فانی لند‌

جانور در جدول کلمات + پاسخ دقیق

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق جانور در جدول کلمات را پیدا خواهید کرد.

جواب صحیح این سوال در این قسمت است:

جانور. [ ن َ / ن ِ / ن ْ وَ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) مرکب از جان + پسوند اتصاف ور. در پهلوی جانور حیوان زنده. حیوان جانور گویا. حیوان ناطق. ( دانشنامه ص 5 س 5 ) ( حاشیه برهان چ معین ). مطلق حیوان. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). زنده. حی. حیوان. ( ناظم الاطباء ). صاحب جان. دارای جان. باجان. جان آور. ( شرفنامه منیری ). جاناور. ذوحیات :
پس اهریمن بدکنش رای کرد
به دل کشتن جانور جای کرد
ز هرگونه از مرغ و از چارپای
خورش کرد و آورد یک یک بجای.

فردوسی.

نزایدبجز مرگ را جانور
اگر مزد خواهی غم من مخور.

فردوسی.

بدان دژ یکی جانور درنماند
بدان بوم وبر خار و خاور نماند.

فردوسی.

هر که با شمشیر تیز او بجنگ اندر شود
جانور بیرون نیاید گر هزارش جان شود.

عنصری.

سنگ و سیم ار نه جانور باشند
چون تو سنگین دلی و سیمین بر.

عنصری ( دیوان ص 71 ).

بهیچگاه نیارم بخانه کرد مقام
از آنکه خانه پر از اسپغول جانور است.

بهرامی.

تن نالانش از شادی دگر شد
تو گفتی مرده بود و جانور شد.

( ویس و رامین ).

بباغ اندر ندیدند ایچ جانور
مگر بر شاخ مرغان نواگر.

( ویس و رامین ).

یکی جانور کوه پر جنگ و جوش
که هر کش بدیدی برفتی ز هوش.

( گرشاسب نامه ).

همی تا خورد جانور بیشتر
نه او سیرگردد نه کم جانور.

( گرشاسب نامه ).

بسان کهی جانور تیزپوی
چو کوهی خروشنده و رزمجوی.

( گرشاسب نامه ).

زمین است هر جانور را پناه
تن زنده و مرده را جایگاه.

اسدی.

از چه میترسد بشب هر جانور
از بداین دهر پرمکر و محن.

ناصرخسرو.

بهترین جانور همه مردم
بهترین مردمان امام زمان.

ناصرخسرو.

جانور گردد همی از راستی
چون درآمیزد طبایع به اعتدال.

ناصرخسرو.

نیستم فرزند او زیرا که من زو بهترم
جانور فرزند ناید هرگز از بیجان پدر.

ناصرخسرو.

ناجانور بدیع یکی شخص پرهنر
گه خامش است و گاهی گویا چو جانور.

مسعودسعد.

آنرا که جانور بود از قوتی
چاره نباشد ایدون پندارم.

مسعودسعد.

بیشتر بخوانید …

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!