سریال نتفلیکس و تله موفقیت
در پسِ موفقیت فصل اول سریال «بازی مرکب» یک پیام نهفته، آنها میگویند سرمایه داری هر چیزی را که دست میزند میبلعد. خب اکنون با نمایش فصل دوم این سریال میتوان گفت: خود دنباله Squid Game نیز به عنوان یک اثر دیده شده و سرمایهدار به سمت پیام فصل اول سوق پیدا کرده است. در سرنوشت این سریال چیزی کنایه آمیز وجود دارد که با نکوهش هوسبازی سیستم شروع شد و در نهایت به موفق ترین محصول نتفلیکس تبدیل شد. عجالتاً با رسیدن بازی مرکب ۲ پارادوکس تقریباً کامل شده است: اینک محصول انتقاد از سیستم، خودش به بزرگترین موفقیت سیستمی تبدیل میشود.
اگر واقع بین باشیم Squid Game 2، بیش از هر چیز، آینهای از زمانه ماست: داستان این است که چگونه یک اثر برخاسته از حاشیه (منظور مجموعهای از انتقادات حاصل شده از سیستم اجتماعی کره) به یک محصول اصلی تبدیل میشود که باید به انتظارات یک مخاطب جهانی پاسخ دهد. این وقایع نمایش دهنده یک اهلی شدن سیستمی است. اکنون سوال واضح است: چرا کسی پس از زنده ماندن از جهنم برآمده از سرمایهداری دوباره یک بازی مرگبار را تکرار میکند؟ Squid Game 2 برای پاسخ دادن به این پرسش هالیوودی شده است.
وقتی با فصل دوم بازی مرکب و هسته اصلی آن که همان بازیهای کودکانه مرگبار است روبرو میشویم، خیلی زود متوجه خواهیم شد چیزی تغییر کرده است. اولین بازی چراغ قرمز، چراغ سبز هنوز وجود دارد، اما به جز آن همه چیز جدید است؛ از جمله قوانین. اکنون، پس از هر بازی، شرکت کنندگان رای میدهند: به بازی ادامه دهید یا پول انباشته شده را تقسیم کنید و زنده بمانید.
این یک تغییر است که همه چیز را تغییر میدهد. منظور من همبستگی بین بازیکنان بود، چیزی که فصل اول را قدرتمند کرد و اکنون شکسته شده است. حالا دو طرف وجود دارد: آنهایی که میخواهند تا زمانی که میتوانند بروند و آنهایی که همیشه «یک بازی دیگر» میخواهند. همانطور که در خود سرمایه داری چنین دیدگاهی نهفته شده. این یک استعاره تقریباً آشکار است: خود سریال در این دوراهی گرفتار شده است. به بازی ادامه دهید یا با وقار دست نخورده بازنشسته شوید؟!
مشکل Squid Game 2 این است که بازیها دیگر تمرکز اصلی داستان را ندارند. آنها فقط مکثهایی در یک درام اجتماعی هستند که بسیار شبیه به بقا در یک میدان مرگ گلادیاتوری است. اکنون اتحاد، خیانت و سیاست پشت سر هم در هفت قسمت روانه چشم مخاطب میشود و البته در جایی که باید به نتیجه برسد، همه چیز را به آینده موکول میکند.
اما نکته شاخص بازی مرکب ۲ این است که تولید بزرگتر، روشنتر و دیدنیتر از فصل اول است. سکانسها مفصلتر، فضاسازی تاثیرگذارتر و خشونت موجود در اکشنها بیشتر طراحی شدهاند. این یعنی از پایه و اساس ما اکنون با یک محصول هالیوودی نتفلیکسی روبرو هستیم. وقتی موفق میشوید این اتفاق میافتد؛ همه چیز باید بزرگتر باشد. اما در آن «بیشتر و بزرگتر» چیزی گم میشود. منظور من فوریت فصل اول است، آن احساس دیدن چیزی جدید، مدلی کوچک اما جالب از یک اجتماع که باید گفته میشد.
اکنون سوال این است که آیا سریال Squid Game 2 به نسبت فصل اول خود اعتیاد آور باقی میماند یا نه؟! پاسخ مثبت است. از ریتم کار تا محتوای نمایش داده شده همه سرگرمکننده است، اما دیگر جای تعجب نیست. این دیگر یک محصول ماندگار نیست. این یک محصول خوش ساخت و خوش اکشن با تولید خوب است. در واقع بازی مرکب جدید یک سرگرمی درجه یک است. و این شاید بزرگترین تراژدی آن باشد.
هوانگ دونگ هیوک به عنوان ایده پرداز و سازنده فصل اول سریال، بازهم تمام قسمتها را خودش کارگردانی میکند. نگاه او دقیق است، کنترل او بر مواد بی عیب و نقص است. بازیهای جدید هوشمندانه هستند، شخصیتهای جدید جالب هستند و طرحهای جدید نیز جذاب هستند. اما چیزی کم است. آن خشم اولیه گم شده، آن فوریت، نیاز به گفتن چیزی که هیچ کس نمیگفت.
حالا چندسالی است که همه درباره نابرابری، از طمع، درباره نظام سرمایهداری داستان میگویند. در نتیجه Squid Game دیگر استثنا نیست: این یک قانون یا فرمول است. این سریال اکنون به بازی خودش تبدیل شده، نمایشی که باید مرتبط باقی بماند، همچنان توجه مخاطب را به خود جلب کند و همچنان به ایجاد مکالمه بین مردم ادامه دهد. و مانند بازی مرکب، قیمت بقا بالاست. این یعنی باید از برخی ظرافتهای داستانی کم کرد و به ریخت و پاش بصری و هالیوودی اضافه کرد.
بنابراین، سوال اصلی این نیست که آیا این فصل دوم بهتر از فصل اول است یا بدتر. چرا که سوال واقعی این است که آیا Squid Game 2 میتوانست چیز دیگری باشد؟ آن هم اگر راهی برای ساخت دنبالهای وجود داشت که به پیام اصلی خیانت نمیکرد؟ پاسخ، احتمالاً منفی است. بازی مرکب ۲ دقیقاً همان چیزی است که باید باشد: یک نمایش درخشان، یک محصول موثر، یک دنباله که انتظارات را برآورده میکند. و در این تحقق شکست آن نهفته است. این دیگر صدایی نیست که در بیابان سوزان گریه میکند، چرا اکنون خودش بخشی از گروه کر است. این دیگر یک انقلاب نیست، یک برند است.
اما آیا تطابق فصل دوم سریال با تاثیر فصل اول آن غیرممکن بود؟ به نظر من بله. اما چرا؟ چون Squid Game در فصل اول هیچ گره یا انتظاری برای برآورده کردن در ادامه داستان نداشت. این یعنی دیگر غافلگیر کننده نبود. در نتیجه فصل دوم وزن موفقیت خود را به دوش میکشد. این یعنی محتوا درخور فصل دوم ارائه میشود، و به عنوان قسمت اول یک پایان، نوید یک آینده دیگر را میدهد. و این یعنی درگیر سیستم شدن.
با همه این تفاسیر، آن دست مخاطبانی که فصل اول را دوست داشتند، باید بدانند که با گرایش سازندگان به یک مفهوم سینمایی کلاسیک یعنی «انتقام»، فصل دوم Squid Game از نگاه سرگرمی اثری خونینتر، جسورتر و بهتر شده است. همه میدانند که انتقام آسایش به ارمغان نمیآورد، فقط نابود میکند. و این کلید دنباله بعدی یعنی Squid Game 3 است.