فانی لند‌

نقد انیمیشن Despicable Me 4

در انیمیشن «من نفرت انگیز ۴» گرو و مینیون هایش با یک ماجراجویی دیگر بازگشته‌اند. اما سوال من این است که آیا سازندگان ایده معقولی برای این بازگشت داشتند؟! همراه ویجیاتو باشید تا پاسخ این پرسش را در نقد انیمیشن Despicable Me 4 پاسخ دهیم.

14 سال از اولین نمایش Despicable Me می‌گذرد؛ لحظه‌ای که جهان با گروه زرد مینیون‌ها ملاقات کرد. در این مدت شش محصول سینمایی دریافت کردیم و ایلومینیشن به یک بازیگر جدی در بازار انیمیشن تبدیل شد. این استودیو کار خود را با موفقیت‌های بیشتری مانند Sing، سوپر ماریو و The Secret Life of Pets گسترش داد. با وجود این موفقیت‌ها، جواهری که در تاج وجود دارد، همان مینیون‌ها هستند. در تمام این سال‌ها فیلمنامه نویسان تمام تلاش خود را کرده‌اند تا ماجراهای دیوانه کننده‌ای را برای این شخصیت‌ها رقم بزنند.

اما به نظر دیگر کفگیر داستان‌گویی بر پایه این شخصیت‌ها به ته دیگ خورده؛ و سند این حرف من تمام لحظات انیمیشن Despicable Me 4 است. داستان جدید بر اساس گذشته گرو، به طور خاص سال‌های تحصیل اوست. در پایه این قصه گرو به عنوان شرور سابق و قهرمان کنونی ما با ماکسیم لو مال عجیب (تلاقی بین یک فرانسوی و یک سوسک) درگیر است. در واقع این دو هم دبیرستانی‌های سابقی هستند که رقابت نزدیکی داشتند و گرو از لو مال متنفر است.

بنابر همین تنفر گرو به عنوان ماموری که مسئول دستگیری مجرمان است، تصمیم می‌گیرد حریف خود را تحقیر کند و در خلال جشن دبیرستان جلوی چشم همه او را دستگیر کند. اما این تصمیم عواقب جدی برای خانواده او دارد که به دلیل فرار ماکسیم از زندان، باید ناگهان خانه خود را ترک کنند و هویت خود را تغییر دهند. بنابراین آنها به یک شهر کوچک نقل مکان می‌کنند و همه چیز را از نو شروع می‌کنند.

البته، طرح نمی‌تواند بدون قوس در مورد مینیون‌ها انجام شود، زیرا احتمالاً این کارتون برای آنها تولید شده است. در نتیجه مقامات مینیون‌ها را به ابرقهرمان تبدیل می‌کنند تا … استودیوی ایلومینیشن بتواند چند میلیون دلار دیگر از کالاها و مجسمه‌ها به دست بیاورد.

خب بیایید همین ابتدا بگوییم که فیلمنامه من نفرت انگیز ۴ به شدت ضعیف و بدون محتواست. من این تصور را دارم که فیلمنامه قسمت جدید توسط مایک وایت و کن داوریو به اجبار نوشته شده است. این یعنی آنها چند ایده شلوغ داشتند، بنابراین به سرعت این ایده‌ها را با هم ترکیب کرده و یک آش شلم شوربا را برای بینندگان ارائه کردند. البته بخشی از طرح با حفره‌هایی پر شده است تا فیلم با الزامات یک فیلم تمام قد مطابقت داشته باشد. همچنین برای اولین بار می‌توانیم شاهد نبود هیچ ایده‌ای برای استفاده از مینیون‌های بامزه و دیوانه باشیم.

رفتن در مسیر مارول و تلاش برای تقلید از ابرقدرت‌ها می‌تواند در یک انیمیشن 5 دقیقه‌ای به جای یک داستان کامل کار کند. اما سازندگان تصمیم گرفتند این فرمول را به اندازه یک فیلم بلند کش بدهند و این چیزی است که همه مخاطبان بزرگسال را کسل خواهد کرد؛ و حتی جوانترین بینندگان نیز دیگر آن شوق گذشته نسبت به این محتوا را نخواهند داشت. مدت زیادی است که در طول تولید مینیون‌ها شاهد چنین فواصل طولانی بین انفجارهای خنده خودم یا مخاطب جوان‌تر کنارم نبودم.

در واقع، در حال حاضر از خلاصه داستان این انیمیشن می‌توان به راحتی مشکل اصلی من نفرت انگیز جدید را تعیین کرد. در اینجا طرح‌های بیش از حدی وجود دارد و ما حداقل پنج روایت در حال توسعه موازی داریم. حتی تارانتینوی پیر هم به چنین نقشه فضا-زمانی حیله‌گرانه حسادت می‌کرد. اما در ایلومینیشن همه این خرده پیرنگ‌ها به هیچ وجه با هم تلاقی نمی‌کنند و اصلا روی هم تاثیر نمی‌گذارند. این باعث می‌شود Despicable Me 4 بیشتر شبیه مجموعه‌ای از طرح‌های کوتاه به نظر برسد که خنده‌دار هم نیست.

