به فرایند پدیداری جهان و خدایان می‌پردازد. با بررسی مراحل مختلف آفرینش جهان در اساطیر مصر باستان همراه ویجیاتو باشید.

پیش‌گفتار

اکثر دانشی که ما از منابع اساطیر و دین مصر باستان داریم، شامل پاپیروس‌ها و متون کهن اهرام، تزیینات دیوار مقبره‌ها و کتیبه‌ها است که قدمتشان به پادشاهی کهن مصر (2686–2181 پیش از میلاد مسیح) بر‌می‌گردد. این اسطوره‌ها یکی از اولین مجموعه‌های دینی ثبت شده در جهان هستند. همچنین خواننده‌ی این مقاله باید به یاد داشته باشد که در «قلمروی اساطیر» هر چیزی ممکن است و نباید با منطق مادی‌گرایی به روایات اساطیری نگاه کرد.

دلیل روایت‌های پرشمار و گوناگون در اساطیر مصر باستان

دین مصریان باستان تفاوت مهمی با دیگر ادیان و اساطیر باستان دارد و دلیل آن این است که مراکز و معابد متعددی در مصر باستان وجود داشته که هر یک بنا به دلایل سیاسی، تاریخی و… روایت‌های بسیار و تفسیرهای مختلفی از دین خود داشته‌اند. حتی کاهنان هر مرکز با مراکز دیگر بر سر قدرت رقابت داشته و این باعث شده تا روایت‌ها بر خلاف اساطیر دیگر یگانه نباشند.

مراکز بزرگ دین‌های هلیوپلیس (Heliopolis) منف یا ممفیس (Memphis) هرموپلیس (Hermopolis) تبای یا تبس (Thebes) الفانتین (Elephantine) اسنا (Esna) و دیگر مراکز ناشناخته‌تر هر یک روایات مختلف خود و چه بسا هر کدامشان برای رویدادی خاص چندین روایت گوناگون داشته و این پرشماری روایات می‌تواند برای خواننده‌ی ناآشنا مایه‌ی سردرگمی و تعجب شود. بنابراین ما در این مقاله فقط به روایت هلیوپلیس که یکی از شناخته‌شده‌ترین و مورد تاییدترین روایت‌ها است می‌پردازیم. در اصل روایات مراکز دیگر، گونه‌های مختلفی از دین هلیوپولیس هستند.

باید به یاد داشت که این روایات پرشمار جنبه‌های متفاوتی از فرایند خلقت را نیز نشان می‌دهند. این باورهای دینی متفاوت، تا حدودی با هم رقابت می‌کردند اما از جهات دیگر مکمل یکدیگر بودند. هر کدام به عنوان جنبه‌های مختلف درک مصریان از آفرینش، مورد قبول بودند و این باعث تناقض یا رد شدن روایات دیگر نمی‌شد.

به‌روزرسانی و جستجوی نمادها و تفسیرهای نو در این معابد، با توجه به نیازهای نیایش‌کنندگان در زمان‌های متفاوت همواره ادامه داشت. فرهیختگان مصر باستان معمولا به این دین‌ها احترام می‌گذاشتند و این تعابیر برای آنان جلوه‌های مختلف حقیقت بود. در این مسیر کاهنان مراکز مواردی را از رقبای خود الهام می‌گرفتند و تلاش داشتند در عین اینکه دین خود را کامل و جامع می‌کنند، از مراکز دینی دیگر متمایز باشند.

زمان آغازین، عصر طلایی و فرعون

مصریان باور داشتند که روند آفرینش و تکامل زمین نه در یک لحظه، بلکه به تدریج رخ داده. آن‌ها اعتقاد داشتند که خدایان زمانی در زمین زندگی می‌کردند و قلمرو فرمانروایی آنان سرزمین عدالت و عصر آنان عصر طلایی بود. در این دیدگاه فرعون نیز از نسل خدایان بود که به یاری ماعت1 (Maat) تلاش می‌کرد عدالت را بر زمین جاری و عصر خود را با عصر طلایی پیوند دهد. فرعون باید برای نگه‌داشتن مشروعیت و حق فرمانروایی خود دادگر باشد. به همین دلیل نظام دین و کاهنان معابد از این طریق حامی فرعون بودند تا مصریان را وادار به حفظ قدرت فرعون و تلاش برای پیوند با عصر طلایی کنند.

