بهترین عضو خاندان استارک برای تاج و تخت که بود؟
استارک های وینترفل همیشه یکی از محبوب ترین خاندان های سریال بازی تاج و تخت بوده اند. به لطف انتخاب گسترده شخصیتهای جذاب در این خانواده حاکم بر شمال، مخاطبان بیشترین زمان روایت داستان را با آن ها گذرانده و ماجراها را از نگاه آن ها دنبال می کنند، در شرایطی که اوضاع سیاسی در وستروس به طور فزایندهای بی ثبات میشود. از دیوار یخی عظیمی که نگهبانان شب در آن نگهبانی می دهند تا بارگاه های پر از فساد در کینگز لندینگ، خاندان استارک شاهد برخی از مهمترین لحظات سریال است یا اتفاقات داستان را رقم می زنند.
در پایان فصل هشتم بازی تاج و تخت که به شدت مورد انتقاد قرار گرفت، برندون استارک (آیزاک همپستد رایت) به عنوان پادشاه بعدی وستروس انتخاب شد، زیرا به گفته تایرون لنیستر (پیتر دینکلیج)، او بهترین داستان را دارد. بسیاری از طرفداران سریال با این صحبت مخالف بوده و مدعی بودند بسیاری از دیگر اعضای خاندان استارک داستان های بسیار جالب تری داشتند. در این مطلب می خواهیم به این سوال پاسخ دهیم که کدام یک از استارک ها واقعاً شایسته نشستن بر تخت آهنین بود؟
۸- ریکان استارک
ریکان (آرت پارکینسون) بهعنوان کوچک ترین عضو خاندان استارک، مسئولیتهای زیادی ندارد که بابتشان نگران باشد و زمانی که پدرش، ادارد (شان بین) و خواهرانش سانسا (سوفی ترنر) و آریا (میزی ویلیامز) به جنوب سفر میکنند، در وینترفل میماند. هنگامی که مادرش کاتلین (میشل فرلی) و برادر بزرگترش، راب (ریچارد مدن) نیز وینترفل را ترک میکنند، او به شدت عصبانی و ناامید میشود و زمان بیشتری را با گرگینه سیاه خود، شگی داگ میگذراند. در نهایت، ریکان مجبور میشود تا با برادر دیگرش، بران، فرار کند، قبل از اینکه بران به شمال سفر کند تا کلاغ سهچشم (استروان راجر و ماکس فون سیدو) را پیدا کند.
با توجه به سنش، ریکان قبل از اینکه مجبور شود وینترفل را ترک کند، آموزش کمی در زمینه دولت داری و حکومت داری دریافت کرده است. سن کم ریکان نیز یک ادله دیگر علیه او است، زیرا تا زمانی که به سن بلوغ برسد، یک نایب السلطنه به جای او رهبری کرده و از کوره در رفتن سریع او می تواند به درگیری بین او و مشاورانش منجر شود. همچنین گمانه زنی در مورد ریکون سخت است زیرا او برای مدت زیادی از روایت ها و اتفاقات سریال غایب است، و زمانی که سرانجام در فصل ۶ به داستان بازگشت، قبل از مرگش هیچ دیالوگی نداشت. ریکان یکی از بیهودهترین شخصیتهای بازی تاج و تخت بود، به این معنی که مخاطبان هیچ بینشی از نحوه رشد و تغییرات شخصیتی او دریافت نمیکنند.
۷- آریا استارک
آریا، کوچکترین دختر خاندان استارک، نمیتوانست بیش از این از خواهر بزرگترش، سانسا متفاوت باشد. آریا که علاقه ای به فعالیت های سنتی زنانه ندارد، ترجیح می دهد یاد بگیرد که چگونه با شمشیر مبارزه کند، اسب سواری کرده و ماجراجویی های خودش را داشته باشد. او پس از مرگ پادشاه رابرت برثیون (مارک آدی) به آرزویش می رسد، جایی که او را از بقیه اعضای خانواده اش جدا شده و به مسیری از میان رودخانه ها و شهر آزاد براووس می رود که در نهایت با تبدیل شدن به یک آدمکش حرفه ای به پایان می رسد.
آریا هرگز نمی خواست یک نجیب زاده سنتی باشد و بنابراین هیچ دانش یا صبری برای رهبری ندارد. در پایان بازی تاج و تخت، او یک فرد بسیار بی احساس، خونسرد و زیرک است که آموزش و رابطه با مرگ او را در موقعیتی قرار داده که نمی تواند با دیگران همدلی کند. با این حال، او بهتر از ریکان است، زیرا در طول سریال به بلوغ رسیده و حداقل، درک خوبی در مورد اینکه به چه کسی باید و نباید اعتماد کند، دارد.
