از عرش تا فرش: داستان سقوط بایوور
داستان سقوط بایوور شاید یکی از آن تیترهایی بود که این روزها انتظارش را نداشتید. به هر حال Dragon Age: Veilguard سر و صدای زیادی به پا کرد و بسیاری از افرادی که آن را تست کردند، شدیدا از آن راضی بودند. همین سال ۲۰۱۴ بود که یکی از بازیهای همین استودیو برنده بهترین بازی سال هم شد. پس شاید داستان امروز ما کمی عجیب باشد. شاید شما زیاد توجهی به اسم استودیوهای سازنده برخی از بزرگترین شکستهای چند سال اخیر توجه نکرده باشید. ممکن است که فکر کنید بایوور صرفا هر چند سال یک بار، یک بازی خوب منتشر میکند و تمام.
ولی حقیقت ماجرا کاملا متفاوت است. درست است که بایوور بازیهای خیلی خوبی را منتشر کرده است؛ ولی در مجموع این استودیو سالیان سال است که با شکست مالی و مشکلات خلاقیتی دست و پنجه نرم میکند. بدرفتاری با نویسندهها، مشکلات بودجهای، سختگیریهای EA و چندین و چند دلیل دیگر باعث شدند که بایوور چندین سال پر از سقوط و شکست را تجربه کند. ولی خیلی از افراد حدس میزنند که این دوران دیگر تمام شده است. آیا Dragon Age: Veilguard میتواند راه نجات نهایی بایوور باشد، یا به یک عنوان دیگر در داستان سقوط بایوور تبدیل خواهد شد؟ با ویجیاتو همراه باشید تا به همین سوال جواب دهیم.
آغاز کاری جالب و تولد بایوور
شروع کار استودیو بایوور خیلی جالب است. یک دکتر کانادایی به نام ریموند موزیکا (Raymond Muzyka) و یک تاجر کانادایی که یکی از مدیران شرکت EA به نام گرگ زیشاک (Greg Zeschuk)، تصمیم گرفتند که یک استودیو ساخت بازی جدید را خلق کنند. این دو نفر تصمیم گرفتند که به همراه سه نفر از اقوام خود یک استودیو جدید را خلق کنند.
افراد این تیم چندان توانایی زیادی در کدنویسی نداشتند، ولی علاقه و انگیزه زیادی داشتند و میخواستند تلاش خود را بکنند. از آنجایی که یک دکتر هم در تیم خود داشتند، خیالشان از بودجه راحت بود و میدانستند که هزینههای لازم را میتوانند به گردن ریموند موزیکا بیندازند. آنها تمامی تلاش خود را کردند و در سه ماه اول کارشان یک بازی منتشر کردند. این بازی که در تابستان سال ۱۹۹۵ وارد بازار شد، باعث شد که ارزش این شرکت به رقم ۱۰۰هزار دلار برسد.
این بازی که Shattered Steel نام داشت، یک کار خیلی مهم انجام داد. نام بایوور را به عنوان یک استودیو سازنده بازیهای نقش آفرینی خوب معروف کرد. طولی نکشید که بعد از این بازی، یک بازی جدید به نام Baldur’s Gate توسط این استودیو وارد بازار شد. اعضای تیم بایوور همیشه دوست داشتند که دستی هم در بازی معروف Dungeons and Dragons داشته باشند و میخواستند که با بازی بالدرز گیت همین کار را انجام دهند.
البته این بالدرز گیت به مدت ۳ سال در دست ساخت بود و نتیجه نهایی آن چیزی شبیه به دیابلو بود. ولی این بازی توانست که نظر بسیاری از مخاطبین را به سمت خودش جلب کند و دوباره یک بازی خوب نقش آفرینی باشد. استقبال از این بازی به قدری خوب بود که بایوور کمی بعد یک بسته الحاقی برای این بازی هم منتشر کرد.