نون، اقیانوس نخستین

در آغاز تنها اقیانوس کیهانی همه‌جا‌گیری به نام نون (Nun) وجود داشت و تاریکی جهان را فراگرفته بود. نون تجسم توده‌ای بی‌نهایت از آبی راکد و بی‌تحرک، آشوبناک و بی‌نظم، بی‌آغاز و بی‌پایان است و همه چیز از آن سرچشمه می‌گیرد. نون را می‌توان به عنوان اولین خدا و تجسم هستی شناخت. مصریان آن را به شکل حبابی که زندگی و حیات را احاطه کرده تصور می‌کردند. این درک و دریافت مردم مصر باستان از آغاز جهان، احتمالا ریشه در یک پدیده‌ی طبیعی داشته؛ طغیان‌های سالانه نیل هر سال تالاب‌های بسیاری پدید می‌آورد که پس از مدت کوتاهی به محل زندگی و زادگاه گیاهان و جانداران گوناگون تبدیل می‌شدند. مشاهده‌ی این پدیده طبیعی اساس و بنیان فلسفه‌ی آفرینش در اساطیر مصری بود.

برآمدن بن بن، اولین هرم مصر، از اقیانوس نون

در نخستین رویداد پس از زمان ازلی، تپه‌ی آغازین بن بن (Benben) از دل اقیانوس نون سر بر‌آورد. بن بن هرمی نمادین و تجسم اولین برآمدگی زمین بود که از اعماق اقیانوس نون برخاست. این بن بن یا هرم نخستین در تمام روایت‌های کیهان‌شناسی مصر وجود دارد؛ کاهنان مراکز بزرگ دین هر کدام ادعا می ‌کردند که معبدشان روی این تپه بنا شده. احتمالا اولین بار کاهنان معبد هلیوپولیس این ادعا را مطرح کردند و در ادامه معابد دیگر با تقلید از آن‌ها سعی در حفظ اعتبار خود داشتند. نخستین هرمی که از نون برخاست به پلکان کناره‌های نیل شبیه بود. این پلکان برای اندازه‌گیری طغیان سالیانه نیل به کار می‌رفت. از آن جا که هر سال زمین‌های بسیاری در طغیان نیل غرق می‌شد و پس از فرونشستن طغیان بار دیگر سر بر می‌آورد و آشکار می‌شد، این تصور به وجود آمد که زمین برآمده از اقیانوس آغازین نیز روزی به زیر طغیان اقیانوس نون فرو می‌رود و هستی نابود خواهد شد.

آتوم–رع خدای خورشید

خدای خورشید مهم‌ترین و پرستش‌شده‌ترین خدای مصر باستان بود و حتی به عنوان پادشاه خدایان تصور می‌شد. او به عنوان نخستین موجود در آفرینش شناخته می‌شود و با روشنایی خود تاریکی نون را می‌شکافد و جهان را از نور لبریز می‌کند. در داستان آفرینش پیش از هر چیز خدای هلیوپلیس (هلیوپلیس در زبان یونانی به معنی «شهر خورشید» است.) یعنی آتوم (Atum) از آب‌های پرهرج‌ومرج اقیانوس نون سر برمی‌آورد. او خواست که وجود داشته باشد و خود را آفرید یا در روایتی دیگر او فرزند اقیانوس نون بود. آتوم هیچ جایی برای ایستادن پیدا نکرد و در همان جایی که خود را خلق کرد تپه‌ای نخستین به وجود آورد، این تپه همان هرم اولیه یعنی بن بن بود که بعدها معبد هلیوپولیس برفراز آن بنا شد. در معبد هلیوپولیس نیز سنگ بن بن مقدسی وجود داشت که کاهنان معبد مدعی بودند همان تپه‌ی نخستین است. در روایتی قدیمی‌تر آتوم که نامش معنی «آن کس که کامل است» می‌دهد خود به تپه و خاستگاه آفرینش تبدیل شد. پس آتوم تپه را پدیدار کرد و آب‌های نیل را کنار زد؛ احتمالا در این روایت «آب‌های نیل» تجسم اقیانوس نون پیش از آفرینش است، چون نیل برای مصریان باستان اهمیت بسیاری داشت.