۶- برندون استارک
در اصل پسری که عاشق بالا رفتن از دیوارهای بلند بود و رویای شوالیه شدن را در سر داشت، زندگی برن به یکباره تغییر کرد، زمانی که سر جیمی لنیستر (نیکولای کوستر والدائو) پس از اینکه متوجه شد این پسربچه رابطه جنسی با محارم او و ملکه سرسی (لنا هدی) را دیده، او را از بالای برج وینترفل به پایین انداخت. اگرچه برن از سقوط جان سالم به در میبرد، اما پاهایش خرد شده و از آن به بعد کارگر اسطبل غول پیکر خاندان استارک، هودور (کریستین نایرن) او را حمل می کند. همچنین این حادثه قدرتی را در بران بیدار میکند تا به درون ذهن گرگ خود، سامر، رفته و او در نهایت به شمال دیوار سفر میکند تا از کلاغ سهچشم بیشتر بیاموزد.
اگرچه ممکن است جالب ترین داستان را نداشته باشد، اما چیزی که برن را به عنوان بهترین نامزد برای پادشاهی وستروس از ذهن دور می کند این است که وقتی به کلاغ سه چشم تبدیل می شود، چقدر رباتی رفتار می کند. او موجودی است بدون همدلی، جدا از زندگی روزمره مردم و به جای آن بر دیدن گذشته یا رفتن در جلد حیوانات دیگر و ترک بدنش تمرکز دارد. مطمئناً، دانش گسترده برن در مورد تاریخ بشر به این معنی است که او می تواند بسیاری از مشکلات را حل کند، اما او در مورد قدرت ها و مشاوره هایش نیز مبهم و نامطمئن به نظر می رسد. برای مثال، در صحنه آخر برن در بازی تاج و تخت، می بینیم که وی اولین جلسه شورای کوچکش را ترک کند تا بتواند اژدهای دروگون را پیدا کند. این چه جور پادشاهی است؟
۵- کاتلین استارک
کاتلین که فرزند ارشد لرد هاستر تالی (کریستوفر نیومن) است، در اصل با برادر بزرگتر ادارد، برندون نامزد شده بود. هنگامی که برندون توسط پادشاه ایریس تارگرین دوم (دیوید رینتول) کشته شد، کاتلین به جای او با ند ازدواج کرد. سالها بعد، زمانی که برن نزدیک بود توسط یک قاتل با خنجر فولادی والیریایی کشته شود، مادر خانواده استارک به جنوب سفر کرد تا شوهرش را از این خیانت آگاه کند. سپس کاتلین تیریون لنیستر را دستگیر کرده و با خود به ویل برد تا به خاطر اتهاماتش محاکمه شود و بعد از شروع جنگ به اردوگاه پسرش، راب، پیوست.
کاتلین یک نجیب زاده با تجربه است که می داند چگونه در موقعیت های مهم و دشوار مانند یک دیپلمات رفتار کند، اما عشق او به خانواده اش اغلب قضاوت های او را مختل می کند. بدترین نمونه زمانی است که او برین اهل تارث (گوندولین کریستی) را مأمور می کند تا جیمی لنیستر، بهترین زندانی راب را به کینگز لندینگ ببرد تا او را با دخترانش مبادله کند. همچنین کاتلین استارک شعار خاندان تالی “خانواده، وظیفه، افتخار” را زیاد جدی نمی گیرد، که برای کسی که بر بسیاری از افراد حکومت می کند، طرز فکر خوبی نیست.
۴- راب استارک
راب به عنوان فرزند ارشد و پسر اول ادارد بزرگ شد تا روزی جانشین پدرش به عنوان ارباب وینترفل و نگهبان شمال شود. هنگامی که پدرش توسط لنیسترها زندانی شده و به خیانت متهم شد، راب ارتش های شمال را گرد هم آورد و به سمت جنوب حرکت کرد تا ارتش لنیسترها را شکست داده و خانواده اش را به وینترفل بازگرداند. متأسفانه ادارد در این مسیر مورد خیانت قرار گرفته، اعدام شد و اربابان شمال و ریورلند، راب را پادشاه خود اعلام کرده و جنگ را به جنگ استقلال تبدیل کردند.
راب خود را به عنوان یک رهبر عالی در دوران جنگ ثابت کرد اما در نهایت نشان داد که برای موفقیت بسیار کوته بین است. اگرچه او در هر نبردی علیه لنیسترها پیروز شد، اما اعدام ریکارد کارستارک (جان استال) و شکستن پیمان ازدواجش با دختر والدر فری (دیوید بردلی) به قیمت جان او در رویداد دلخراشی به نام عروسی سرخ تمام شد. با این حال، راب با وجود جوانی، می دانست چگونه وفاداری را در مردانش برانگیزد و به اندازه کافی فروتن بود تا به مشورت دیگران گوش دهد.
