جذابیت تغییر مسیر رفتاری شورای نگهبان؛ مسابقه چالشبرانگیز نامزدها برای جلب عنوان «اصلح» در جامعه – آخرین اخبار سینمای ایران و جهان
سینماپرس: تمرکز بر اقناع «نخبگان اجتماعی» (Elite) و در مقابل پرهیز هر یک از نامزدها نسبت به جذب و استفاده از نفوذ اغواگرایانه جماعت «سلبریتی» (Celebrity) را میتوان حداقل ملاک لازم برای قرار گرفتن هر نامزدی در «جایگاه اصلح» دانست.
محمدرضا مهدویپور/ اعلام رسمی نتایج بررسی صلاحیت داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری و راهیابی شش شخصیت شناخته شده به فرایند «تبلیغات رسمی انتخابات ریاست جمهوری» مرور چند نکته مهم را ضروری میسازد که خدمت شما همراهان محترم «سینماپرس» عرضه میشود:
۱/ ترکیب نهایی «نامزدهای تایید صلاحیت» شده، آن هم از مجموع ۸۰ گزینه ثبتنامی، بیش از آنکه برائت «شورای نگهبان» از قرار گرفتن در بازیهای جناحی و حزبی را به معرض ظهور بگذارد؛ نوعی از بلوغ رفتاری این نهاد بیبدل در «نظام جمهوری اسلامی» را هویدا نمود. نهادی که وظیفه اصلی آن «نگهبانی» از «قانون اساسی جمهوری اسلامی» است.
۲/ «تایید صلاحیت» هر فردی توسط «شورای نگهبان» به معنی «صالح بودن» آن فرد در حال حاضر و در شرایط کنونی و برای تصدی مقام و «جایگاه ریاست جمهوری اسلامی ایران» است. از این منظر است که در موعد «تبلیغات انتخاباتی» به هیچ عنوان نمیتوان بدون ارایه اسناد معتبر و قانونی در «صالح بودن» هیچ یک از این شش نامزد حاضر در عرصه انتخابات تشکیک نمود. البته این «صالح بودن» قابل تعمیم به آینده نیست و به عنوان امری ابتدایی تلقی میشود. بر این اساس است که سپرده شدن «جایگاه ریاست جمهوری اسلامی ایران» به هر یک از این شش فرد، نیازمند «تشخیص اصلح» بودن آن فرد توسط عموم جامعه است. «تشخیصی» که میبایست در فرایند «تبلیغات انتخاباتی» حاصل شود. فرایندی که مدت زمان آن کمتر از ۲۰ روز بوده و علاوه بر مواجهه عمومی هر یک از نامزدها با عموم مردم، این «نخبگان اجتماعی» هستند که از نقشی ویژه در رساندن جامعه به «تشخیص اصلح» برخوردار میباشند.
۳/ تمرکز بر اقناع «نخبگان اجتماعی» (Elite) و در مقابل پرهیز هر یک از نامزدها نسبت به جذب و استفاده از نفوذ اغواگرایانه جماعت «سلبریتی» (Celebrity) را میتوان حداقل ملاک لازم برای قرار گرفتن هر نامزدی در «جایگاه اصلح» دانست. ملاکی که بالاخص در موضع جلب حمایت برخی «سلبریتیهای طرفدار فحشا» و یا «سلبریتیهای فتنه طلب» و یا حتی « نخبگان معارض نظام جمهوری اسلامی» و … حتی میتواند منجر به نقض «صالح بودن» هر یک از این شش نامزد تایید صلاحیت شده گردد.
۴/ «مسعود پزشکیان» با ۷۰ سال سن و سابقه ۴ سال وزارت و ۱۶ سال نمایندگی مجلس شورای اسلامی، مُسنترین و یکی از دو نامزد بدون تجربه حضور در فرایند «انتخابات ریاست جمهوری» است. فردی که برخلاف برخی همقطاران و حامیان امروز خود، تا به امروز هیچگاه به فکر «عبور از نظام جمهوری اسلامی» نیافتاده و به واسطه سادهزیستی و صراحت بیان در حمایت از مستضعفان و کمتکلف بودن، در مشی و عملکرد شخصی خود به «آرمانهای انقلاب اسلامی» حداقل در ظاهر پایبند بوده است. با این همه «مسعود پزشکیان» شخصیتی ناشناخته برای عموم جامعه و بالاخص «نخبگان اجتماعی» است. فردی که در عموم حوزهها و بالاخص در «عرصه فرهنگ و هنر» حداقل گفتمان لازم را تا به امروز در کارنامه خود به ثبت رسانده و از این جهت راه دشواری را در مسیر تبیین خود و برنامههای اجراییاش به عنوان «نامزد ریاست جمهوری اسلامی ایران» در پیش دارد.
بر این اساس شاید بتوان نخستین اقدام «مسعود پزشکیان» در فرایند تبلیغات انتخاباتی را تبیین تفاوت مشی «مُصلحانه» خود با مرام و اهادف مدنظر «جریان رفرمیست (جبهه اصلاحات)» (Reformism) معرفی نمود. جریانی با اهداف براندازانه که در پَس «فتنه ۱۳۷۶» تعارضات رسمی خود با «نظام جمهوری اسلامی» را به نمایش گذاشت و پس از آن در فرایند «فتنه ۱۳۸۸» با اتخاذ شیبی فزاینده در مسیر براندازی علنی قرار گرفت و پس از آن به واسطه حمایت از «فتنه ۱۳۹۶» و «فتنه ۱۳۹۸» و نهایتا «فتنه ۱۴۰۱» و … آنچنان به پیش رفت که امروزه به نقطه غیرقابل بازگشت تقابل خود با «انقلاب اسلامی» رسیده است و این همه را به وضوح در سخنان ۱۵ اسفندماه ۱۴۰۲ هجریشمسی لیدر اصلی این جریان، یعنی «مردی با عبای شکلاتی» مورد بازخوانی قرار داد!
۵/ «مصطفی پورمحمدی» تنها روحانی حاضر در جمع شش نامزد تایید صلاحیت شده «انتخابات ریاست جمهوری» است. شخصیتی ۶۵ ساله که همچنان به عنوان چهرهای کاملا اطلاعاتی و امنیتی در کشور شناخته میشود و حالا برای نخستینبار است که حضور در عرصه «انتخابات ریاست جمهوری» را تجربه میکند. البته این اولین تجربه ایشان در مواجهه با «صندوق رای» نیست و نخستین مواجهه ایشان و قرار گرفتن در معرض «انتخاب مردم» مربوط به اسفندماه سال گذشته و در «انتخابات مجلس خبرگان رهبری» میباشد. مواجههای که با شکست جدی ایشان همراه شد و وی موفق به جلب حداقل اعتماد مردم تهران برای حضور در «ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری» نگردید و …؛ با این همه «مصطفی پورمحمدی» دو تجربه متفاوت از حضور در جایگاه وزارت را در دو دولت کاملا متفاوت از یکدیگر، یعنی «دولت نهم» و «دولت یازدهم» در کارنامه مدیریتی خود به ثبت رسانده است. شخصیتی که اگر چه علایق سیاسی او به بدنه «راست سُنتی» موجب ابتر ماندن نخستین تجربه وزارتاش در «دولت محمود احمدینژاد» و برکناری زودهنگاماش از مقام و جایگاه «وزارت کشور» در اردیبهشت ۱۳۸۷ هجریشمسی گردید؛ اما با این همه حفظ همین علایق سبب انتصاب او به عنوان «وزیر دادگستری» در دولت نخست «حسن روحانی» شد و پس از آن او را به جایگاه «دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز» رساند و …
حالا در مورد «مصطفی پورمحمدی» مرور همین سوابق اجرایی و پاسخگویی نسبت به شیوه مدیریتی است که میتواند به عنوان ملاک خوبی برای سنجش سخنان و راستیآزمایی برنامههای ایشان بالاخص در حوزه «فرهنگ و هنر» و در جایگاه «نامزدی ریاست جمهوری» مورد توجه قرار گیرد. بالاخص آنکه تیم مدیریتی ایشان در دوران تصدی «وزارت کشور» همان چهرههای معلومالحالی بودند که در «دولت حسن روحانی» به «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» رفتند و یکی با سابقه «معاونت سیاسی پورمحمدی» عهدهدار جایگاه «وزارت ارشاد» شد و دیگری با سابقه «معاونت اجتماعی پورمحمدی» به «سازمان سینمایی» رفت و موجب بسط ابتذال و قرار گرفتن این نهاد در خط مقدم «ولنگاری فرهنگی» گردید.
۶/ «سعید جلیلی» در ظاهر با برنامهترین نامزد این دوره از «انتخابات ریاست جمهوری» به نظر میرسد؛ شخصیتی ۵۹ ساله که از یک سو تجربه دو دوره حضور و فعالیت انتخاباتی در «عرصه ریاست جمهوری» را دارد و از سوی دیگر حالا بیش از ده سال است که مدعی ریاست بر «دولت سایه» میباشد. ادعایی که در صورت واقعیت جامع و غیرتبلیغاتی آن، نه تنها مستلزم آگاهی کامل و اشراف وی نسبت به چند و چون «وضعیت کنونی» تمامی ساختارهای اجرایی و وزارتخانههای مختلف است؛ بلکه طراحی «وضعیت مطلوب» برای هر یک از دستگاههای اجرایی را در منظر ایشان و تیم همراه ایشان در «دولت سایه» را متصور میسازد و …
با این همه باید منتظر گفتگوهای تبیینی و مناظرات و انتشار دفترچه برنامههای ایشان ماند و دید که ایدههای اجرایی «سعید جلیلی» و «دولت سایه» ایشان چه مقدار با واقعیتها منطبق است و تا چه حد غیرواقعی بوده و تا چه میزان محصول آفتهای نشات گرفته از وضعیت گلخانهای حاکم بر برخی «اتاقهای فکر» میباشد و در واقعیت نوشته شده است. البته این بررسی در «عرصه فرهنگ و هنر» آنجایی به عنوان یک دغدغه برجسته میشود که بخواهیم وضعیت کنونی «سازمان صدا و سیما» را محصول نوع نگرش همین «دولت سایه» و تیم اندیشهورزان ایشان ندانیم و نخوانیم!
۷/ «علیرضا زاکانی» یکی دیگر از شش نامزد تایید صلاحیت شده برای حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی «ریاست جمهوری چهاردهم» است. شخصیتی که پس از ۱۳ سال حضور در کسوت نمایندگی مجلس شورای اسلامی، در سال ۱۴۰۰ هجریشمسی بود که برای نخستین بار در فرایند «انتخابات ریاست جمهوری» شرکت نمود و توانست با صراحت بیان و لهجه خود به پدیده مناظرههای انتخاباتی در آن مقطع زمانی مبدل گردد. البته وضعیت عمومی «علیرضا زاکانی» در آن زمان با شرایط امروز او بسیار متفاوت است و بر خلاف آن دوره، امروزه تمامی سخنان و برنامههای ایشان با عملکرد و فرصت سه ساله خدمتاش در «شهرداری تهران» و «ریاست جمهوری کلان شهر تهران» از قابلیت سنجش و راستی آزمایی برخوردار شده است.
البته در این میان شاید پاسخگویی «علیرضا زاکانی» نسبت به ابهامات و یا اقدامات غیرکارشناسی و عملکرد ضعیف «شهرداری تهران» در «عرصه فرهنگ و هنر» و بالاخص انتصابات و فعالیتهای نهادهای فرهنگی مرتبط با این مجموعه را بتوان یکی از چالشهای مهم این نامزد ۵۹ ساله و تایید صلاحیت شده در انتخابات پیش رو قلمداد نمود.