ورود به سبک اکشن
بعد از موفقیت بازیهای نقش آفرینی، بایوور تصمیم میگیرد که کمی هم شانس خودش را در بازیهای اکشن امتحان کند. از آنجایی که چند سال قبل یک ناشر به نام Interplay Entertainment حقوق نشر بازیهای بایوور را خریداری کرده بود، نظرش در این مورد خیلی مهم بود. برای همین در نهایت بایوور مجبور شد که یک نسخه دوم برای بازی MDK بسازد و آن را برای کامپیوتر و کمی بعد برای PS2 منتشر کند. در حقیقت بازی MDK 2 اولین تجربه بایوور در بازیهای کنسولی بود؛ تجربهای که بعدا به کمکش میآمد.
البته این موضوع به این معنی نیست که بایوور به طور کامل کار روی عناوین سنگین نقش آفرینی را رها کرد. این استودیو دو سال بعد از انتشار نسخه اولش در سال ۲۰۰۰، Baldur’s Gate 2 را منتشر کرد. ولی متاسفانه شرکت ناشر این استودیو یعنی Interplay به شدت مشکلات مالی داشت و موفقیتهای بایوور موفق به حل این مشکلات نشد. برای همین و برای اینکه اعلام ورشکستگی نکند، این شرکت مجبور شد که یک سری از مجوزهایش را بفروشد. برای مثال شرکت آتاری حقوق Baldur’s Gate را خرید و در سال ۲۰۰۷ شرکت الکترونیک آرتز به طور کامل بایوور را به مبلغ ۷۷۵ میلیون دلار خریداری کرد.
آغاز همکاری بایوور و EA
خرید بایوور توسط الکترونیک آرتز یک اتفاق عالی برای بایوور بود. با توجه به شهرت EA طی چند سال اخیر شاید باور این موضوع کمی سخت باشد، ولی الکترونیک آرتز یکی از معدود شرکتهایی است که به تقویت پتانسیل تیمهای توسعه دهنده کمک میکند. این شرکت در میان توسعهدهندهها به عنوان شرکتی معروف است که به بقیه کمک میکند تا جای خودشان را در بازار بازیهای ویدیویی پیدا کنند. ولی همین EA یکی از اصلیترین بازیکنان در داستان سقوط بایوور است.
این شرکت کمک کرد تا بایوور یک تیم تبلیغاتی خوب داشته باشد و بازیهایش را با کیفیت و سرعت بیشتری بسازد. از طرف دیگر این بازیهای به دست بازیکنان بیشتری میرسید و شهرت هر دو آنها با هم افزایش پیدا میکرد.
در این دوره بود که بایوور امضا خودش را پیدا کرد. نمادی که آن را از دیگر استودیوهای ساخت بازی جدا میکرد. بایوور عناوینی پر از شخصیتهایی دوست داشتنی و واقعی در دنیایی به شدت پرجزئیات و زیبا ساخت. نویسندگی و داستانهای خوب این بازی هم باعث شدند که بازیهای این استودیو به چندین مورد از بهترین بازیهای دوران خودشان تبدیل شوند. بازی Dragon Age: Origins به شدت روی المانهای تخیلی و فانتزی تمرکز داشت و برای اولین بار بود که یک بازی تا این حد وارد گیمپلی جادویی میشد. از طرف دیگر این بازی به بازیکنان یک آزادی کاملی میداد که تا آن زمان دیده نشده بود. برای همین در این دوره که دوره اوج بایوور بود، این استودیو به عنوان بهترین سازنده بازیهای نقش آفرینی شناخته میشد.