آتوم در دوره پادشاهی کهن مصر (2686-2181 پیش از میلاد مسیح) و پادشاهی میانه مصر ( 2055–1650 پیش از میلاد مسیح) مهم‌ترین خدای خورشید بوده، اما پس از شروع دوران پادشاهی نوین مصر (1550–1070 پیش از میلاد مسیح) رع به تدریج جای او را به عنوان خدای اصلی گرفت و به مهم‌ترین خدای خورشید تبدیل شد. اگرچه آتوم هنوز هم به عنوان خدای خورشید پرستش می‌شد. به همین دلیل در روایاتی از خدای خورشید، به شکل ترکیبی «آتوم – رع» یاد می‌شود.

در مصر باستان خدای خورشید اسم‌ها، شخصیت‌ها و نقش‌های گوناگونی دارد که فرصت اشاره به تمام آن‌ها در مقالات آینده وجود دارد، اما در ادامه به معرفی چند مورد مهم برای آشنایی بیشتر می‌پردازیم.

خپری (Khepri) خدای خورشید هنگام طلوع که به شکل سوسک سرگین غلتان است. او در این نقش بر زورق (قایق یا کشتی کوچک) خود در حال شروع سفر روزانه‌اش در آسمان است. این سوسک تخم خود را درون سرگین می‌گذارد و در کنار خود می‌گرداند. این پدیده نماد به حرکت در آوردن چرخه‌ی آفرینش و زندگی است.

رع (Ra) خدای خورشید نیم‌روز است که خورشید در تابان‌ترین حالت خود قرار دارد. او در این نقش سر شاهین (شاهین نماد بلندای آسمان است) دارد و قرص خورشید و مار کبرای مصری، نماد چشم رع، بر بالای سرش قرار دارد.

آتوم خدای خورشید هنگام غروب است. او در این نقش به شکل پیرمردی سالخورده است که نماد مرگ خورشید به هنگام غروب است.

آتوم – رع نیز در روایتی از آفرینش به شکل پرنده‌ی بنو (Benu) نشسته بر سنگ بن بن یا تپه‌ی نخستین تجسم می‌شد. این پرنده نماد خورشید، آفرینش و تجدید حیات بود. گفته می‌شود بنو همان پرنده‌ای است که یونانیان برای افسانه‌ی پرنده «ققنوس» از آن الهام گرفته‌اند.

پرنده‌ی بنو که از خاکستر خود دوباره متولد می‌شود.

آفرینش زوج الهی، شو (هوا) و تفنوت (آب)

در ادامه‌ داستان آفرینش، آتوم – رع نمی‌تواند به تنهایی جهان را سامان دهد. آتوم – رع (خورشید) در زمینه تولید مثل و آفرینش، قدرتمندترین خدا در تمام اساطیر مصر است. آتوم در جهان تنها بود، پس برای داشتن فرزند با سایه‌ی خود جفت شد یا در روایتی دیگر با دست خود همخوابه شد؛ دست او در این روایت استعاری، نمادی از اصل زنانه‌ی ذاتی او در کنار اصل مردانه‌ی ذاتی‌اش است. در روایتی آتوم – رع پسر خود شو (Shu) خدای هوا و باد را با پرتاب کردن تف یا با عطسه به وجود آورد و دختر خود تفنوت (Tefnut) خدابانوی باران و رطوبت و باروری را با استفراغ خود آفرید. تفنوت بسیاری از اوقات با سر ماده‌شیر به تصویر کشیده می‌شد. شو نیز با یک پر شترمرغ روی سرش ترسیم می‌شد اما گاهی تاجی مملو از پر بر سر داشت. پر نشان‌دهنده‌ی پوچی و بی‌وزنی هوا است. مصریان باستان ابرها و مه را استخوان‌های شو می‌پنداشتند.

در روایت دیگری آمده که آتوم – رع اشکال گوناگون زندگی را از طریق بیان نام‌های پنهان و رمزی‌شان آفریده. طبق روایتی دیگر اسامی شو و تفنوت برگرفته از داستان آفرینش آن‌ها است. نام شو که در این روایت با عطسه‌ی آتوم به وجود آمده، برگرفته از صدای «شو-چو» موقع عطسه کردن است؛ همچنین نام تفنوت نیز که از «صدای تف کردن» آتوم به وجود آمده.

