نقد سریال Joan | رزومهای طلایی برای سوفی ترنر
اگر بخواهم مختصر سریال Joan را معرفی کنم، بهتر است این گونه شروع کنم: سریال Joan اثری است که به ظاهر شیک و پر زرق و برق خود شدیداً اهمیت میدهد، تا تماشاچی باکلاسترین نماهای ممکن را ببیند. سریال دوست دارد چشم مخاطب را با ارزش جواهرات و عتیقهجات، اهمیت شیکپوشی و ترکیب رنگ خوش سلیقه محیطهای درونی با زوایای بسیار خوب دوربین، جلا دهد، و حدس میزنم از این کارش بسیار هم لذت میبرد. به هر حال من به عنوان بیننده از لذتی که بردم مطمئنم. سریال Joan یک اثر خوش رنگ و لعاب با تم جنایی و عاشقانه است، که به علت هستهی داستانی خود و اتفاقات سناریو، فرصتی طلایی به سوفی ترنر میدهد تا استعدادش در بازیگری را به دیگران اثبات کند. با نقد ویجیاتو از سریال Joan همراه باشید.
جون هنینگتون (با بازی سوفی ترنر) زنی جوان در دههی ۲۰ زندگیاش است که شوهر درب و داغانی دارد، از همان مردهای مست و بزهکار دهه ۸۰ لندن انگلیس. مهمترین چیز برای جون در این دنیا، دخترش است. روزی رییس باند خلافکاران زندگی جون و فرزندش را تهدید میکند، اگر شوهرش تا فردا پول آنها را پس ندهد. این موضوع باعث میشود تا جون فرزندش را به مرکز سرپرستی موقت برساند تا سراغ خواهرش در لندن رفته و پس از سر و سامان دادن خود از نظر مالی و روحی، دخترش را پس بگیرد.
روحیهی جون اما او را پایبند به کار کردن و زندگی روتین در آرایشگاه خواهرش نمیکند. جون در این جا با بویزی (با بازی فرانک دیلین) آشنا میشود، کسی که یک مغازه عتیقهفروشی را در لندن اداره میکند. شروع روابط آنها و جفت شدن انحراف هوشیشان، آن دو را به سمت سرقتهای زیادی رهنمون میکند، سرقتهایی که در ابتدا جون برای درآوردن مخارج نگهداری فرزندش و پس گرفتن جون او از سرپرستی انجام میداد، سپس اما جزوی از کار و لذت او شد. حالا داستان عاشقانه بین بویزی و جون، رابطهی مادرانه جون و پسگیری فرزندش، نقشههای دزدی و از مخمصه در رفتن، تبدیل به المانهای اصلی این مینی سریال میشود.
سریال Joan به شکلی کلاسیک داستان عاشقانهاش را روایت میکند و از پیچیدگیهای سرقت و سختیهای آن، برای رشد رابطهی عاطفی دو شخصیت اصلی داستان استفاده میکند. سریال کاملآً حواسش است که برای گفتن این داستان کلاسیک که به دزدی جواهراات و عتیقهجات ربط دارد، باید شیک و پیک باشد و این را در تمامی زوایای خود به کار میبنند، در خوشپوشی شخصیتها، در گریمهای آنان، در تمیزی محیط درونی ساختمانها، در صیقل بدنه ماشینها و در نهایت در طبیعت زیبایی زیبایی که به تصویر میکشد.
از آنجا که داستان، داستانی متعارف در عرصه هنر سینما و تلویزیون است، سریال برای انتقال عواطف احساسی شخصیتهایش، بسیار روی هنرمندی بازیگران حساب باز میکند تا از این طریق، اتفاقات و دیالوگهایی که غیر از این میتوانست کلیشهای و تکراری باشد، دلنشین و تأثیرگذار شود. برای همین از اساس سریال Joan تکیه زیادی روی بازی بازیگران دارد، و باید بگویم که بازیگران و به خصوص سوفی ترنر و فرانک دیلین به خوبی از پس این کار برآمدند و هر چه در توانشان بود، روی صفحهی تلویزیون آوردند. این دو برای اثری که در آن هنرنمایی کردند، ارزش قائل بودند.