به طور کلی، طنز در اینجا را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: مشاهدات زندگی و کمدی احمقانه برای کودکان بیش فعال. با کمال تعجب، دومی بسیار کمتر است. این فیلم تقریباً هیچ دلیلی برای خندیدن به ما نمی‌دهد و حتی ماجراهای قهرمانان نیز دیگر سرگرمی گذشته را ندارد. همچنین صحنه‌های زیادی با قنداق کردن، در آغوش گرفتن و پاشیدن پودر روی نوزاد وجود دارد که می‌تواند دژاووی دردناکی را برای بیننده‌ای پیچیده و آشنا با اثری مانند «بچه رئیس» ایجاد کند. در یک کلام، به نظر می‌رسد که این حتی یک فیلم برای کودکان نیست، بلکه یک فیلم برای طرفداران کودکان است.

تنها موضوعی که در این قسمت تا اندازه‌ای در داستان کار می‌کند نشان دادن رابطه بین گرو و فرزند اولش است. نککته اینجاست که این پسر، پدرش را دوست ندارد. حتی می‌توان گفت که از او متنفر است و او را تحقیر می‌کند. در واقع این کودک محبت کامل خود را به مادرش نشان می‌دهد. این یک روش بسیار هوشمندانه برای آموزش یک درس ارزشمند به بینندگان بزرگتر است. نکته اینجاست که چقدر مهم است که از سنین پایین با فرزندان خود وقت بگذرانید. بچه‌ها با عشق به پدر و مادر به دنیا نمی‌آیند؛ بلکه باید این عشق را پس از تولد با رابطه درست از کودکی به دست آورد.

و این چیزی است که گرو در این ماجراجویی می‌آموزد. او شروع به ایجاد پیوند با پسرش می‌کند. اگر کل فیلم به این خوبی فکر شده بود، عالی می‌شد. ولی متاسفانه، این مورد در تمام این داستان نیست. من پتانسیل‌های استفاده نشده زیادی در این دنباله می‌بینم. برای مثال ناگهان مشکل بقیه فرزندخوانده‌های گرو در این نسخه ناپدید می‌شود، زیرا آنها نمی‌توانند راه خود را در واقعیت جدید پیدا کنند.

وسوسه انگیز است که نشان دهیم کودک مبلمانی نیست که بتوانیم آن را به میل خود مرتب کنیم و انتظار داشته باشیم که او خود را با میل ما تطبیق دهد. علاوه بر این، کل گروه مینیون‌ها در این قسمت از زیر مراقبت گرو خارج شده و تحت بال سازمان ضدشرارت قرار می‌گیرند. فیلمنامه نویسان مطلقاً هیچ ایده‌ای برای این رشته نداشتند، بنابراین آنها گنگ‌های فردی را اضافه کردند تا موجودات زرد بتوانند کمی به سبک خودشان شیطنت کنند. و جدای این هیچ چیز بیشتری در مورد مینیون‌ها وجود ندارد.

این مایه شرمساری است، زیرا دادن فاکتور‌های ابرقهرمانی به پنج تای آنها، فرصت‌های زیادی را باز می‌کند. با این حال، پس از ارائه کوتاه، نویسندگان علاقه خود را به آنها از دست می‌دهدند. و حتی بدتر این است که حضور آنها در فینال بزرگ و اکشن داستان اجباری و بدون ایده به نظر می‌رسد.

اما تمام این نکات منفی را کنار بگذارید؛ تنها در عرض یک ماه، Despicable Me 4 بعد از Inside Out 2 و ددپول و ولورین به یکی از سه پروژه پردرآمد سال تبدیل شد. سرمایه داری و فرهنگ شرکتی به هیچ کس رحم نمی‌کنند و تقاضا برای تنگ نظری، عدم کاریزما و تقلید منظم از خود را افزایش می‌دهند. ما فقط می‌توانیم باور کنیم که شاید پس از این گرو مانند طرفداران خسته‌اش به آرامش خواهد رسید.

در پایان باید گفت: Despicable Me 4 به نظر من ضعیف‌ترین قسمت مجموعه است که به وضوح نشان می‌دهد که ایده‌های سازندگان در حال تمام شدن هستند. شاید سرعت تعیین شده توسط Illumination خیلی سریع باشد. مینیون‌ها مستحق استراحت هستند و فیلمنامه نویسان برای ارائه یک داستان واقعا جذاب به زمان نیاز دارند. در غیر این صورت، این فرنچایز شروع به قطع شهرت سابق خود خواهد کرد و هیچکس آن را دوست نخواهد داشت. دنیا به این زردهای دیوانه با لباس‌های جین نیاز دارد؛ اما نه به هر قیمتی!

40

امتیاز ویجیاتو

امروز مینیون‌های زرد و یک ضدقهرمان کنجکاو وارد کد فرهنگ پاپ شدند، طنز و اکشن در دوزهای متوسطی با هم ترکیب شدند و موفقیت چشمگیری حاصل شد؛ این انیمیشن اخیراً موفق‌ترین فرنچایز تاریخ شد و پنج میلیارد دلار در سراسر جهان کسب کرد. در نتیجه بخش مالی در نهایت غالب شد. پس در نتیجه این اتفاق اکنون در فیلم چهارم، دیگر درک سازندگان و اثرشان سخت‌ شده است. در اینجا آنها نه به کودکان و نه به بزرگسالان احترام نمی‌گذارند، مخاطب را به چالش نمی‌کشند، بر حرکات فیلمنامه آشنا تکیه می‌کنند و در نهایت به کمترین‌ها راضی می‌شوند.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!