راز های مذاکره: چطور در روابط پیروز شویم!
فرارو- در روابط شخصی و عاشقانه، همچون سایر انواع روابط میانفردی، گاه پیش میآید که دو نفر اهداف و خواستههای متفاوتی داشته باشند.
به گزارش فرارو، از این رو، مهارتهای مذاکره و متقاعدسازی برای اطمینان از اینکه میتوانید به مصالحه یا راه بهتر به سوی جلو برسید که نیازهای هر دو طرف را برآورده کند، ضروری هستند.
این موضوع تنها در مورد روابط عاشقانه صدق نمیکند، بلکه سایر روابط شخصی و خانوادگی را هم شامل میشود.
اگر بچه دارید، با بزرگتر شدنشان روز به روز بیشتر به مذاکره و متقاعدسازی نیاز پیدا میکنید و این کار همچنین برای توسعۀ این مهارتها در آنان ضروری است. در اینجا به تکنیکها و اصول مورد نیاز مذاکره و متقاعدسازی در این شرایط میپردازیم.
درخواست کمک
شما گاهی به سادگی تنها با درخواست از دیگران میتوانید، خواستۀ خود را برآورده سازید.
اغلب، به خصوص اگر خواستۀ شما در تضاد مستقیم با خواستۀ آنان نباشد، یا خواستۀتان کوچک باشد، مردم آن را برآورده میسازند.
راههایی برای درخواست به صورت موثر وجود دارد.
اهمیت زبان
جان گری، در کتاب خود با عنوان “مردان مریخی، زنان ونوسی”، تاکید میکند که زنان و مردان به شکلهای بسیار متفاوتی از زبان استفاده میکنند، و زنان اغلب از زبان “اشتباه” برای درخواست از مردان استفاده میکنند. او میگوید، زنان اغلب میگویند:
“می تونی…؟”
جان گری میگوید که تنها جواب به چنین سوالی “بله” است، چرا که توانایی جسمی انجام آن برای مرد وجود دارد. این امر باعث میشود که مرد راهی برای رد کردن آن کار نداشته باشد. او در عوض او پیشنهاد میکند که به این شکل خواستۀتان را مطرح کنید:
“میشه…؟” یا “میشه لطف کنی…؟”
اینگونه مطرح کردن درخواست، گزینۀ “نه، الان نه، اما بعداً انجامش میدم”، یا “ترجیح میدم که نکنم، چون کمرم درد میکنه/ واسه آسمم بده” و امثالهم را باز میگذرد و از این رو، قابلقبولتر است.
جان گری میگوید که همین تغییر کوچک میتواند تغییری غافلگیرکننده در روابط ایجاد کند.
همچنین استفاده از “لطفاً” و “ممنونم” هنگام درخواست کمک، یا وقتی که از کسی میخواهید برایتان کاری انجام دهد، مفید است.
نبایدها
همانطور که احتمالاً میدانید، اینکه تلاش نکنید دیگران را با نق زدن یا داد و بیداد کردن متقاعد کنید، مهم است.
نق زدن یعنی مرتب از کسی بخواهید کاری را بکند، یا این مفهوم را برسانید که انتظار دارید آن کار را بکنند.
داد زدن یعنی به نحوی صدایتان را بالا ببرید و اغلب، نه همیشه، با استفاده از دستورات مرتبط میشود (یعنی فرمانهایی مستقیمی که از آنها برمیآید، شما حق دارید که انتظار داشته باشید، کاری انجام شود).
هر دوی اینها بد هستند، چون هر دو به نحوی این موضوع را به ذهن متبادر میکنند که شما نسبت به فردی که از او درخواست میکنید، در جایگاه تسلط قرار دارید. حال چه در رابطه با شریک زندگیتان، چه با فرزندتان، این جایگاه، جایگاه خوبی نیست که در آن قرار بگیرید.
اگر با شریک زندگیتان سر و کار دارید، این را بدانید که اساس رابطه بر اساس برابری است. همه این حق را دارند که به آنها گفته نشود که این کار را بکن، آن کار را بکن و همچنین حق دارند تا از انجام کاری امتناع کنند.
