بررسی سریال Sunny – ترکیب هیجان، فناوری و بادی درامدی
در یک کلام: بله. سریال Sunny واقعاً ارزش وقت گذاشتن دارد و میتواند طرفداران ژانرهای علمی-تخیلی، ماجراجویی، جنایی، معمایی و کمدی را راضی کند، مخصوصاً آنهایی که به سناریو با ضربآهنگ تند علاقهمندند. اما سریال چطور موفق به چنین کاری میشود و چطور میتواند ژانرهای مختلف را طوری با هم ترکیب کند که نتیجه معجونی عالی از آب در آید؟ برای شرح چرایی آن، با ویجیاتو همراه باشید.
سوزی، زن تنهاییگزینی است که به ژاپن مهاجرت میکند، چون سوا از بحث علاقهمندی به فرهنگ و غذاهای ژاپنی، در مقالهای خوانده که جامعهی ژاپن متشکل از یک درصد افراد تنهاییگزین است و به آنها به چشم افراد عجیب و غریب نگاه نمیکند و وجود چنین افرادی را پذیرفته است. او در ژاپن، به تدریس آنلاین زبان انگلیسی به دانشآموزان مشغول است. اما تنهایی سوزی در ژاپن قرار نیست مدت زیادی طول بکشد. پس از آشنایی با ماسا ساکاماتو، که او هم در گذشته سه سالی هیکیکوموری(افراد به شدت گوشهگیر که ارتباط خود را به طور کامل با جامعه قطع کرده و در انزوا، خود را در اتاقشان محصور میکنند) بوده، اما حالا خیلی وقت است آن دوران را سپری کرده و در بخش مربوط به یخچال یک کمپانی تکنولوژی، مشغول به کار است.
پس از مدتی کوتاه، آنها عاشق هم میشوند و یک زندگی مشترک تشکیل میدهند. حالا صاحب یک فرزند دبستانی به نام ذن هستند. ماسا و ذن برای یک سفر، سوار هواپیمای ۴۰۵ میشوند، اما هواپیما سقوط کرده و سرنشینان آن جان خود را از دست میدهند. اکنون سوزی در سوگ و ماتم از دست دادن همسر و فرزند خود به سر میبرد. کمی بعد یکی از همکاران ماسا، هدیهای از طرف شوهرش به او میدهد. بله یک ربات که توسط خود ماسا، مخصوص عواطف و ذهنیات سوزی، برنامهنویسی شده است. سوزی به همکار ماسا میگوید چطور شوهرش که در بخش یخچال بوده، توانسته یک ربات هوشمند بسازد؟ همکار میخندد و میگوید که بخش یخچال، ۱۲ سال است که به کشور میانمار منتقل شده است.
پس ماسا تا به حال به سوزی دروغ میگفته و هویتی پنهان داشته؟ در یک مراسم اشکریزان برای تخلیه شدن از ماتم و از دست دادن عزیزان(از سنن ژاپنی)، خانوادههای سرنشینان هواپیما دور هم جمع شده و به گوشی عزیز از دست رفته خود زنگ میزند. با رفتن تماس به قسمت پیام صوتی و شنیدن صدای فرد از دست رفته، خانوادهی سوگوار اشک میریزد و با توجه به گفتههای سرپرست گروه، این قطره اشک باعث رفتن استرس و ماتم میشود. نوبت که به سوزی میرسد، تماس او به ماسا به قسمت پیام صوتی نمیرود و گوشی زنگ میخورد. اما جوابی دریافت نمیشود. آیا ماسا زنده است؟ آیا اصلاً سوار هواپیما شده است؟ چه بلایی به سر فرزند او آمده؟ چرا در مراسم ختم ماسا، اعضای یاکوزا حضور داشتند؟ آیا او با یاکوزا در ارتباط بوده؟ سوزی به تمام گذشتهای که با همسر خود داشته و به تمام گفتههای او شک میکند…
Sunny سریالی در ژانرهای علمی-تخیلی، درام، کمدی، جنایی، ماجراجویی و معمایی است. همانطور که میبینید سریال تلفیقی از ژانرهای مختلف است و به خوبی هم توانسته از پس همهی آنها بر بیاید. تم جنایی و معمایی سریال در خلاصهی داستان گفته شد، حالا به قسمت علمی-تخیلی ماجرا بپردازیم. از جنبهی علمی-تخیلی، سریال نه در آیندهی دور، بلکه آیندهای را به تصویر میکشد که از منظر تکنولوژِیک قریبالوقوع است و احتمالاً تا یکی دو دهه بعد شاهد رسیدن به چنین سطح از تکنولوژی در جوامع مدرن باشیم. پس افرادی که به آیندهی تکنولوژی، رباتها و هوش مصنوعی در آیندهای نزدیک علاقهمندند، سریال Sunny میتواند گزینهی خوبی برایشان باشد. با این حال سریال تم ظریف دیستوپایی هم دارد که آن را بیشتر در فضاهای بسته شبیه به شرکت ماسا، اتاقش در آن جا یا فروشگاهها و سالنهای رقص شاهد هستیم، اما وقتی به فضای شهر میرسیم، روحیهی سنتی شهر حفظ شده و کاملاً چیره بر قسمت صنعتی آن است. البته انتخاب شهر کیوتو به جای توکیو به عنوان لوکیشن فیلم در این امر بی تأثیر نیست.