البته از نویسندگی خوب پشت شخصیاها نباید بگذریم. با این که شخصیتها همان شخصیتهای متعارفی هستند که در این تمهای داستانی میبینیم، اما به علت ساختار خوب فیلمنامه و قرار گرفتن این شخصیتها در موقعیتهای مکانی و احساسی که سناریو تدارک دیده، این امکان به بازیگران داده میشود تا اکت خود را با باورپذیری مثالزدنی ادا کنند. گریم خوب، عامل دیگری است که به تأثیرگذاری هنرنمایی بازیگران میافزاید. به علت نقشی که سوفی ترنر در قصه داشت، گریمهای متنوعی برای او محیا شده و با وجود اغراق در گریمها به خاطر سبک زیباییشناسی سریال، هیچکدامشان توی ذوق نمیزند. ترنراکت مربوط به هر گریمش را عالی به تصویر کشیده است، به حدی که بعد از اتمام این سریال، میتواند یک نفس راحت بکشد و برای نقشها و قدمهای بعدی در کارنامه حرفهایش، چنین رزومهای را تحویل دهد.
باید عاشقان سریالهای Period drama (آثاری که یک دوره تاریخی را برای روایت انتخاب میکنند) را مطلع کنم که باید اثر شایستهای را به فهرست تماشایتان اضافه کنید، چون سریال Joan به خوبی دهه ۸۰ بریتانیا را در قالب اتمسفر، احساس و زیباییشناسی تسخیر میکند و در فضایی کند و تعلیقوار، مکانهای متنوعی از ساختمانها و مناظر طبیعی را به تصویر میکشد، مکانهایی که با طراحی وسواسی خود، میتواتنند به غرق شدن مخاطب در آن دوره زمانی کمک کند. همانطور که گفتم، یک چیز شیک در مورد نماهای سریال وجود دارد که جناس خود را با هستهی اصلی داستانی و مراعاتنظیرش را با الماس و عتیقهجات رعایت میکند و در نهایت نمره خوبی در استفاده از آرایههای تصویری میگیرد.
داستان سریال، جهتمندی خوبی به سمت پایان میگیرد و همه چیز به خوبی به سمت یک نقطهی مشترک پایانی همگرا میشود. با گدشت ماجرا و پیچیده شدن دزدیها، اتفاقات نامعقول و خارج از منطق روایی در سریال نمیاقتد و پیامش را هم به خوبی انتخاب میکند و انتقال میدهد. سریال Joan نشان میدهد که گذشته تلخ و سنگین، هیچوقت نمیتواند توجیه اعمال بد در لحظه حال باشد و اصولاً طبیعت با چنین قانونی کار نمیکند، حتی اگر در این روند به موفقیت نسبی برسید، اما در نهایت آن چیزی که میخواستید را از دست میدهید.
در سریال Joan شما کاملاً با احساسات متنوع و متفاوت جون هنینگتون همراه میشوید و عمیقاً حس مادرانه او نسبت به فرزندش و فشاری که از این بابت رویش است، احساس میکنید. هر چند در ابتدا به خاطر پرداخت سریع به این موضوع، کمی این حس مصنوعی به نظر میرسد، اما رفتهرفته جا میافتد و بیینده باور میکند که جون چگونه دخترش را دوست دارد و برای او دست به هر کاری میزند. سریال Joan به شما یک داستان جنایی و عاشقانه کلاسیک تحویل میدهد که در خلال آن هیجانزده میشوید، دلتان میشکند و اگر خیلی احساسی باشید، شاید اشک هم از چشمانتان بیاید. از دستش ندهید، یکی از خوبهای امسال است.
75
امتیاز ویجیاتو
یک چیز شیک در مورد نماهای سریال Joan وجود دارد که جناس خود را با هستهی اصلی داستانی و مراعاتنظیرش را با الماس و عتیقهجات رعایت میکند و در نهایت نمره خوبی در استفاده از آرایههای تصویری میگیرد. سریال Joan به شکلی کلاسیک داستان عاشقانهاش را روایت میکند و از پیچیدگیهای سرقت و سختیهای آن، برای رشد رابطهی عاطفی دو شخصیت اصلی داستان استفاده میکند. سریال تکیه زیادی روی بازی بازیگران دارد و باید بگویم که بازیگران و به خصوص سوفی ترنر و فرانک دیلین به خوبی از پس این کار برآمدند و هر چه در توانشان بود، روی صفحهی تلویزیون آوردند.