آغاز سقوط
تا سال ۲۰۱۲ بایوور اوضاع خیلی خوبی داشت. این استودیو بازیهای خوب و باکیفیتی را منتشر میکرد و طرفداران خیلی زیادی هم پیدا کرده بود. ولی از این سال کم کم یک سری ترک شروع به شکل گرفتن کردند. همه چیز هم با انتشار بازی Mass Effect 3 شروع شد. وقتی که این بازی وارد بازار شد، به سرعت چشمگیری فروش رفت. بسیاری از بازیکنان سالیان سال صبر کرده بودند تا پایان سهگانه Mass Effect را ببینند. ولی پایان این بازی شدیدا مشکل داشت و اصلا وعدههای بایوور را عملی نکرد. انگار که داستان آن با دو بازی دیگرش فرق داشت.
خیلی از طرفداران این مجموعه تقصیر را به گردن EA انداختند. آنها معتقد بودند که این شرکت بود که بایوور را مجبور کرد که در تولید بازی عجله کند و به همین خاطر پایان بازی اصلا عمیق و آن طوری که باید و شاید نبود. ولی خب متاسفانه باید بگویم که داستان سقوط بایوور چندان ربطی به شرکت EA ندارد. این بازی از نظر گیمپلی و ظاهر از دیگر بازیهای این مجموعه بهتر بود. حمایتهای ناشر بازی از آن مشخص بود، ولی داستان بازی اشکال داشت. انگار که داستان آن یک چیزی کم داشت.
البته کمی پس از انتشار بازی اعلام شد که قرار است یک DLC به صورت رایگان برای بازی منتشر شود و تمامی این مشکلات داستانی را حل کند، ولی خب دیگر کار از کار گذشته بود. طرفداران از این کار بایوور شاکی بودند و به این سادگیها هم آرام نمیشدند.
تیر خلاص
شاید بازی Mass Effect 3 بازی خوبی بود، ولی هوادارن را کمی دلسرد کرد. بعد از آن هم نوبت به Dragon Age: Inquisition رسید. این بازی هم بخشی از یک مجموعه بزرگ بود و انتظارات از آن بالا بود. تعداد زیادی از طرفداران سبک نقش آفرینی منتظر بودند که این بازی تمامی اشتباهات قبلی بایوور را حل کند و دوباره این استودیو را به مسیر قبلیاش برگرداند. ولی اتفاقی که افتاد کاملا با انتظارات فرق داشت.
اشتباه نکنید، این نسخه از Dragon Age واقعا خوب بود. بازی قشنگ بود و ماموریتهای خوبی داشت، ولی داستان آن به شدت ضعیف بود و تکههای مختلف آن در سراسر یک نقشه بزرگ پخش بودند. این بازی اصلا هماهنگی درستی بین داستان گیمپلی نداشت و در نهایت بازیکنان را بیش از پیش از داستان نویسی بایوور دلسرد کرد. با این حال در سال 2014 این عنوان توانست به عنوان بازی سال در اولین برنامه The Game Awards شناخته شود.
در آخر هم نوبت به Mass Effect Andromeda رسید. این بازی تیر خلاصی بود که به پیکر بایوور شلیک شد. این بازی در شرایطی منتشر شد که انگار هنوز هم در حالت آلفا قرار داشت و تکمیل نشده بود. تعداد خیلی زیادی باگ و مشکلات فنی در بازی باعث میشدند که اتمام بازی به شدت سخت شود. در کل تمامی المانهای بازی به هم ریخته بود و هیچ نظمی در ساختار داستانی آن وجود نداشت. این بازی امید آخر طرفداران مس افکت بود. همه میدانستند که این بازی است که یا این مجموعه را دوباره به اوج خودش برمیگرداند و یا برای همیشه نابود میکند. در نهایت هم که مشخص شد که کدام اتفاق افتاد.
در انتظار Anthem
شاید این نقطه از داستان سقوط بایوور جایی باشد که دیگر همه میدانستند که کار این استودیو تمام است. چه EA، چه بازیکنان و چه خود بایوور میدانستند که دیگر دوران این استودیو رو به پایان است و بهتر است که یک کار بزرگ کنند. و خب یک کار بزرگ هم کردند.