۳- ادارد استارک
ادارد که در اصل پسر دوم لرد ریکارد استارک بود، در دره آرین پرورش یافت و در آنجا با رابرت برثیون دوست شد. پس از مرگ پدر و برادرش، ادارد با کاتلین ازدواج کرد تا تالی ها را به شورش علیه تارگرین ها بکشاند. سالها بعد، او به رابرت کمک کرد تا شورش گریجوی ها را سرکوب کند و پسر لرد بیلون گریجوی (پاتریک مالاهید)، ثیون (الفی آلن) را به عنوان نیرو و گروگان با خود به وینترفل برد. اگرچه ادارد از ترک شمال متنفر بود، اما موافقت کرد که دست جدید پادشاه رابرت شود، حتی اگر این کار تنها برای محافظت از دوستش در برابر انبوه دشمنانش در بارگاه کینگز لندیگ باشد.
ادارد به لطف اصول اخلاقی بسیار قوی و سرسختانه اش، عشق و وفاداری را در میان زیردستان خود بر می انگیخت و دورانش به عنوان دست پادشاه نشان داد که او در اجرای عدالت و حفظ قوانین وستروس مهارت دارد. با این حال، ادارد هیچ چیز در مورد بازی های سیاسی نمی دانست و تا زمانی که خیلی دیر شده بود نتوانست بفهمد که چه زمانی مورد فریب قرار گرفته است. بنابراین، در حالی که او میتوانست پادشاه محبوب مردم وستروس باشد، ند چیزی بیش از یک پیاده نظام برای بازیگران تشنه قدرت این دنیا مانند پتیر بیلیش (آیدان گیلن) نبود.
۲- سانسا استارک
بر خلاف بقیه اعضای خانواده اش، سانسا بیشتر به میراث تالی خود متمایل بود و در فرهنگ جنوبی و افسانه های پریان غرق شد. او از رفتن به کینگز لندینگ و در نهایت ازدواج با شاهزاده جافری برثیون (جک گلیسون) به وجد آمده بود و با ساده لوحی خود، در نهایت به لنیسترها کمک کرد تا بر خانواده اش پیروز شوند. البته وقتی شاهد دستور جافری برای اعدام ادارد بود، جهان بینی او در هم شکست و آرام آرام یاد گرفت که چگونه در دنیای سیاست بازی کند.
سانسا استارک احساسی ترین رشد شخصیتی را در بین تمام خواهر و برادرهایش پشت سر میگذارد و سریال را به عنوان یک سیاستمدار سرسخت و با تجربه که مایل به انتخابهای سخت، خوب یا بد است به پایان می رساند. این تجربه جدیداً به دست آمده، انتصاب او را به عنوان ملکه شمالِ تازه استقلال یافته تضمین می کند، اما او به دلیل دانشش از فرهنگ جنوب، می توانست کار بزرگی در اداره وستروس نیز انجام دهد. تجارب سانسا در برخورد با افرادی مانند سرسی و لیتل فینگر نیز باعث شده است که او سطح سالمی از بدبینی و بدگمانی پیدا کند و فریب او سختتر باشد.
۱- جان اسنو
جان اسنو (کیت هرینگتون) که در ابتدا به عنوان پسر حرامزاده ادارد استارک معرفی شد، همیشه احساس می کرد گاو پیشانی سفید خانواده است و زمانی که ادارد به کینگز لندینگ رفت، تصمیم گرفت به نگهبانان شب بپیوندد. اگرچه جان بعد از شنیدن خبر مرگ ادارد و مشارکت راب در جنگ های بعدی در وستروس دلشکسته بود، اما به عهد خود پایبند ماند و با ارتش های ترسناک وحشی ها و وایت واکرها مبارزه کرد تا وستروس را در امان نگه دارد. سرانجام مشخص شد که او فرزند خواهر ادارد، لیانا (آیزلینگ فرانسیوسی) و شاهزاده ریگار تارگرین (ویلف اسکولدینگ) است.
جان نه تنها قانوناً و شرعاً شایسته تاج و تخت وستروس بود، از این جهت او در خط جانشینی تارگرین ها قرار داشت، بلکه با کارهایش نشان داد که شایسته این مقام است. در حالی که بقیه شخصیت های مهم وستروس مشغول دعواهای کوچک بین خود بودند، جان همچنان بر روی تصویر بزرگترِ متوقف کردن وایت واکرها متمرکز بود و می خواست به خاطر یک آرمان بزرگتر انتخابهای سخت و ویرانگری داشته باشد. در حالی که شاید در دنیای پرتنش و خطرناک سیاست بهترین سیاستمدار نبود، اما جان توانست دشمنان را به دوستان هم تبدیل کند و برای بقای متقابل، به منعطف کردن قوانین سختگیرانه قدیمی تمایل داشت.