فانی لند‌

ایرانیان در راه کسب استقلال; ابومسلم خراسانی

ایرانیان در طول تاریخ خود همواره با فراز و نشیب‌های فراوانی روبرو بوده‌اند. از تهاجم‌های بیگانگان گرفته تا جنگ‌های داخلی و استعمار، هر کدام از این شکست‌ها گویی فرصتی برای تجدید قوای ملت ایران و بازگشت به مسیر استقلال بوده است. روحیه‌ای که در هر نسل تکرار شده و نشانگر عزم راسخ ایرانیان برای حفظ هویت ملی و تمامیت ارضی کشورشان است. پس از هر شکست، ایرانیان نه تنها دست از تلاش نکشیده‌اند، بلکه همواره یکدیگر را یافته و با تکیه بر وحدت و همبستگی ملی، برای بازپس‌گیری خاک و آزادی خود قیام کرده‌اند. این تلاش مستمر و بی‌پایان ایرانیان برای احیای سرزمین‌شان، بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی این ملت است که در طول قرن‌ها تداوم یافته و همچنان منبعی الهام‌بخش برای آینده به شمار می‌آید. در این مقاله به سراغ ابومسلم خراسانی رفته‌ایم. با ویجیاتو همراه باشید.

نسب و تبار

حمزه اصفهانی معتقد است که ابو مسلم از نسل حمزه، پسر عماره است و نسب او به گودرز پسر گشیاد می‌رسد. گروهی دیگر ابو مسلم را از نوادگان بزرگمهر، وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی می‌دانند. برخی او را از آل سلیط می‌دانند و معتقدند سلیط فرزند یکی از یاران عبدالله بن عباس بوده است. نام ابو مسلم به روایت‌های مختلف، مسلم، عثمان، یا ابراهیم بوده و کنیه‌اش را اسحاق ضبط کرده‌اند.

زندگی اولیه و ورود به سیاست

ابو مسلم در سال ۱۰۰ هجری در اصفهان به دنیا آمد، در کوفه به سن بلوغ رسید و در نوزده سالگی به خدمت ابراهیم امام درآمد. ابراهیم امام به دلیل هوش و زیرکی او، احترام زیادی به او می‌گذاشت و از او خواست تا نام و کنیه‌ای جدید انتخاب کند. ابو مسلم نیز نام عبدالرحمن و کنیه ابو مسلم را بر خود نهاد.

آغاز فعالیت‌های سیاسی

پس از مدتی، ابراهیم امام ابو مسلم را به ریاست پیروان خود منصوب کرد و در سال ۱۲۴ هجری او را برای بیعت گرفتن به خراسان فرستاد. ابو مسلم ابتدا به صورت مخفیانه برای آل عباس از مردم بیعت می‌گرفت. در سال ۱۲۸ هجری، ابراهیم امام با نامه‌ای به پیروانش در خراسان، اعلام کرد که خراسان تحت فرمان ابو مسلم قرار گرفته و او در امور حکومتی استقلال دارد. ابو مسلم همچنان به بیعت مخفیانه ادامه داد.

در سال ۱۲۹ هجری، ابراهیم امام ابو مسلم را به جزیره‌العرب احضار کرد. او با هفتاد نفر از پیشوایان به آنجا عزیمت کرد، اما در میانه راه نامه‌ای از امام دریافت کرد که از او خواسته بود فوراً به خراسان بازگردد و به طور علنی بیعت بگیرد. ابو مسلم به خراسان بازگشت و به یاران امام اعلام کرد که نهضت ضد اموی در اواخر ماه رمضان آغاز خواهد شد. او همچنین به پیروان خود دستور داد لباس سیاه را به عنوان نماد وحدت انتخاب کنند. در روز اول شوال، ابو مسلم از سلیمان بن کثیر خواست که نماز عید فطر را بدون اذان و اقامه برگزار کند. پس از نماز، او خطبه‌ای ایراد کرد و سپس مهمانی بزرگی برپا نمود.

پیروزی در خراسان و گسترش قدرت

با افزایش تعداد پیروان ابو مسلم، او طی نامه‌ای نصر بن سیار، حاکم خراسان را به بیعت فراخواند. نصر پس از یک سال و نیم، لشکری برای مقابله با ابو مسلم فرستاد، اما این لشکر شکست خورد و نصر نیز در نبردی شکست خورد و پس از مدتی بیماری در ساوه درگذشت. پس از فتح مرو، ابو مسلم تعداد زیادی از امویان را کشت و بر سراسر خراسان تسلط یافت.

سفر به مکه و دسیسه منصور

در سال ۱۳۶ هجری، ابو مسلم به نزد سفاح رفت و اجازه خواست تا برای حج به مکه برود. طی این مدت، ابوجعفر منصور پیوسته برادر خود سفاح را به قتل ابو مسلم تحریک می‌کرد، اما سفاح به دلیل خدمات ابو مسلم، این پیشنهاد را نپذیرفت. سفاح به ابو مسلم اجازه داد تا به زیارت خانه خدا برود، اما امارت حج را به برادرش منصور سپرد. ابو مسلم از این امر ناخشنود بود، اما تسلیم شد و به همراه منصور به مکه رفت. در بازگشت، آن‌ها از درگذشت سفاح آگاه شدند. منصور ابو مسلم را با ده هزار نفر به انبار فرستاد تا از بروز هرج و مرج جلوگیری کند.

پس از رسیدن ابو مسلم به انبار، منصور نیز به آنجا آمد و ابو مسلم را به دفع عبدالله بن علی که مدعی خلافت شده بود، فرستاد. ابو مسلم در نصیبین با عبدالله بن علی جنگید و پس از پنجاه روز او را شکست داد. پس از این پیروزی، منصور غلام خود ابوالحصیب را برای جمع‌آوری غنائم نزد ابو مسلم فرستاد که این عمل موجب خشم ابو مسلم شد. او نامه خلیفه را به نشانه تحقیر به زمین انداخت.

حسن و حمید، پسران قحطبه، که شاهد خشم ابومسلم بودند، نامه‌هایی به وزیر خلیفه نوشتند و او را از تغییر حالت ابو مسلم آگاه کردند. خلیفه از این وضعیت نگران شد و تصمیم به قتل ابو مسلم گرفت. ابو مسلم بدون اجازه به سمت خراسان حرکت کرد، اما خلیفه طی نامه‌ای از او خواست تا برای حکومت مصر و شام که به او واگذار شده بود، به محل فرمانروایی خود برود. ابو مسلم این پیشنهاد را نپذیرفت و به ری رسید.

قتل ابومسلم

در ری، حمید مرو رودی از سوی خلیفه نزد او آمد و از او خواست به مدائن بازگردد. ابومسلم نیز تصمیم گرفت به خلیفه بپیوندد. پس از رسیدن به مدائن، او مورد استقبال قرار گرفت، اما خلیفه به عثمان بن نهیک دستور داد که سپاهیانش در کمین ابو مسلم باشند و با علامتی او را بکشند. وقتی ابو مسلم به نزد منصور رفت، خلیفه به او سخت گرفت و از او درباره شمشیرهای غنیمت‌گرفته شده پرسید. ابو مسلم یکی از آن شمشیرها را تقدیم کرد. با این علامت، سپاهیان از کمین بیرون آمدند و او را کشتند.

ابومسلم در فصاحت و بلاغت کم‌نظیر بود، به هر دو زبان فارسی و عربی سخن می‌گفت و شخصیتی جدی داشت. او با بی‌رحمی خلافکاران را مجازات می‌کرد و از بزهکاران نمی‌گذشت. پس از مرگ او، پیروانش مدعی شدند که ابو مسلم نمرده و او را امام خود دانستند. سندباد زرتشتی، بعدها به خونخواهی وی قیام کرد.

بیشتر بخوانید:

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!