در همین دوران تاریک بود که یک بازی به شدت جاهطلبانه به نام Anthem معرفی شد. این بازی به شدت زیبا بود و گیمپلی جذابی داشت. شما میتوانستید به عنوان یک سری ربات و ابرسرباز بازی کنید و به مبارزه با یکدیگر بپردازید. انگار که یک تایتان فال جدید و با گرافیک و گیمپلی خیلی بهتری بود که بایوور میخواست به ما هدیه دهد.
این بازی به شدت گران هم بود. بایوور از تمامی بودجهای که EA میتوانست بهش بدهد استفاده کرد تا این بازی دیگر دهان تمامی منتقدان را ببندد و یک عصر طلایی دیگر را برای بایوور ایجاد کند. ولی خب اگر از دوستداران تاریخ معاصر باشید میدانید که سرنوشت Anthem چه شد. این بازی جاهطلبانه صرفا یک پوکه خالی از بازی شاهکاری بود که به ما نشان دادند و اگر حتی ذرهای اعتماد و احترام برای بایوور باقی مانده بود، با انتشار این بازی از بین رفت. متاسفانه داستان سقوط بایوور اینجا به پایان میرسد. استودیویی که زمانی به عنوان بهترین و پرافتخارترین نقشآفرینی ساز دنیا شناخته میشد، طی چند سال کوتاه با خاطراتی تلخ به فراموشی سپرده شد.
یکی از دلایلی که سقوط بایوور اینقدر تلخ است این است که این استودیو خیلی خاکی و ساده بود. صرفا چند برنامهنویس که به بازی سازی علاقه داشتند دور هم جمع شدند و یکی از بهترین استودیوهای دنیا را ساختند. انگار که یک حس خالص در بازیها آنها وجود داشت، حسی که شاید هرگز دیگر تجربه نکنیم.
بازگشتی شکوهمند یا سقوط آزاد؟
در نهایت میرسیم به الان. بازی Dragon Age Veilguard آماده است و به زودی به صورت رسمی منتشر خواهد شد. این بازی به معنا واقعی کلمه آخرین شانس بایوور است. اگر این نسخه از دراگون ایج بتواند فروش خوبی داشته باشد، شاید برگشت بایوور را طی چند سال آینده ببینیم. اگر هم فروش خوبی نداشته باشد احتمالا EA این استودیو را برای همیشه ببندد و اعضا آن را به دیگر استودیوهای خودش منتقل کند.
حالا اگر شما از طرفداران قدیمی بایوور هستید، برایتان خبر خوبی دارم. درست است که این دراگون ایج هنوز به صورت رسمی منتشر نشده است، ولی نسخههای بتا آن به صورت آزمایشی به دست یک سری افراد رسیده و آنها بازی را تست کردهاند. با توجه به ویدیوها و تصاویری که از بازی دیدیم، احتمال اینکه بایوور دوباره یک شاهکار را خلق کرده باشد خیلی زیاد است. این بازی جزئیات خیلی زیادی دارد و یک داستان قوی در پشت آن وجود دارد تا همان فرمول قدیمی و طلایی بایوور سابق را دوباره خلق کند.
توسعهدهندههای بازی به شدت از بالدورز گیت، که یکی از بهترین بازیهای قرن اخیر است، الهام گرفتند و این بازی را به عنوان یک بازی ترکیبی نقشآفرینی و با المانهایی از D&D ساختند. گرافیک خوب، گیمپلیای سرگرم کننده، دنیایی زنده و شخصیسازی عملا بینهایت، دو کار خیلی بزرگ را انجام خواهند داد. موفقیت احتمالی این بازی هم یک بازی خیلی عالی را در دسترس ما بازیکنان قرار خواهد داد و جدا از آن باعث رستگاری نام بایوور و بازگشت این بازی به تالار مشاهیر نقشآفرینی خواهد شد. پس کافیست کمی صبر کنیم تا خودمان ببینیم.
سری مقالات عرش تا فرش: