جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳: رازهای سحرآمیز تفال حافظ در مسیر میخانه
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی در این منزل ویرانه نهادیم
در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم
در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم.
چون میرود این کشتی سرگشته که آخر
جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم
المنه لله که چو ما بیدل و دین بود
آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم
قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم
شرح لغت: معنی لغتی برای این غزل وجود ندارد.
تفسیر عرفانی:
۱- انجام این نیت بسیار زود است و اصولاً، چون شما شخصی کم حوصله و عجول میباشید، توقع دارید تمام کارها بر وفق مراد و درخواستتان انجام گیرد. در حالی که این وضع برای هیچ کس حتی صاحبان قدرت نیز نمیتواند به وجود آید.
۲- اگر از این فکر صرف نظر کنید یا فعلاً آن را رها کرده و به زمان دیگر موکول سازید، هم خود را راحت کرده اید و هم نیرویتان را صرف پیشرفت و ترقی خواهید ساخت. زیرا مقدمات این نیت کاملاً فراهم نمیباشد و هر چیزی مقدماتی دارد که باید فراهم شود.
تعبیر غزل:
هرچه میتوانستی در راه رسیدن به نیت خود کوشش کرده ای. غم و اندوه بسیاری را تحمل کردهای و به قول معروف بسیار به این در و آن در زده ای، ولی اکنون از کرده خود پشیمانی، چون فکر میکنی تمام تلاشت بیهوده بوده، اما حقیقت چیز دیگری است. رسیدن به مقصود شاید کمی دیر برای تو امکان پذیر شده است، ولی حتما میسر میشود.