فانی لند‌

تفال به حافظ شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳؛ خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت…..

فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باور‌های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می‌بردند بهره‌ای از کلام حق دارند رجوع می‌شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت

شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت

به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت

بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت

ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت

من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت

کنون به آب می لعل خرقه می‌شویم
نصیبه ازل از خود نمی‌توان انداخت

مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در می مغان انداخت

جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت

شرح لغت: ورع:پارسایی

تفسیر عرفانی:‌

۱- حضرت حافظ در بیت ششم می‌فرماید:

* من از زهد و تقوایی که داشتم هرگز گرد می‌و مطب نبودم و از آنها اطلاعی نداشتم، اما عشق و محبت دوستان میخانه مرا به طرف می‌و مطرب کشاند.

یعنی اختلاط و همرنگی با بچه‌های میخانه مرا به این روز انداخت. آری شما نیز بر اثر تقلید و دنباله روی می‌خواهی این کار را انجام دهی. ولی خوب فکر کن و به عاقبت آن دقیقاً توجه داشته باش. با یکی از اقوام در مورد این کار مشورت کن که گشایش حاصل شود. به قول معروف بی گدار به آب مزن.

تعبیر غزل:

این اندیشه را در سر داری که همه بلا‌های جهان نصیب تو می‌شود، اما این طور نیست شاید صلاح تو در آن چیزیست که خدا نصیبت کرده است. موفقیت در زندگی تنها وابسته به کسب مادیات نیست، کامیابی به آن است که تو در دل احساس آرامش و خوشبختی کنی. پس به آنچه که داری قناعت کن و از زندگی و یار نیکویی که نصیبت می‌شود لذت ببر.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!