۸/ «سید امیرحسین قاضیزاده هاشمی» با ۵۳ سال سن اگر چه موفق شده تا همچون انتخابات سال ۱۴۰۰ هجریشمسی، عنوان «جوانترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری» را از برای خود حفظ نماید؛ اما او نیز همچون «شهردار تهران» این بار دیگر نمیتواند با «کارنامه سفید» به عرصه انتخابات ورود نموده و تنها به واسطه سخنگفتن و تبیین و ارایه برنامههایش به صورت گفتاری، نسبت به اقناع رای دهندگان و جلب نظر ایشان نسبت به خود مبادرت ورزد.
از این جهت است که در این دوره «قاضیزاده هاشمی» لازم است تا در کنار تبیین آمال و برنامههای کلان خود برای تصدی جایگاه «ریاست جمهوری»، نسبت به عملکرد سه سالهاش در جایگاه ریاست «بنیاد شهید و امور ایثارگران» پاسخگو باشد و رفتار مدیریتی خود در این مجموعه هرچند کوچک و البته قابل تعمیم به کُل بدنه اجرایی کشور را در عرصه مختلف توجیه نماید. عملکردی که به صورت ویژه در «عرصه فرهنگ و هنر» با پرسشهایی مواجه است و نیازمند شفافیت و پاسخگویی این نامزد محترم میباشد.
۹/ «محمدباقر قالیباف» آخرین فرد اعلام شده در فهرست نهایی شش گزینه تایید صلاحیت شده برای «چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری» است؛ شخصیتی که حالا در سن ۶۳ سالگی، برای چهارمین مرتبه قصد دارد تا بخت خود را برای نشستن بر «کُرسی ریاست جمهوری اسلامی ایران» بیآزماید. باید توجه داشت که «قالیباف» امروز دیگر شخصیت محبوب و کاریزماتیک «انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۴» و یا «انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲» و «انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۶» نیست و حالا حتی وضعیت وجاهت او با زمان نخستین حضورش در «انتخابات مجلس شورای اسلامی ۱۳۹۸» بسیار متفاوت شده است. «سردار دکتر خلبانی» که بیش از هر زمان دیگری با «بحران مقبولیت اجتماعی» دست به گریبان است و حالا پس از یک دوره فشرده و سخت و با تلاش شبانهروزی برای راهیابی به «دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی» و حفظ عنوان «ریاست مجلس» برای خود به عرصه «چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری» آمده است.
پس قطعا شخص «محمدباقر قالیباف» و متولیان اصلی ستادهایش با وجود استفاده از سه تجربه پیشین حضور در فرایند «انتخابات ریاست جمهوری» لازم است تا با واقعیت نفر چهارم شدن ایشان در «فهرست نمایندگی مردم تهران» مواجهه واقعی و اصولی نمایند و ضمن تبیین منطقی و غیرشعاری برنامههای ایشان برای تصدی جایگاه و مقام «ریاست جمهوری اسلامی ایران»؛ اقدام به تنویر افکار عمومی نموده و به صورتی کاملا شفاف، پاسخگویی نسبت به پرسشها و سوالات بیجواب عموم جامعه را در دستور کار خود قرار دهند. ابهاماتی که فاصله میان گفتار و عمل ایشان را به اذهان عمومی متبادر نموده است. فاصلهای اعتماد سوز که در تمامی حوزههای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی موضوعیت دارد و به صورت ویژه در «عرصه فرهنگ و هنر» مطرح میباشد. پرسشهایی همچنان بیپاسخ که بدون تعارف «محمدباقر قالیباف» را امروزه در منظر طیف خاصی از جامعه به شخصیتی «لیبرال مسلک» و در عین حال «تکنوکرات» مبدل ساخته است.
ادامه دارد…