نقد فیلم Carry-On (بارِ دستی)
آثار معدودی در ژانر اکشن هیجانانگیز میتوانند تنش پرمخاطره را با توسعه شخصیت متعادل کنند، اما موش و گربه بازی ژائومه کولت-سرا اسپانیایی در فیلم «بارِ دستی» در هر دو جبهه خوب عمل میکند. با کمی اغماض میتوان این اثر را یک ادای احترام به آثار مُهیج هیچکاکی و البته فیلم موفق «جان سخت» دانست. در ادامه با نقد فیلم Carry-On همراه ویجیاتو باشید تا بگویم چرا باید این فیلم را تماشا کنید.
این فیلم با پسزمینه شلوغ فرودگاه بینالمللی لسآنجلس در طول تعطیلات عید، به طرز ماهرانهای فضای کلاستروفوبیکی را ایجاد میکند که با خطرات سفر در شب کریسمس تشدید شده است. اما فرضیه چیست؟ یک افسر TSA (اداره امنیت حمل و نقل آمریکا) با یک باج خواهی روبرو میشود تا یک سلاح خطرناک را از طریق گیت امنیت پرواز عبور دهد؛ این فرضیه بلافاصله توجه مخاطب را جلب میکند. این یک چرخش هیچکاکی در آثار مهیج و معمولی فرودگاهی است که عناصر جاسوسی، جنگ روانی و اکشن را در یک روایت سریع باهم ترکیب میکند.
اما در منظرهای سینمایی مملو از فرنچایزها و جهانهای گسترده، «Carry On» نتفلیکس یک اثر آدرنالینساز است که جوهر فیلمهای اکشن مهیج دهههای 80 و 90 میلادی را پس از گم شدن در هزارتوهای بلاکباسترهای فراموششدنی این روزها نجات میدهد. به نظر من کارگردان فیلم به شدت بد «Black Adam»، یعنی ژائومه کولت-سرا به قلمرو طبیعی خود بازگشته؛ منظور من سینمای اکشن فشرده، هذیان آور و سرگیجه آور است.
تارون اجرتون در نقش ایتان کوپک، افسر امنیتی فرودگاهی است که در حد متوسط حرفه خود گیر افتاده است. اما صبح یک روز کاری غیر عادی این مرد توسط یک غریبه (جیسون بیتمن) با باجگیری روبرو میشود تا در یک شب کریسمس پر هرج و مرج، یک چمدان مشکوک را از طریق اسکنر اشعه ایکس عبور دهد؛ اما اگر او این کار را نکند، مهاجم خطرناک همسر باردار او که مدیر عملیات پرواز فرودگاه است را میکشد.
خب سناریویی که ممکن است شبیه یکی دیگر از دِژا-ووهای مجموعه فیلم Die Hard به نظر برسد، در دستان کولتسرا اسپانیایی به مطالعه اخلاق فردی، تصمیمات غیرممکن و پتانسیل تحول شخصی یک قهرمان معمولی تبدیل میشود. اما فیلمنامه تیجیکار فیکسمن و مایکل گرین با توجه به یک معضل اخلاقی بیدرنگ توجه شما را به این داستان قلاب میکند؛ این یعنی شما در مواجه با فرضیه این فیلم با چنین سوالی روبرو میشوید که آیا اجازه میدهید یک وسیله مرگبار را برای نجات شریک زندگیتان به هواپیما بیاورند، زیرا میدانید که صدها انسان بیگناه را محکوم به مرگ خواهید کرد؟!
به طور کلی اگر فرودگاه محل ترانزیت، برخوردها و خداحافظیها، فرصتهای باز و مقصدهای نامشخص است، همین مکان در فیلم Carry On به فضایی از تنش تبدیل میشود، جایی که هر حرکتی زیر ذرهبین است، هر تصمیمی عواقب آنی دارد و هر شخصیتی به نظر در دام نوعی برزخ وجودی افتاده است. اما گل سرسبد این اثر دو شخصیت قهرمان و شرور داستان هستند. تارون اجرتون با هوشیاری و البته یک آرامش خاصی نقش ایتان را بازی میکند که نشان دهنده رخوت وجودی مردی است که از رویاهایش دست کشیده است.
در نتیجه دور از نمونه اولیه قهرمان بیش از حد مردانه، شخصیت ایتان آسیب پذیر است، کسی که بین ترس و عزم گیر افتاده. اجرای او درد و رنج یک مرد معمولی که مجبور به تصمیم گیریهای خارقالعاده میشود را به تصویر میکشد، چیزی شبیه به جان مککلین فیلمهای جان سخت. به طور کلی اجرتون عمق و آسیب پذیری را برای ایتان کوپک به ارمغان میآورد و او را به یک قهرمان جذاب تبدیل میکند. او قهرمان اکشن کارکشتهای نیست که انتظارش را داشته باشیم، بلکه یک مرد معمولی است که در شرایط خارقالعادهای قرار میگیرد.