آفرینش شو و تفنوت نمایانگر ظهور «فضا» در میان آب‌های نخستین است. آن‌ها با مفهوم ماعت نیز مرتبط هستند؛ این خدایان دوقلوی طبیعت، اولین زوجی هستند که پس از اقیانوس آشوبناک نخستین، چرخه‌ی زندگی و نظم جهان را به وجود می‌آورند. شو نماد و نظام‌بخش زندگی، تفنوت نماد حق (عدالت) و نظام‌بخش جهان است.

آفرینش انسان

انسان در اساطیر مصری با وجود تمام روایت‌های گوناگون، همواره به دست خدای خورشید آفریده می‌شود. در روایت هلیوپلیس دو فرزند آتوم، شو و تفنوت برای گشت‌وگذار و اکتشاف به اعماق تاریک اقیانوس نون می‌روند. آن‌ها در این ماجراجویی گم شده و بر نمی‌گردند. آتوم که از این موضوع ناراحت و نگران است چشم خود را به جستجوی فرزندانش می‌فرستد. آتوم در آن زمان تنها یک چشم راست به نام وادجت (Wadjet) داشت. این چشم قدرت و اراده‌ی مستقل خود را داشت و می‌توانست جدا از آتوم به سیروگشت بپردازد. همچنین او به عنوان امتداد قدرت خدای خورشید عمل می‌کرد. هنگامی که وادجت شو و تفنوت را نزد آتوم برگرداند، او از شادی گریه کرد و از اشک‌های شوق آتوم انسان‌ها به وجود آمدند. آتوم پس از این رویداد آب‌های نون را رها کرد و به آفرینش جهان پرداخت. در مقالات آینده به معرفی و بررسی عمیق‌تر روایات گوناگون آفرینش انسان در اساطیر مصر خواهیم پرداخت.

چشم رع (آتوم)

چشم راست آتوم-رع که قدرت‌های‌ محافظتی دارد.

زمانی که چشم آتوم به جستجوی فرزندان او رفته بود، آتوم یک چشم دیگر را به جای چشم اول خود آفرید. اما وقتی که وادجت با فرزندان وی بازگشت، از این کار او خشمگین شد. بنابراین آتوم وادجت یا چشم نخستین خود را به شکل مار کبرای مقدس یا اورائوس (Uraeus) بر پیشانی‌اش قرار داد تا از آنجا نظاره‌گر جهان باشد و بر آن فرمان براند. چشم رع یا وادجت عموما به شکل قرص خورشید یا چشم راست یا مار کبرا نشان داده می‌شود. همچنین قرار گرفتن مار کبرا یا اورائوس در جلوی تاج فراعنه نیز نشان قدرت و شهریاری آن‌ها بود.

تصویر مار کبرای مقدس (اورائوس) و کرکس مقدس (نخبت) بر سر ماسک مومیایی توت‌عنخ‌آمون. این دو نماد کنار هم، نشان پادشاهی مصر متحد بود.

بسیاری اوقات مصریان از خورشید و ماه به عنوان «چشم» خدایان یاد می‌کردند. طبق روایتی چشم راست رع «خورشید» و چشم چپ او «ماه» بود. در روایتی دیگر ماه چشم چپ حوروس (Horus) بود. خیلی مواقع نقش این چشم‌ها با هم تداخل پیدا می‌کرد. چشم رع مانند خورشید منبع گرما و نور است و با آتش و شعله ارتباط دارد. در روایاتی چشم وادجت نماد سوزندگی خورشید است و از او به عنوان یک خدابانوی ویرانگر یاد می‌شود که در مقالات آینده به این روایات می‌پردازیم.

مار کبرا یا وادجت خدابانوی محافظ مصر سفلی در شمال و کرکس یا نخبت (Nekhbet) خدابانوی محافظ مصر علیا در جنوب است. دلیل این تضاد در نام و جایگاه این دو منطقه، جهت جریان رود نیل است که از درون قاره‌ی آفریقا شروع و به سمت شمال و در نهایت به دریای مدیترانه می‌ریزد. آن‌ها با هم به عنوان نبتی (Nebty) یا دو بانو شناخته می‌شدند که حامیان مشترک مصر متحد بودند.

نقش‌برجسته‌ای از دو بانو، به ترتیب از راست نخبت و وادجت.

تصویر سینه‌بند فرعون توت‌عنخ‌آمون (توتنخامون) که در آخرین لایه‌ی نوار مومیایی او پیدا شده و به هنگام زنده بودن از آن استفاده می‌کرده. چشم آتوم – رع میان یک کرکس و یک کبرا قرار گرفته. کنار هم قرار گرفتن وادجت و نخبت به معنی اتحاد این دو منطقه‌ی مصر و شهریاری فرعون در سراسر مصر علیا و سفلی است.

