فانی لند‌

معنی اغراق در دیکشنری فارسی چیست؟

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق اغراق در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

اغراق در دانشنامه آزاد فارسی:

اغراق. [ اِ ] ( ع مص ) غرقه کردن. یقال : اغرقه فی الماء فغرق. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). غرق کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). غرق گردانیدن. تغریق. ( از اقرب الموارد ). غرقه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || پر گردانیدن کاسه را. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پر کردن جام : اغرق الکأس ؛ ملأها. ( از اقرب الموارد ). || سخت کشیدن کمان را. یقال : اغرق النازع فی القوس. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و کمان سخت کشیدن. ( آنندراج ) ( از منتخب بنقل غیاث اللغات ). بنهایت کشیدن کمان. یقال : اغرق النبل ؛ اذا بلغ به غایة المد فی القوس. ( ازاقرب الموارد ). کمان پر درکشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). کمان پر کردن و کشیدن. ( المصادر زوزنی ). || مبالغه کردن در مدح و ذم و جز آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). مبالغه کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مبالغه کردن. در امری اطناب کردن : اغرق فلان فی الشی ٔ؛ بالغ فیه و اطنب. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح بدیع ) نوعی مبالغه است. صاحب غیاث اللغات آرد: اغراق آن مبالغه را گویند که بحسب عقل ممکن باشد و به اعتبار عادت ، محال نماید و آنکه بعادت وعقل هر دو محال باشد آن را مبالغه غلو نامند. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). محمد شمس قیس رازی آرد: اغراق در صنعت سخن آنست کی در اوصاف مدح و هجا و غیر از آن ، غلو کنند و مبالغت نمایند و وجوه مدایح بحسب تفاوت درجات ممدوحان مختلف است و بر موجب اختلاف احوال ایشان در ارتفاع و اتضاع متفاوت و از عیوب مدح یکی آنست که از طرفی [ دو طرف ] افراط و تفریط بیرون برند. ( المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 358 ). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون از کتاب مطول آرد: مبالغ سه قسم بیش نیست اول آنکه مدعا بحکم عقل و عادت ممکن باشد و آن را «تبلیغ» گویند مانند بیت زیر از امروءالقیس :
فعادی عداء بین ثور و نعجة
دراکا و لم ینضح بماء فیغسل.
که تحقق مفاد شعر از نظر عقل و عادت ممکن است. دوم آنکه از نظر ممکن و از روی عادت محال باشد که آن را «اغراق » گویند. مانند این بیت :
و نکرم جأنا مادام فینا
و نتبعه الکرامة حیث مالا.
که تحقق مفاد آن هرچند از نظر عقل اقناعی ندارد ولی بطور عادی تحقق پذیر نیست. سوم آنکه هم از نظر عقل و هم از روی عادت ممتنع باشد که آن را «غلو» گویند. و فرض دیگر که بحسب عادت ممکن و از نظرعقل محال باشد، امکان ندارد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ذیل ماده «بلغ» ). و رجوع به حدائق السحر و نفائس الفنون شود. مأخوذ از تازی ، مبالغه در گفتار خواه مدح باشد و یا ذم و مبالغه در کردار. ( ناظم الاطباء ). گزاف گویی ، گزاپ و مبالغت در مدح و ذم و جز آن. گزاف کاری. ( یادداشت بخط مؤلف ).بیشتر بخوانید …

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!