فانی لند‌

معنی بجلی در دیکشنری فارسی چیست؟

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق بجلی در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

بجلی در دانشنامه آزاد فارسی:

بجلی. [ ب َ ج َ ی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به قبیله بجیله. ( از انساب سمعانی ). منسوب به بجیله از طوایف یمن. و جریربن عبداﷲ بجلی صحابی از آنهاست. ( یادداشت مؤلف ). منسوب به بجیله که قبیله ای است در یمن از اولاد معدبن عدنان. ( منتهی الارب ).


بجلی. [ ب َ ی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به قبیله بجله که بطنی است از سلیم بن منصور و به بنوبجله نیز شهرت دارند. ( منتهی الارب ) ( از انساب سمعانی ).


بجلی. [ ب َ ] ( اِخ ) حسن بجلی پیشوای طایفه بجیله بود. این طایفه در میان بربرهای مراکش زندگی می کنند. او در قرن 9 م. میزیست. ( از اعلام المنجد ). و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 139 و یتیمة الدهر ج 3 ص 280 شود.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!