در اینجا دیگر شاهد تابلوهای عظیم تبلیغاتی و نورهای نئون و تم سایبرپانکی آینده نیستیم، بلکه بالاترین سطح تکنولوژی حال حاضر که همان ربات دستیار سوزی است، با او در کوچههای تنگ و دنج و سنتی ژاپن قدم میزد. صحبت از سنت شد، باید بگویم که سناریو در استفاده تمام و کمال از سنتهای ژاپن کم نمیگذارد، البته سننی که به روند کلی سناریو و اتفاقهایش بیاید، نه این که در خارج از سناریو، سرگرم نمایش سنن ژاپنی شود. برای همین بیننده در خلال داستان، یعنی صحنههای هیجانی یا کمدی ماجرا، اطلاعاتی از سنن ژاپن هم کسب میکند.
یکی از نکات مثبت و شایان ذکر سریال، دیالوگهای بهجا، چینش و ساختار مناسب آنهاست. مثلاً دیالوگهایی که در موقعیتی پیشین توسط شخصیتی بیان شده و آنقدرها بامزه نبوده، در صحنهی جلوتر و در موقعیتی دیگر توسط سوزی وام گرفته شده و این بار بیننده نه فقط به خاطر این صحنه، بلکه برای صحنهی پیشین هم به خنده میافتد و در دلش فیلمنامه و ظرافت آن را تحسین میکند. کمدی فیلم فقط مربوط به دیالوگها نمیشود بلکه سریال در خلق موقعیتهای کمدی فیزیکی هم بسیار موفق است، جنس کمدیای که به خنده انداختن مخاطب از طریق آن در سال ۲۰۲۴ بسیار سخت است، اما سریال Sunny به خوبی از پسش بر میآید.
سریال Sunny زمانی که وقتش برسد کاملاً جدی است و در واقع هیچوقت با کمدیهای خود، باعث نمیشود داستان اصلی سریال جدی گرفته نشود. سریال در صحنههای هیجانانگیز و تعلیقوار خود، هیچگاه اجازه نمیدهد که لحن طنز سکانسهای پیشین، به داخل سکانسهای جنایی و هیجانی آن ورود کند و لحن آن را خراب کند، تا مبادا بیننده سکانس را آن طور که باید و شاید جدی نگیرد و عمق خطرناک بودن و ترسناک بودن داستان در حال وقوع را درک نکند.
سریال در قسمتهای نخست خود قوانین دنیایش را شرح میدهد و بیننده را متقاعد کند که در این دنیا، مسائل به این نحو اتفاق میافتد. پس از شکل گیری ساختمان روایت داستان و استحکام آن، حالا سریال میتواند روایت جنایی و معمایی خود را به سرعت پیش برد و آن را کاملاً جدی و حتی ژانرهای دیگر را وارد ماجرا کند. مثلا در قسمت پنجم سریال، دو زن و یک ربات در جنگلی تاریک در حالی که یک فرد هم در حال نعقیبشان است، گم میشوند که در این قسمت انگار با یک فیلم در ژانر ماجراجویی با بودجه بالا، یا یک مرحلهی از بازی ویدئویی ماجراجویی طرفیم.
Sunny، نام رباتی است که ماسا برای سوزی ساخته است. اولین خاطراهای که سانی دارد، مربوط به اولین دیدارش با سوزی است. سریال میخواهد دیدگاه خود نسبت به ورود ربات به زندگی انسانها و تطابق آنها با زندگی انسانی را نشان دهد. این ربات صفر کیلومتر، که چیزی از احساست و روابط انسانی نمیداند، با مشاهده غم و اندوه سوزی، با دیدن سختیهای مادر بودن، میخواهد خود را جای سوزی بگذارد و در یک کلام انسان بودن را بفهمد. و البته برای فهمیدن انسان، کمکم باید کارایی نظیر دروغ گفتن، گول زدن، حسادت ورزیدن و … را هم درک کند.
در کنار همهی اینها، قصهی درام سوزی وجود دارد، زنی که به علت جامعهگریزی و تنهاییگزینی، به ژاپن مهاجرت میکند، جامعهای که در آن تنهاییگزینی چیزی پذیرفتنی و مقبول بین اعضای آن است. به هر حال آنها در این کشور حتی رستورانی مخصوص افراد به شدت درونگرا و جامعهگریز دارند، رستورانی که در آن حتی لازم نیست با متصدیها حرف بزنید و میتوانید سفارش خود را روی کاغذ بنویسد و غذا را بر روی صندلی در جایی سرو کنید که دو طرف آن پوشیده شده تا مبادا کسی نگاهش به کس دیگر بیافتد. اما تنهایی سوزی طولی نمیکشد و عاشق فردی میشود که مرد رویاهایش است. بعد از مرگ همسر و فرزندش، او باید با مصائب سوگواری آنها دست و پنجه نرم کند، اما در پی به دست آوردن مدارکی میفهمد شوهرش آن کسی نبوده که در تمام این مدت فکرش را میکرده است.
تمام سکانسهای سریال حالتی هنری دارند و طوری برداشت شدهاند که انگار با یک فیلم هنری با بودجهی بالا طرفیم. دوربین سر موقع به جای خود میایستد و خوب میداند کجا به حرکت در آید. ضربآهنگ سریال میداند کجا کند شود و کجا سرعتی سرسامآور به خود بگیرد بدون این که این کند و سریع شدن باعث به هم ریختن توازن ریتم سریال شود. البه به صورت کلی ضربآهنگ سریال سریع است و یک مزیت برای افرادی به حساب میآید که حوصلهی سریالها با ریتم کند را ندارند.
چند رنگ غالب برای نماهای سریال انتخاب شده که آنها را در لوازم و اشیا و لباسهای اشخاص میبینیم. مثلا اگر یخچالی در نما وجود دارد، اگر باید رنگی باشد، آن رنگ زرد است و اگر کابینتها بخواهند رنگی باشند، آن رنگ آبی ملایم است. به همین روال اگر کاپشن یکی از شخصیتهای زن سریال که در جنگل گم و گور شده، اگر بخواهد رنگی داشته باشد، باید ترکیبی از رنگ زرد و آبی باشد. به همین منوال از رنگهای دیگری شبیه به صورتی، بنفش، سبز استفاده شده که البته همهی آنها ملایم هستند و به نماهای سریال جلوهای هنری بخشیدهاند.
سریال همچنین انتخاب خوب برای کسانی است که عاشق لباسها و مد هستند. تقریباً هیچ شخصیتی، یک دست لباس را دو مرتبه بر تن نمیکند و در هر سکانسی، لباسی جدید و متنوع بر تن دارد. انتخاب لباسها و سلیقه در ترکیب رنگ آنها عالی بوده و تیپی خاص و یکتا را خلق میکند. این موضوع مخصوصاً در مورد شخصیت اول سریال، یعنی سوزی صادق است، که فرهنگ لباسپوشی آمریکایی با ژاپنی را تلفیق کرده و شمایل جالبی را رقم زده است.
با تمام این تفاسیر، چه به ژانر علمی تخیلی و چه به ژانر جنایی و معمایی با کمدی سیاه علاقه دارید، حتماً سریال Sunny میتواند با داستان جدید، روایت سریع و نماها و قاب بندی هنری خود شما را راضی کند.