شنبه 26 خرداد 1403؛ چهار دهه با حافظ: سفری در عمق اشعار و زندگی
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
چل سال بیش رفت که من لاف میزنم
کز چاکران پیر مغان کمترین منم
هرگز به یمن عاطفت پیر میفروش
ساغر تهی نشد ز میصاف روشنم
از جاه عشق و دولت رندان پاکباز
پیوسته صدر مصطبهها بود مسکنم
در شان من به دردکشی ظن بد مبر
کآلوده گشت جامه، ولی پاکدامنم
شهباز دست پادشهم این چه حالت است
کز یاد بردهاند هوای نشیمنم
حیف است بلبلی چو من اکنون در این قفس
با این لسان عذب که خامش چو سوسنم
آب و هوای فارس عجب سفله پرور است
کو همرهی که خیمه از این خاک برکنم
حافظ به زیر خرقه قدح تا به کی کشی
در بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم
تورانشه خجسته که در من یزید فضل
شد منت مواهب او طوق گردنم
شرح لغت: یمن عاطفت: لطف و محبت/ لسان عذب: زبان خوش و شیرین.
تفسیر عرفانی:
۱- صدق و صفای باطن شما زبان زد خاص و عام میباشد. به همین جهت خداوند به شما محبت فراوان دارد و چه بسیار مشکلات شما را حل کرده است. اطرافیان شما را نشناخته اند. بدین جهت است که عدهای از روی حسادت، بی خردی و از روی کج فهمی طعنه میزنند. شما ناراحت نباشید بلکه با ارادهای قوی و مصمم گام بدارید تا موفق شوید و چشمها را خیره کنید.
۲- این نیت با کمی درایت قابل اجراست، اما نیاز به زمان دارد و زمان خود به خود همه مسائل را حل میکند.
تعبیر غزل:
در تمام سالهای زندگی خود به دنبال کار و فعالیت بودهای و تاکنون از مال دنیا تقریبا بی نیاز شده ای، اما اکنون احساس تنهایی و خستگی میکنی. به دنبال همزبان و مونسی هستی که تو را درک کند. در این کار مصرانه اقدام کن و فرصت را از دست نده که صلاح تو در این است.