فانی لند‌

معنی اعوان در دیکشنری فارسی چیست؟

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق اعوان در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

اعوان در دانشنامه آزاد فارسی:

اعوان. [ اَ ] ( ع اِ ) یاران. مددکاران و یاوران. ( از کنز و منتخب از غیاث اللغات ). ج ِ عَون ، پشتیبان و یاری گر. واحد و جمع و مؤنث و مذکر در وی یکسان است. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ). یاران. ( مؤید الفضلاء ). ج ِ مکسر عَون ، بمعنی پشتیبان در کار و خدمتگزار. مفرد و جمع و مؤنث در آن یکسان است. و العرب تقول : «جأت السنة و جاء معها اعوانها»؛ یعنون بالسنة الجدب و بالاعوان ، الجراد و الذئاب و الامراض. ( از اقرب الموارد ). مددکاران. یاران. یاوران. یاریگران. نصرت کنندگان. ( ناظم الاطباء ). اَنصار.( یادداشت مؤلف ) : پیدا آرد با وی گروهی مردم در رساندن اعوان و خدمتکاران وی. ( تاریخ بیهقی ص 92 ). اعوان و خدمتکاران وی… یکی از دیگر مهتر و کافی تر و شایسته تر. ( تاریخ بیهقی ). این زن امیر حرس بخواند و گفت فلان شب قومی را از اعوان خویش راست کن و بیاور. ( فارسنامه ابن البلخی ص 110 ). بناء کارها بقوت ذات و استیلاء اعوان نیست. ( کلیله و دمنه ). نفاذ کارها به اهل بصر و فهم تواند بود نه به انبوهی انصار و اعوان. ( کلیله و دمنه ). حسان بن راعی و بسر هندو رابا چند کس از اعوان او اسیر گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 230 ). سلطان از اعوان دین و انصار اسلام پانزده هزار سوار گزیده بیرون کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 201 ). اعوان اسلام بر پی کفار میرفتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 273 ). هر دو شار در زمره اعوان ناصرالدین بنصرت ملک نوح برخاستند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 339 ).
– اعوان و انصار ؛ یاریگران و کمک کاران.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!