اما به عنوان نقطه مقابل، جیسون بیتمن یک آنتاگونیست تحریکآمیز فکری میسازد؛ مردی با زبان نرم، اما تهدیدآمیز که ورقهای عالی برای آسیبپذیری اتان است. شروری بدبین که معنای زندگی را به یک بازی ساده بقا و کسب سود تقلیل میدهد. رابطه بین این دو، با واسطه یک وسیله ارتباطی از راه دور، به نیروی محرکه دراماتیک فیلم تبدیل میشود. صدای بیتمن، مملو از طعنه و غرور، نه تنها به عنوان یک تهدید، بلکه به عنوان آینهای عمل میکند که ایتان را با بدترین ترسهایش مواجه میکند: منظور من این احتمال است که زندگی او معنایی ندارد.
باید توجه داشت به لطف کارگردانی خوب کار، شخصیت ایتن نه تنها قهرمان داستانی است که در دوراهی مرگ یا زندگی گرفتار شده، بلکه مردی است که گرفتار ناامنیها و شکستهای شخصی خود شده است. سفر او در طول فیلم – از خود تاسفی تا عزم همراه با ترس و در نهایت به عهده گرفتن نقش قهرمان – به مرکز ثقل فیلم تبدیل میشود.
اما جدا از بخش داستانی و بازیهای Carry-On، در ژانری محدود به قراردادهای خاص خود، که اغلب در میان نمایشهای باشکوه اکشن و روایتهای پر از پیچ و خم گم میشود، این فیلم نوعی سینمای قدیمی را تداعی میکند که روایتی خطی و فضایی مستقل را به میدان بازی این ژانر میآورد. توجه داشته باشید که فیلم Carry-On ادعا نمیکند که یک شاهکار سینمایی است. این یک ادای احترام آگاهانه به فیلمهای اکشن دهه 80 است، آنهم با آگاهی کافی که خودش را خیلی جدی نگیرد.
ژائومه کولت-سرا با اشتیاق به استعارههای گذشته این ژانر میچسبد بدون اینکه آنها را مورد سوال قرار دهد یا دوباره اختراع کند. توجه اجتناب ناپذیر به منطق سرگرمیهای تجاری، یعنی تعقیب و گریزهای درست طراحی شده و تصمیماتی که عقل سلیم را به چالش میکشند، نشان دهنده عدم جاه طلبی آن برای چیزی بیش از یک تازگی گذرا در یک بازار شدید رقابتی است. پس باید بدانید اگرچه فیلم در بسیاری از زمینهها موفق است، اما خالی از کاستی نیست.
برخی از پیشرفتهای داستانی، بهویژه در پرده سوم، مستلزم تعلیق ناباوری است که ممکن است شکیبایی بینندگان باهوشتر را به چالش بکشد. علاوه بر این، برخی از شخصیتهای ثانویه، این احساس را تداعی میکنند توسعه نیافتهاند، و عمدتاً بهعنوان ابزارهای داستانی بهجای افراد کاملاً برجسته عمل میکنند.
با همه این تفاسیر فیلم Carry-On در هسته خود به بررسی معضلات اخلاقی میپردازد که افراد تحت فشار شدید با آنها مواجه هستند. سفر ایتان او را وادار میکند تا با سؤالات دشواری در مورد وفاداری، مسئولیتپذیری و راههایی که فرد برای محافظت از عزیزانش مایل است انجام دهد، مواجه شود. این مضامین بدون سنگینتر شدن داستان بررسی میشوند، و به مخاطب این امکان را میدهند که با وضعیت اسفناک اتان همدردی کنند، بدون اینکه چشمانداز بزرگتری را از دست بدهند.
در نتیجه: Carry-On به عنوان یک درام پرتنش و شخصیت محور که مخاطب را از ابتدا تا انتها سرگرم میکند برجسته است. ترکیبی از تعلیق روانشناختی، پیچیدگی اخلاقی، و سکانسهای اکشن به خوبی اجرا شده، آن را به یک ساعت جذاب برای مخاطب تبدیل کرده است. در حالی که این فیلم ژانر خود را از نو ابداع نمیکند، اما اجراهای قوی و کارگردانی روان فیلم، آن را بالاتر از حد استاندارد قرار میدهد. پس اگر به دنبال یک فیلم هیجانانگیز و جذاب برای آخر هفته میگردید، «بار دستی» به صورت دسته جمعی این خواسته را برآورده میکند.
65
امتیاز ویجیاتو
ژائومه کولت-سرا به ریشههای خود بازگشته و به ما یادآوری میکند که چرا او را یکی از امیدوارترین کارگردانان این ژانر میدانستند. Carry-On فقط یک فیلم نیست، یک بیانیه است: سینمای اکشن نمرده است، بلکه فقط باید ریشههای خود را به خاطر بسپارد.