فانی لند‌

معنی امام در دیکشنری فارسی چیست؟

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق امام در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

امام در دانشنامه آزاد فارسی:

امام. [ اِ ] ( ع ص ، اِ ) مقتدا، رئیس باشد یا غیر رئیس. ( منتهی الارب ). پیشوا. ( آنندراج ). پیشرو. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ، اَیِمَّه ، اَئِمَّه. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). مؤلف منتهی الارب نویسد: امام جمع است بر لفظ واحد، نه اسم جمع مانند عدل ، زیرا که در تثنیه امامان گویند بلکه جمع مکسر است تقدیراً چنانکه در فُلک که ضمه آن در حالت جمع مانند ضمه اُسد است و درحالت افراد مانند ضمه قفل. ( منتهی الارب ذیل ام ). جمع امام چون واحدش است. ( از متن اللغة ) :
کرا رودکی گفت باید مدیح
کامام فنون سخن بود گر
دقیقی مدیح آورد پیش اوی
چو خرما بود برده سوی هجر.

دقیقی.

بعلم و عدل وبه آزادگی و نیکویی
مؤبد است و موفق ، مقدم است و امام.

فرخی.

مأمون را سخت خوش آمد و بپسندید آنچه طاهر کرده بود گفت ای امام آن نخست دستی بودکه بدست مبارک تو رسید من آن چپ را راست نام کردم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ). امام روزگار بود [ بونصر ] دردبیری. ( تاریخ بیهقی ). امروز عمری بسزا یافته است [بوصادق تبانی ] و در رباط مانک علی میمون میباشد و در روز افزون از صد فتوی را جواب میدهد و امام روزگار است در همه علوم. ( تاریخ بیهقی ).
جگرگوشه سیدالمرسلین
که بد انبیا و رسل را امام.

سوزنی.

هرکه در قوم بزرگ است امامش خوانند
هرکه دل صید کند صاحب دامش خوانند.

خاقانی.

امام رسل پیشوای سبیل
امام الهدی صدر دیوان حشر.

سعدی.

|| قیم امر و مصلح. ( از متن اللغة ). || دلیل و راهنما. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || کتاب سماوی. ( آنندراج ). کتاب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || قرآن. ( از نفائس الفنون ) ( متن اللغة ) ( منتهی الارب ). و در نزد قراء و اهل تفسیر هریک از مصاحفی را گویند که در زمان عثمان به امر وی نوشتند و بهر شهری نسختی فرستادند، و بمصحفی که عثمان نزد خود نگاه داشت امام اطلاق نمیشود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || لوح محفوظ. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) ( مجمعالبیان طبرسی ذیل آیه 12 از سوره یس ). و از آن است قوله تعالی :و کل شی احصیناه فی امام مبین. ( قرآن 12/36 )؛ یعنی همه چیز را دانسته ایم و شمرده در لوح محفوظ آن پیشوای روشن پیدا. ( کشف الاسرار میبدی ، ج 8 ص 206 ). و در همین کتاب آمده است : این لوح محفوظ، همان ذکر است که در خبر صحیح است که هر شب حق جل جلاله بجلال عز خود برگشاید و در آن نگرد و کس را بعد ازو نیست و نرسد که در آن نگرد. ( کشف الاسرار ج 8 ص 209 ). || نبی.( متن اللغة ) ( منتهی الارب ). || خلیفه. ( متن اللغة ). || راه وسیع روشن. ( از متن اللغة ).راه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و از آن است قوله تعالی : و انهما لبامام مبین. ( قرآن 79/15 ). ( از منتهی الارب ). || راز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || پیشرو سپاه. ( از متن اللغة ). || سرودگوی شتران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جانب قبله. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آنچه بدان مثل زنند. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ). || زه کمان. ( ناظم الاطباء ). || منظر خوب. ( آنندراج ). || کرانه زمین. || آنچه هر روز طفلان بیاموزنداز سبق و جز آن. || رشته درودگر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || رشته معماران که به آن بنا راست کنند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مسطر چوب که بدان عمارت راست کنند. ( منتهی الارب ). رژه.ریسمان کار. زیج. || کرده مصوران. ( منتهی الارب ) . ظاهراً مراد طرح و نقشه ای است که مصور و نقاش کشیده باشد. و در تداول مردم گَردَه تلفظ شود. || سرگره. امام تسبیح. مقری. گل سبحه و گل تسبیح. ( از خزانةاللغات ).بیشتر بخوانید …

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!