فانی لند‌

لوئیس آلوارز؛ کاشف ذرات رزونانسی و مبلغ راز انقراض دایناسورها

در ۱۳ ژوئن ۱۹۱۱ در شهر سانفرانسیسکو به دنیا آمد. او یکی از فیزیکدانان برجسته قرن بیستم بود که زادگاهش ایالت کالیفرنیا بود و در همان ایالت هم از دنیا رفت. 

 آلوارز در سال ۱۹۶۸ موفق به دریافت جایزه نوبل فیزیک شد. این جایزه به پاس پژوهش‌ها و یافته‌های علمی‌اش، به ویژه کشف ذرات رزونانسی، تقدیم آلوارز شد. ذرات رزونانسی، ذرات زیراتمی با عمر بسیار کوتاه‌اند که تنها در برخوردهای هسته‌ای با انرژی بالا وجود دارند.

 لوئیس والتر تحصیلات خود را در رشته فیزیک، در دانشگاه شیکاگو به پایان برد. او در ۱۹۳۶ مدرک دکتری فیزیک گرفت و در همان سال عضو هیات علمی دانشگاه کالیفرنیا، واقع در شهر برکلی، شد و در سال ۱۹۴۵ به مقام استادی فیزیک رسید. 

  آلوارز ۴۲ سال در دانشگاه برکلی فیزیک تدریس کرد و در سال ۱۹۷۸ بازنشسته شد. در دورانی که آلوارز استاد فیزیک دانشگاه برکلی بود،  مصطفی چمران  هم در این دانشگاه درس می‌خواند و در ۱۹۶۳ موفق شد مدرک دکتری فیزیک پلاسما را دانشگاه برکلی دریافت کند. عنوان رساله دکتری چمران  “باریکه الکترونی در مگنترون با کاتد سرد”  بود. 

 لوئیس آلوارز در سال ۱۹۳۸ کشف کرد که پاره‌ای از عناصر پرتوزا، با گیراندازی الکترون مداری (برون‌هسته‌ای) واپاشی می‌شوند. یعنی یک الکترون مداری در هسته‌ی آن‌ها ادغام می‌شود و عنصری با عدد اتمی کمتر (کوچک‌تر) تولید می‌کند. 

  او در سال ۱۹۳۹، همراه با فلیکس بلوخ(فیزیکدان آمریکایی) به نخستین اندازه‌گیری گشتاور مغناطیسی نوترون، مشخصه‌ی طول و جهت میدان مغناطیسی آن دست یافت. 

 آلوارز در موسسه فناوری ماساچوست، واقع در شهر کمبریج، در زمینه رادار میکروموج تحقیق کرد (۴۳-۱۹۴۰) و در سال‌های ۴۵-۱۹۴۴ در آزمایشگاه علمی لوس آلاموس، واقع در ایالت نیومکزیکو، در گسترش بمب اتمی مشارکت داشت. 

او فناوری نوع انفجار بمب اتمی را پیشنهاد کرد. همچنین در گسترش دستگاه‌های هدایت رادیویی موج کوتاه، آنتن‌های راداری خطی، سیستم اتصال نزدیک کنترل‌شده‌ی فرود، و روش بمباران هوایی با استفاده از رادار در پیدا کردن هدف هم مشارکت داشت. 

آلوارز پس از جنگ جهانی دوم به ساخت نخستین شتاب‌دهنده‌ی خطی (مستقیم) کمک کرد. در این شتاب‌دهنده، میدان‌های الکتریکی به صورت امواج ایستاده یا ساکن، در داخل فلزی با لوله‌های رانش معلق، در امتداد محور مرکزی ایجاد می‌شوند. 

میدان الکتریکی در داخل این لوله‌ها صفر است و چنانچه طول آن‌ها درست انتخاب شود، با ایجاد شدن شتاب توسط جهت میدان، پروتون‌ها شکاف بین لوله‌های رانش مجاور را قطع خواهند کرد و زمانی که میدان در مخزن، سرعت آن‌ها را پایین می‌آورد، با لوله‌های رانش محافظت می‌شوند. 

طول لوله‌های رانش، با سرعت ذراتی که از میان آن‌ها می‌گذرند متناسب است. آلوارز علاوه بر این کار، اتاقک حباب هیدروژن مایع را گسترش داد؛ اتاقکی که در آن ذرات زیراتمی و واکنش‌هایشان آشکار می‌شوند. 

آلوارز علاوه بر اهمیتش در علم فیزیک، بویژه بابت کشف ذرات رزونانسی، در علم زمین‌شناسی نیز به دلیلی خاص، نقش مهمی ایفا کرده. پسر او، والتر، زمین‌شناس بود ولی از شهرت پدرش برخوردار نبود. آلوارز به عنوان برنده جایزه نوبل فیزیک، نقش زیادی داشت در اینکه فرزندش والتر یافته‌های علمی‌اش را به گوش جامعه‌ی علمی و عامه‌ی مردم برساند. 

اما یافته‌ی والتر جوان چه بود؟ او  در پژوهش‌های زمین‌شناسانه‌اش دریافته بود که لایه‌ی گسترده‌ای از خاک رس، حاوی ایریدیوم زیاد، در مرز زمین‌گاه‌شماری بین دوره‌های مزوزوئیک (میانه‌زیستی) و سنوزوئیک (نوزیستی)، یعنی حدود شش‌ونیم میلیون سال قبل، لایه‌های سنگی را اشغال کرده است. 

 آلوارزها، پسر و پدر، مسلم فرض کردند که یک شهاب‌سنگ به زمین برخورد کرده و ایریدیوم موجود در این شهاب‌سنگ، در سطح زمین ته‌نشین شده و تاثیرات فاجعه‌آمیز ناشی از این برخورد، دایناسورها را منقرض کرده است. 

 این نظریه‌ی در آغاز بحث‌انگیز و جنجالی، که به طور وسیعی از سوی آلوارز پدر تبلیغ شد، کم‌کم به عنوان پذیرفتنی‌ترین تبیین انقراض ناگهانی و غیرمنتظره‌ی دایناسورها، از پشتیبانی فراگیر برخوردار شد. آلوارز در هشت سال پایانی عمر خود، در این زمینه کمک شایانی به پسرش کرد. 

  لوئیس والتر آلوارز در سال ۱۹۸۷ بیوگرافی‌ یا زندگی‌نامه‌ی خودنوشت‌اش را با عنوان “سرگذشت یک فیزیکدان” منتشر کرد و در یکم سپتامبر ۱۹۸۸، در سن ۷۷ سالگی، درگذشت.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!