اگر با فرزندانتان سر و کار دارید، به داد زدن به صورت ناخودآگاه به آنان یاد میدهید که اگر بار اول آنچه را که میخواهی بدست نیاوردی، اشکالی ندارد که داد بزنی و اگر در جایگاه تسلط قرار داشتی میتوانی به دیگران زور بگویی. اگر لحظهای به این موضوع فکر کنید، متوجه میشوید که این درسی نیست که بخواهید فرزندانتان از شما بیاموزند.
مهارتهای مذاکره برای زوجها و خانوادهها
از لحظهای که رابطهای را شروع میکنید، چه با شریک زندگی یا فرزندتان، نیاز شما به مهارتهای مذاکره شروع میشود.
دو نوع مذاکره وجود دارد: مذاکرۀ برد – باخت و مذاکرۀ برد – برد.
شاید بهترین توصیف برای مذاکره برد – باخت، مذاکرۀ سبک اتحادیهای باشد یا سادهتر اینکه آن را به تکنیک فروشندۀ خودروی دست دوم تشبیه کنیم. در واقع چک و چانه زدن است.
هر طرفی سعی میکند تا به بهترین خودش برسد و هیچ توجهی به رابطه ندارد. ممکن است که هر دو طرف در پایان راضی باشند، اما به احتمال بیشتر یکی از طرفها همواره این شک را دلش خواهد داشت که به نحوی شکست خورده است: که میتوانسته به نتیجۀ بهتری برای خودش برسد.
چنین اتفاقی وقتی که خودروی دست دوم میخرید، خیلی بد است، اما چنین حسی در یک رابطه، فاجعه است. باید بدانید که باید برای رابطۀ جاریتان، بیش از نتیجۀ هر مذاکرهای اهمیت قائل باشید.
با این حال، نمیگوییم که شما محض خاطر رابطه باید “ببازید”، هر چند که گهگاه اگر شریکزندگیتان راجع به موضوعی بسیار مصر باشد، شاید لازم باشد. در عوض اما باید سعی کنید تا یک وضعیت برد – برد ایجاد کنید.
مذاکرۀ برد – برد، یعنی همکاری با هم برای ساختن وضعیتی سازندهتر، که هر دوی شما از نتیجه خوشحال باشید. این موضوع نیازمند آن است تا با هم همچون دو آدم بالغ صحبت کنید، و هیچکدام نخواهید که نقش “والد” یا جایگاه تسلط را داشته باشید.
لازمۀ این امر صداقت داشتن راجع به چیزهایی است که واقعاً برایتان مهم است، و داشتن اراده برای گوش دادن به آنچه که برای شریک زندگیتان اهمیت دارد، است.
تلاش مشترک
مذاکرۀ برد – برد نیازمند تلاش از سوی هر دوی شما است. این موضوع همواره آسان نیست.
بنابراین، اگر شریک شما بر در پیش گرفتن “رویکرد اتحادیهای” اصرار داشته باشد و از “حرف آخر” و “غیرقابل مذاکرهها” صحبت کند و همیشه به دنبال “بردن” باشد، چه میتوانید بکنید.
اول از همه، در این دام که شما نیز واکنشی مشابه نشان دهید، نیافتید.
یک جمله، سنگ بنای جملۀ بعدی است و شما باید اهمیت “هدایت” دیگران از طریق روشی که چیزها را میگویید، بدانید. اگر بتوانید با در میان گذاشتن آنچه که برای شما اهمیت دارد و چرایی این موضوع، آنچه را که میخواهید بهش برسید را مدلسازی کنید، میتوانید فضای مناسب مذاکرۀ برد – برد را ایجاد کنید.
اگر احساس میکنید که همیشه بازنده هستید و مجبورید به خاطر رابطۀتان کوتاه بیایید، بد نیست که در مورد جسارت مطالعۀ بیشتری داشته باشید. مهم است که از انفعال پرهیز کنید و به این فکر نکنید که چارهای ندارید.
در عوض، باید این موضوع را که چه میخواهید را شفاف کنید. رابطه یک خیابان دوطرفه است و هر چه زودتر هر دوی شما این موضوع را بیاموزید، رابطۀتان قویتر خواهد شد و پایداری آن بیشتر خواهد شد.