آفرینش گب (زمین) و نوت (آسمان)

تصویر گب و نوت. میان آن دو شو در حال جدا کردن زمین و آسمان است. رع، خورشید، درون زورق خود میان اقیانوس آسمان در سفر روزانه‌اش است.

با پیوستن شو و تفنوت، آن‌ها فرزندان دوقلویشان گب (Geb) خدای زمین و نوت (Nut) خدابانوی آسمان را خلق می‌کنند. برخلاف اساطیر دیگر ملت‌ها، در اساطیر مصر باستان زمین مذکر و آسمان مونث است. گفته می‌شود گب و نوت حتی درون رحم مادرشان عاشق یکدیگر و هنگام زاده شدن از تفنوت در آغوش هم خوابیده بودند. رع از این موضوع آزرده‌خاطر بود زیرا آغوش نزدیک آن دو مانع ایجاد نظم برای جهان و فضا برای زندگی و حیات می‌شد. بنابراین رع به شو دستور داد تا میان آن دو بایستد و با دست‌های خود زمین و آسمان را از هم جدا کند. با ایجاد فاصله میان آن‌ها، «فضا» به وجود آمد و نور در سراسر جهان پخش شد. نام شو به معنی جداکننده و برافراشتن است و این برگرفته از اسطوره‌ی جدا کردن فرزندانش گب و نوت است. اگر با اساطیر یونان آشنایی داشته باشید، اطلس (Atlas) تایتانی است که مانند شو وظیفه دارد آسمان را بالا نگه دارد. به همین دلیل یونانی‌ها اغلب از شو یاد می‌کردند و این دو را به شکل تیمی به تصویر می‌کشیدند که آسمان را در کنار هم نگه می‌داشتند. در روایتی دیگر تفنوت نیز شو را در جدا نگه داشتن زمین و آسمان یاری می‌کند و از اشک و شبنمی که از چشمان تفنوت روی زمین می‌ریزد گیاهان به وجود می‌آیند.

تصویر سمت راست گب را نشان می‌دهد که غازی روی سرش قرار دارد و در تصویر سمت چپ نوت ترسیم شده و کوزه‌ی آب بر سر دارد.

گب زیر نوت به حالتی خوابیده که یک آرنج او تکیه‌گاهش و زانوی او خم شده و همین وضعیت او باعث ایجاد کوه‌ها و دره‌های زمین شده. موهای سبز یا لکه‌های سبزرنگ روی پوست تنش نماد گیاهان زمین و گیاه-خدا بودن او است. گفته می‌شود که خنده‌ی گب زلزله به وجود می‌آورد؛ به همین دلیل از او به عنوان «قهقهه‌زن بزرگ» یاد می‌شود.

موقعیت نوت به گونه‌ای است که طاق و گنبد آسمان را شکل داده و فقط نوک انگشتان دست و پایش بر زمین قرار دارد. شو تکیه‌گاه او است و ستارگان روی بدنش بر فراز زمین جای گرفته‌اند. ستارگان آسمان ارواح مردگان و درباریان هستند که به خدای خورشید خدمت می‌کنند. ستاره‌ی صبحی که همراه خورشید بود، هر سحرگاه صورت او را می‌شست و به او صبحانه می‌داد. طبق روایتی ستارگان هر شامگاه از نوت زاده می‌شدند و هر صبحگاه توسط او خورده می‌شدند. همچنین در هر طلوع او خورشید را زاده و در هر غروب آن را می‌بلعید. شکم نوت نماد اقیانوس جهان یا رودی است که زورق خورشید در سفر روزانه‌اش بر آن بادبان می‌کشد. در روایتی نوت پس از جدایی از گب هر شب نزد او باز می‌گردد و این‌گونه در پایان هر روز تاریکی فرا می‌رسد و روز و شب پدید می‌آید. همچنین در زمان‌هایی از روز که توفان می‌آمد، تصور می‌شد که نوت پیش گب برگشته است.

آفرینش گب و نوت مرز‌های جهان مادی را مشخص کرد و جدایی آن‌ها دوگانگی اولیه‌ی خیر و شر را در دنیا به وجود آورد: بالا و پایین، روشنایی و تاریکی، روز و شب. به عقیده‌ی مصریان زندگی و حیات بدون این جدایی ممکن نبود، پس این جدایی یک شر ضروری است.

