فانی لند‌

تفال به حافظ جمعه ۱۸ آبان ۱۴۰۳؛ سحرگاهان که مخمور شبانه.

فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باور‌های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می‌بردند بهره‌ای از کلام حق دارند رجوع می‌شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.

سحرگاهان که مخمور شبانه
گرفتم باده با چنگ و چغانه

نهادم عقل را ره توشه از می
ز شهر هستیش کردم روانه

نگار می فروشم عشوه‌ای داد
که ایمن گشتم از مکر زمانه

ز ساقی کمان ابرو شنیدم
که ای تیر ملامت را نشانه

نبندی زان میان طرفی کمروار
اگر خود را ببینی در میانه

برو این دام بر مرغی دگر نه
که عنقا را بلند است آشیانه

که بندد طرف وصل از حسن شاهی
که با خود عشق بازد جاودانه

ندیم و مطرب و ساقی همه اوست
خیال آب و گل در ره بهانه

بده کشتی می تا خوش برانیم
از این دریای ناپیداکرانه

وجود ما معماییست حافظ
که تحقیقش فسون است و فسانه

شرح لغت: عنقا: سیمرغ

تفسیر عرفانی:‌

۱- حضرت حافظ در بیت‌های هشتم و نهم می‌فرماید:

*‌ای ساقی کشتی شراب را به ما بسپار تا از دریای بیکران غم عشق به سلامت به ساحل نجات رسیم و آلوده دل باشیم.

*‌ای حافظ، هستی ما در این دنیا سخن پوشیده و راز سربسته‌ای است و تحقیق ما درباره آن ها، چون سخن ساحران و داستان گویان است که راهی به مقصود ندارد.

حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.

تعبیر غزل:

نیتی در سر داری و می‌خواهی کار تازه‌ای را آغاز کنی. فکر می‌کنی با آغاز این کار به آرامش خواهی رسید، اما بدان که کار و زندگی و خانواده همه بهانه‌هایی است برای بودن. اگر می‌خواهی به کمال برسی، روح خود را بزرگ کن و خود را اسیر دام‌های دنیا نکن. وجود انسان معمای پیچیده‌ی طبیعت است که کسی از راز آن آگاه نیست و تنها کسانی از این امتحان سربلند خارج می‌شوند که به خدا توکل داشته باشند.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!