آفرینش اوزیریس، ایزیس، ست و نفتیس

از گب و نوت، چهار فرزند متولد می‌شوند که نماد نیروهای زندگی بودند: اوزیریس (Osiris) خدای باروری و بازسازی است. ایزیس (Isis) خدابانوی مادرانگی، شفابخشی و محافظت است. ست (Set) خدای آشوب و بی‌نظمی، طوفان و خشکسالی، جنگ و خشونت است. نفتیس (Nephtys) خدابانوی شب، مرگ و حفاظت است که در مقالات آینده به هر یک از آن‌ها و داستان جذابشان خواهیم پرداخت. اوزیریس و ایزیس جفت یکدیگر هستند و حوروس خدای خورشید فرزند آن‌ها است. ست در داستان‌های مختلف اساطیر مصر به عنوان دشمن اوزیریس شناخته می‌شود. ست و نفتیس هم جفت یکدیگر هستند، اگرچه نفتیس برخلاف خواسته‌ی قلبی خود به ازدواج ست در می‌آید اما به اوزیریس وفادار است و در کنار خواهرش ایزیس نقش مهمی در محافظت از اوزیریس در برابر ست دارد.

از اقیانوس آشوبناک تا خدایان نه‌گانه

نه خدای اصلی که در این مقاله معرفی شدند، در اساطیر مصر باستان به نام انئاد (Ennead) یا خدایان نه‌گانه شناخته می‌شوند. این خدایان اصلی شامل آتوم– رع، شو، تفنوت، گب، نوت، اوزیریس، ایزیس، ست و نفتیس هستند که هر یک نقش خاصی در جهان و زندگی انسان‌ها دارند. خدایان دیگری هم از این خدایان زاده شدند اما در داستان آفرینش نقشی ندارند. بنابراین آفرینش خدایان 9گانه روندی را نشان می‌دهد که در آن زندگی در جهان ممکن می‌شود. گسترش این چارچوب اساسی، پایه و مبنای «افسانه‌ی اوزیریس» را می‌سازد که بیانگر ماجرای قتل خانوادگی و درگیری میان ست، نفتیس، اوزیریس، ایزیس و پسرشان حوروس است. روایت قدرتمندی که از «اولین‌ها» می‌گوید؛ اولین مرگ، مومیایی، سفر به جهان مردگان و اولین فرعون یعنی حوروس خدای خورشید. این داستان، آفرینش جهان را با باور مصریان باستان به ایدئولوژی پادشاهی (فرعون) پیوند می‌دهد.

سخن آخر

داستان آفرینش در اساطیر مصر باستان روایتی جذاب از چگونگی پیدایش جهان است که ریشه در اعتقادات عمیق فرهنگی و مذهبی مردم مصر باستان دارد. داستان‌های اساطیر مصر به ما کمک می‌کنند تا بهتر بفهمیم که مصریان باستان چگونه با پرسش‌های بنیادین درباره آفرینش، زندگی و مرگ مواجه شده‌اند و چطور تلاش کرده‌اند تا پاسخ‌هایی برای این پرسش‌ها بیابند. در این مقاله به بررسی عمیق داستان آفرینش در اساطیر مصر باستان پرداختیم و امیدواریم که فهم بهتری از این فرهنگ غنی را برای خوانندگان عزیز فراهم آورده باشیم.

منابع

اساطیر مصر. ورونیکا ایونس. ترجمه‌ باجلان فرخی. انتشارات اساطیر.

اساطیر جهان. ری ویلیس. ترجمه‌ ابوالقاسم اسماعیل‌پور. نشر چشمه.

آفرینش و مرگ در اساطیر. مهدی رضایی. انتشارات اساطیر.

فرهنگ سمبل‌ها، اساطیر و فولکلور. گرترود جابز. ترجمه محمدرضا بقاپور. نشر اختران.

Wikipedia.org

Ancient Egypt Timeline & Mythology Family Tree, UsefulCharts, YouTube.com

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی

به صد دفتر نشاید گفت حسب‌الحال مشتاقی

نه حسنت آخری دارد نه سعدی را سخن پایان

بمیرد تشنه مستسقی و دریا همچنان باقی

سعدی شیرازی

منبع خبر

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها