نقد فیلم Emilia Pérez – من باید زن باشم
Emilia Pérez یک کمدی موزیکال، درام و جنایی، محصول سال ۲۰۲۴ فرانسه، به کارگردانی و نویسندگی ژاک اودیار (Jacques Audiard) است که داستانی منحصربهفرد از عشق، هویت و بازسازی زندگی را روایت میکند. این فیلم حول محور یک رئیس کارتل مکزیکی به نام «دل مونته» ملقب به مانیتاس میچرخد که تصمیم میگیرد برای کنار گذاشتن گذشته خود و رسیدن به رویای همیشگیاش، هویت خود را به عنوان یک زن بازتعریف کند.
در این پروسه او مجبور است از همسرش جسی (Selena Gomez) و فرزندانش نیز دور بماند. او با کمک ریتا (با بازی Zoe Saldaña) ، وکیلی بااستعداد اما کم ارزش، مرگ خود را جعل میکند و تحت عمل جراحی تغییر جنسیت قرار میگیرد. پس از این تغییر، او زندگی جدید خود را با نام امیلیا پرز (Karla Sofía Gascón) آغاز میکند. اما این داستان تنها به تغییر هویت محدود نمیشود؛ امیلیا بعدها وارد مبارزهای برای کشف حقیقت و مقابله با فساد و خشونت در مکزیک میشود. این فیلم در فستیوالهای زیادی حضور داشته و زنان آن توانستند جوایز بازیگران کن را از آن خود کنند.
موسیقی، به مثابه عنصر اصلی
فیلم Emilia Pérez با ژانر موزیکال، از موسیقی برای تقویت روایت داستانی خود بهره میبرد و آن را با عناصر کمدی و درام ترکیب میکند. این اثر یک تجربه منحصربهفرد در ژانر موزیکال ارائه میدهد، بهویژه با موضوعاتی همچون هویت جنسیتی، عشق و خشونت کارتلها که معمولاً در این نوع فیلمها به چشم نمیخورد. موسیقیهای فیلم، ساخته کامیل (Camille) و کلمنت دوکول (Clément Ducol)، با چند قطعه آهنگ، به جای آنکه صرفاً سرگرم کننده باشد، به انتقال احساسات شخصیتها کمک میکند. این اجراها لحن فیلم را از صحنههای احساسی به هیجانی تغییر میدهند و روایت را روانتر میکنند.
صحنههای موزیکال در این فیلم نه به عنوان وقفهای در داستان، بلکه به عنوان بخشی بنیادین از روایت داستان عمل میکنند. به عنوان مثال، اجرای موسیقیهای احساسی در لحظاتی که امیلیا با گذشته خود مواجه میشود، نقش مهمی در به تصویر کشیدن چالشهای روانی او دارد. طراحی رقص همپای موسیقی، یکی از نکات برجسته فیلم است. این رقصها همراستا با موضوعات سنگین فیلم مانند خشونت و هویت عمل میکنند و تضادی بصری و در عین حال تأثیرگذار ایجاد میکنند.
تم موسیقی و صحنههای موزیکال فیلم میان دو دنیای متفاوت حرکت میکند. بسیاری از آهنگها به موضوعات عشق و جستجوی خود حقیقی میپردازند، که بهخوبی با سفر شخصیت اصلی، امیلیا، برای دستیابی به آزادی شخصی و هویت جدیدش همخوانی دارد. اما برخی از اجراها بازتاب دهنده خشونت و فساد کارتلها و مبارزه کاراکترها با سیستمهای اجتماعی ناعادلانه هستند. اجراهای موزیکال فیلم یک عنصر محوری است، که موفق شده تا فیلم را از یک درام ساده به تجربهای کاملاً منحصربهفرد ارتقا دهد. در واقع موسیقی و رقص توانستند سنگینی موضوعاتی همچون تغییر جنسیت و خشونت را تلطیف کنند و دسترسی به موضوعات دشوار را برای مخاطبان تسهیل نمایند. در مجموع، صحنههای موزیکال Emilia Pérez یک بازتعریف تازه از این ژانر ارائه میدهند که توانسته است تعادل خوبی میان سرگرمی و محتوای عمیق برقرار کند.
کشمکش تمها
فیلم Emilia Pérez بهطور چشمگیری دوگانگی تمها را به نمایش میگذارد. این دوگانگی نه تنها در روایت داستان، بلکه در طراحی بصری، موسیقی و اجرای شخصیتها نیز منعکس شده است. تمهای اصلی فیلم، یعنی تحول هویت شخصی و فساد اجتماعی و خشونت، بهطور موازی پیش میروند و ساختار فیلم را پیچیده و منحصربهفرد میسازند.
هسته اصلی داستان فیلم حول محور سفر شخصیت مانیتاس به سوی تبدیل شدن به امیلیا و پذیرش هویت جنسیتی واقعیاش است. این موضوع در دو لایه مطرح میشود. امیلیا سمبل فردی است که علیه ساختارهای اجتماعی و جنسیتی سنتی طغیان میکند. سفر او از مردی که به اجبار کارتلها گرفتار شده به زنی که هویتش را بازتعریف میکند، نمادی از آزادی فردی است. این سفر با مراحل درمان هورمونی و جراحی تطبیق جنسیتی، که در فیلم با اجرای موسیقی و رقصهای نمادین همراه است، به تصویر کشیده میشود. موسیقیهای احساسی فیلم نه تنها احساسات امیلیا، بلکه چالشهای روانی و اجتماعی او را بازتاب میدهند.
هویت امیلیا تنها به فردیت او محدود نمیشود. پس از تغییر جنسیت، او نقشی فعال در جامعه پیدا میکند و برای کشف حقیقت و مبارزه با بیعدالتی تلاش میکند. این نشان دهنده قدرت هویتیابی در ایجاد تغییرات اجتماعی است. این تم، نقدی بر جامعهای است که نقش جنسیتی و هویت را از افراد سلب میکند. فیلم در دنیای کارتلهای مکزیکی روایت میشود، که نماد خشونت سیستماتیک و فساد اجتماعی است. داستان، این تم را با پرداختن به ساختارهای جنایتکارانه و تأثیرات آنها بر افراد و جامعه بررسی میکند. کارتلها در فیلم نمادی از ساختارهایی هستند که آزادی فردی را سرکوب میکنند. مانیتاس در ابتدای داستان، نه بهعنوان یک مجرم صرف، بلکه بهعنوان قربانی این سیستم معرفی میشود. نمایش خشونت در صحنههای رقص و موسیقی، ترکیبی جذاب و متناقض از زیبایی و تاریکی خلق میکند، که نشاندهنده چگونگی همزیستی این دو عنصر در جامعه است.
پس از تحول امیلیا، او وارد مبارزهای برای یافتن قربانیان ناپدید شده میشود. این جنبه از داستان بهطور مستقیم به مشکلات واقعی در مکزیک اشاره دارد، جایی که فساد پلیس و دولت منجر به ناپدید شدن هزاران نفر شده است. فیلم از طریق این روایت، جامعهای را به تصویر میکشد که در آن خشونت به یک هنجار تبدیل شده و نیاز به اصلاحات بنیادین دارد. فیلم بهطور هنرمندانهای این دو تم را به هم میبافد؛ از یک سو، تحول هویت امیلیا با موسیقیهای زیبا و احساسی همراه است که جنبهای از امید و توانایی فردی را نشان میدهد. از سوی دیگر، واقعیت خشن کارتلها و سیستم فاسد مکزیک، فضایی تیره و واقعگرایانه به فیلم میبخشد. این تضاد، مخاطب را به چالش میکشد تا درباره قدرت انتخاب فردی در برابر محدودیتهای اجتماعی فکر کند. Emilia Pérez با ادغام این دو تم، پرسشهایی عمیق درباره هویت، آزادی، و مسئولیت اجتماعی مطرح میکند. استفاده از ژانر موزیکال، بهجای تلطیف پیامهای فیلم، به تقویت آنها کمک میکند. این اثر نه تنها یک داستان شخصی، بلکه یک نقد اجتماعی گسترده است که توانسته در کنار سرگرمی، بینشی عمیق به مخاطب ارائه دهد.
آغاز اعجابانگیز
فیلم Emilia Pérez با شروعی نامتعارف و روایتی غیرمعمول، تماشاگر را از همان ابتدا وارد فضایی میکند که با انتظارات رایج در سینمای موزیکال متفاوت است. فیلم با ورود مستقیم به دنیای شخصیتهای اصلی و تقابل با فضای خشن جامعه بیعدالت، یک تضاد هیجانانگیز بین دنیای موزیکال و واقعیت تلخ اجتماعی ایجاد میکند. شروع فیلم بدون پیشزمینههای سنتی و با ورود سریع به ماجرای ریتا و مانیتاس که تحت فشار سیستم جرم و جنایت قرار گرفتند، مخاطب را از ابتدا درگیر میکند. این رویکرد برخلاف انتظار مخاطب از یک موزیکال سنتی است که معمولاً با فضایی آرامتر آغاز میشود. تلفیق کمدی و جنایت در قالب موزیکال، همزمان واقعیتهای اجتماعی مانند خشونت کارتلها و نابرابریهای جنسیتی را به چالش میکشد و از طریق طنز و موسیقی به نقد میپردازد.
معرفی شخصیتها در ابتدای فیلم، خصوصاً مانیتاس و وکیل او، ریتا، به شیوهای نامتعارف انجام میشود. مثلا مانیتاس به جای یک رئیس کارتل کلیشهای، بهعنوان شخصیتی معرفی میشود که در تلاش برای کشف هویت واقعی خود است. این لایهگذاری پیچیده، او را از قالب یک ضدقهرمان به شخصیتی همدلیبرانگیز تبدیل میکند. همچنین ریتا نیز از همان ابتدا با موقعیتی خندهدار و جدی در تقابل با سیستم حقوقی و مجرمانه روبرو میشود، که انعکاس دهنده خستگی و ناامیدی نسل مدرن از ساختارهای فاسد است. همچنین از همان سکانسهای ابتدایی، طراحی بصری با استفاده از رنگهای تیره و ژستهای خام، دنیایی سرد و خطرناک را به نمایش میگذارد. این تضاد با عناصر موزیکال فیلم، تاثیر عاطفی مضاعفی ایجاد میکند.
فیلم بهجای استفاده از مقدمههای پرزرقوبرق و شاد که معمولاً در موزیکالها دیده میشود، با لحنی تاریکتر و پیچیدهتر آغاز میشود. این شیوه، برخی از کلیشههای ژانر را زیر سؤال میبرد. Emilia Pérez شادی و طنز را به تعویق میاندازد و تماشاگر را مجبور به مواجهه با تنشهای داستانی و اجتماعی میکند. شروع فیلم درواقع نقطهای است که در آن ژانر موزیکال با درام اجتماعی و جنایت تلفیق میشود. آغاز نامتعارف Emilia Pérez نه تنها از کلیشههای رایج ژانر فاصله میگیرد، بلکه بهطور موثری فضایی ایجاد میکند که مخاطب را وادار به تأمل درباره موضوعات سنگین اجتماعی میکند. این آغاز متفاوت، مخاطب را به شکلی فعال درگیر روایت میکند و زمینهساز تجربهای منحصربهفرد در طول فیلم میشود.
کمدی گروتسک
رویکرد کمدی گروتسک در فیلم Emilia Pérez بهویژه در تضاد میان رفتار و اعمال شخصیتها برجسته است. صحنهای که در آن ریتا آواز عدالتخواهی سر میدهد، اما بلافاصله پس از پایان اجرای موزیکال، به شیادها کمک میکند تا از مجازات فرار کنند، نمونهای بارز از استفاده از این سبک است. گروتسک، بهعنوان ترکیبی از طنز و ترس، تضادهای بنیادین در رفتار یا موقعیتها را نشان میدهد و باعث ایجاد حس دوگانهای در مخاطب میشود. در صحنه اول آواز ریتا، فضایی احساسی و آرمانی را خلق میکند که بهظاهر جدی است. اما وقتی این لحظه با عمل غیر اخلاقی او (دلیلتراشی برای شیادها) دنبال میشود، مخاطب با شوکی طنزآمیز مواجه میشود. بیننده نمیتواند تصمیم بگیرد که شخصیت ریتا را قهرمان یا ضدقهرمان ببیند. این سردرگمی، بخشی از هدف گروتسک است که مخاطب را از قضاوتهای ساده بازمیدارد.
این تضاد، نمایانگر واقعیتهای تلخی است مثل دوگانگی عدالت! ریتا بهعنوان نماد نظام قضایی، نشان دهنده تناقض در اجرای عدالت است. او در مقام مدافع قانون، همزمان برای منافع شخصی یا سازش با قدرت، ارزشهای قانونی را زیر پا میگذارد. گروتسک این صحنه، درواقع نقدی بر ایدئولوژیهای سطحی و شعارهای عدالت طلبانهای است که در عمل با فساد و مصلحتگرایی جایگزین میشوند. همچنین تضاد درون شخصیت نیز نوعی کمدی سیاه میباشد. ریتا از یک سو فردی است که میخواهد به ارزشهای آرمانی عدالت پایبند باشد و از سوی دیگر، برای بقا در سیستمی فاسد مجبور به سازش میشود. این تضاد، بخشی از شخصیتپردازی پیچیده اوست و او را به نمونهای انسانیتر از شخصیتهای قهرمان تبدیل میکند. البته آسیبپذیری نظام عدالت نیز یک طنز تیره است؛ این صحنه نشان میدهد که حتی کسانی که در ظاهر نماینده عدالت هستند، میتوانند بخشی از مشکلات اجتماعی باشند. این موضوع در دنیای گروتسک، نهتنها بهصورت طنز بلکه بهصورت انتقادی بررسی میشود.
علاوه بر این، آواز عدالتخواهی، بهعنوان سکانسهای موزیکال فیلم، لحنی فانتزی و ایدهآلگرایانه دارد که با واقعیت تلخ پس از آن در تضاد است. این استفاده از فرم موزیکال، گروتسک را قویتر میکند. تضاد در نورپردازی و حرکات شخصیتها در صحنه موزیکال و پس از آن نیز، تضاد زیباییشناسانهای خلق میکند که گروتسک را از طریق تصویر هم تقویت میکند. این صحنه، که ترکیبی از طنز، تضاد اخلاقی و گروتسک است، نشان دهنده نگاه انتقادی فیلم به مفاهیم عدالت، قانون، و فساد در سیستمهای اجتماعی است. گروتسک نه تنها خندهآور است، بلکه بهطور همزمان، باعث ایجاد آگاهی در مخاطب میشود و او را به تأمل درباره پیچیدگیهای انسانی و اجتماعی وامیدارد.
گرههای ساده اما کاربردی!
اتفاقات و گرههای ساده و کمدی مانند تماس مشکوک که از ریتا میپرسد «میخواهی پولدار شوی؟» نقش مهمی در تعریف لحن و روایت فیلم Emilia Pérez دارند. این لحظات ظاهراً پیشپاافتاده و طنزآمیز، بهطور آگاهانه طراحی شدند تا پیامهای عمیقتری را در بستر کمدی به مخاطب منتقل کنند. این تماس تلفنی که پیشنهاد پولدار شدن به ریتا میدهد، ساده و مستقیم است. بهجای یک طرح پیچیده یا زمینهسازی جدی، فیلم از طنزی غیرمنتظره برای ورود به ماجرا استفاده میکند. این گره، تلویحاً به فرهنگ مصرفگرایی و طمع در جوامع مدرن اشاره دارد. سؤالی ساده و وسوسهانگیز، مانند «میخواهی پولدار شوی؟»، بهطور کمدی مشکلات اخلاقی پیچیدهای را مطرح میکند. این تماس طنزآمیز، ورودی به دنیای فاسدی است که فیلم قصد نقد آن را دارد.
پیشنهاد مشکوک در پشت سؤال ساده، نمایانگر راههای غیرقانونی و غیراخلاقی برای رسیدن به ثروت است که در جوامع فاسد معمول است. ریتا بهعنوان شخصیتی که از ابتدا ادعای عدالت دارد، بهسرعت وسوسه میشود. این تضاد رفتاری، نمادی از ناپایداری ارزشهای اخلاقی در مواجهه با وسوسههای مادی است. این گره طنزآمیز به درک بهتری از شخصیت ریتا کمک میکند. ریتا در این صحنه بهعنوان فردی به تصویر کشیده میشود که نه تنها مستعد وسوسه است، بلکه برای رسیدن به موفقیت حاضر است از اصول خود فاصله بگیرد. این ویژگی، شخصیت او را پیچیدهتر و انسانیتر میکند. این تماس تلفنی بهسادگی داستان را به سمت گرههای بزرگتر هدایت میکند، مانند همکاری با افراد مشکوک و پیامدهای آن.
این گره با ارائه طنزی ساده و غیرمنتظره، از کلیشههای رایج در روایت داستان فاصله میگیرد. مخاطب انتظار دارد که گرهای پیچیدهتر آغازگر ماجرا باشد، اما فیلم با طنزی ظریف، پیامش را منتقل میکند. بسیاری از مخاطبان میتوانند با لحظات وسوسه شدن برای کسب ثروت سریع یا تصمیمگیریهای لحظهای در زندگی شخصی ارتباط برقرار کنند. در واقع این امر فیلم را ملموستر میسازد. گرههای ساده و طنزآمیز مانند تماس «میخواهی پولدار شوی؟» در Emilia Pérez نهتنها لحنی سبکتر به فیلم میبخشند، بلکه لایههایی از نقد اجتماعی و اخلاقی را وارد داستان میکنند. این لحظات، بهطور آگاهانه توسط کارگردان طراحی شدهاند تا همزمان مخاطب را سرگرم کنند و پیامهای عمیقتری در مورد ضعفهای انسانی و فساد اجتماعی منتقل کنند.
همه میدونن چه خبره!
یکی از انتقادهایی که میتوان به فیلم Emilia Pérez وارد کرد، زیادهروی در تأکید بر مفاهیمی است که بهوضوح برای مخاطب آشنا هستند، بهویژه بیعدالتیهای اجتماعی، فساد و نابرابریهای سیستماتیک. این پافشاری بیشازحد در توضیح موضوعات بدیهی، بهجای تقویت پیام فیلم، گاهی منجر به کاهش تأثیرگذاری آن میشود. فیلم تلاش میکند تا بیعدالتیهای اجتماعی مانند فساد سیستمهای حقوقی، خشونت کارتلها و تبعیض جنسیتی را برجسته کند. بااینحال، بسیاری از مخاطبان از این مشکلات آگاه هستند و نیازی به تکرار مداوم و مستقیم این پیامها احساس نمیکنند. این زیادهروی بهجای پرداختن به جزئیات دقیقتر یا لایههای عمیقتر این مشکلات، پیام را کلی و گاهی سطحی جلوه میدهد.
در بسیاری از لحظات، فیلم بهجای استفاده از ابزارهای غیرمستقیم مانند نمادگرایی یا استعاره، پیامهای خود را با دیالوگهای مستقیم یا صحنههای بیشازحد واضح منتقل میکند. این امر گاهی میتواند خسته کننده یا آموزشی به نظر برسد. لحن گروتسک و طنزآمیز فیلم، که هدفش تلنگر زدن به مخاطب از طریق تضادهاست، در مقابل این پیامهای آشکار آسیب میبیند. بهعبارت دیگر، زیادهروی در توضیح مفاهیم جدی، هماهنگی میان لحن کمدی و پیام انتقادی را تضعیف میکند. بسیاری از فیلمهای موفق اجتماعی از روشهایی مانند نمایش غیرمستقیم یا خلق شخصیتهایی چندبعدی برای انتقال پیام استفاده میکنند. برای مثال اغلب بهجای توضیح آشکار بیعدالتی، از نمادگرایی و ساختارهای پیچیده بهره میبرند. زیادهروی در توضیح مسائل نشان میدهد که شاید کارگردان به قدرت فهم مخاطب اعتماد کافی ندارد و میخواهد مطمئن شود که پیامها واضح و روشن باشند.
اگر فیلم بهجای تأکید مداوم بر کلیات بیعدالتی، بر داستانهای خاصتر و تجربههای منحصربهفرد شخصیتها تمرکز میکرد، میتوانست تأثیر احساسی بیشتری ایجاد کند. ابزارهایی مانند موسیقی، نمادها، یا تغییرات بصری میتوانند پیامهای اجتماعی را بهشکلی جذابتر و کمتر آشکار منتقل کنند. تأکید بیشازحد فیلم Emilia Pérez بر بدیهیات اجتماعی، با وجود نیت مثبت، گاهی از قدرت پیام انتقادی آن میکاهد. اگرچه فیلم تلاش دارد به موضوعات مهمی بپردازد، اما شیوه بیان آن میتوانست با تکیه بیشتر بر پیچیدگیهای روایی و اعتماد به مخاطب، عمیقتر و مؤثرتر باشد.
واکاوی دیالوگها
فیلم Emilia Pérez از دیالوگهایی استفاده میکند که با وجود سادگی ظاهری، حس عمیقی از رمز و راز و فضای وهمآلود ایجاد میکنند. دیالوگهایی مانند «یه محل امن برای تولد دوبارم میخوام» نمادین و چندلایهاند و در عین حال بهطور مستقیم مخاطب را به تفکر درباره تمهای اصلی فیلم، مثل هویت، تغییر و فرار از گذشته، وامیدارند. اینگونه دیالوگها را میتوان هم از منظر محتوایی و هم از نظر تأثیر روایی و احساسی بررسی کرد. این جمله مستقیماً به موضوع اصلی فیلم، یعنی تلاش مانیتاس برای تغییر هویت، اشاره دارد. واژه «تولد دوباره» نمادی از یک شروع جدید است که شخصیتها در دنیای بیثبات و خطرناک فیلم به دنبال آن هستند. کلمه «محل امن» نشان دهنده تلاش برای یافتن مکانی برای فرار از خشونت و بیعدالتی است. این دیالوگ استعارهای از نیاز انسان به پناهگاهی است که نه فقط فیزیکی، بلکه روانی و معنوی باشد. این جمله تلویحاً نشان میدهد که برای بازسازی هویت یا تغییر مسیر زندگی، باید از شرایطی که افراد را محدود میکند، فرار کرد.
این دیالوگها در ایجاد فضایی آمیخته به طنز تلخ و حس عدم قطعیت نیز مؤثرند. عباراتی مانند «تولد دوباره» رنگی از مفاهیم فلسفی یا معنوی دارند که فیلم را از یک روایت صرفاً کمدی یا جنایی فراتر میبرند و آن را به درامی استعاری تبدیل میکنند.استفاده از چنین جملاتی، بهویژه زمانی که در فضای ناپایدار فیلم بیان میشوند، حس ابهام و تعلیق را تقویت میکند. مخاطب نمیداند این «محل امن» قرار است کجا باشد یا اصلاً ممکن است چنین مکانی وجود داشته باشد.
چنین دیالوگهایی لایههای معنایی جدیدی به روایت اضافه میکنند و به فیلم حالتی استعاری و فلسفی میدهند. در واقع جملات این چنینی، بازتاب نیازهای عاطفی و روانی انسان است و باعث میشود که مخاطب با شخصیتها احساس نزدیکی کند. این دیالوگها باید در لحظات کلیدی و با فاصله استفاده شوند تا تأثیرشان بیشتر شود. همچنین بهجای تأکید صرف بر دیالوگ، میتوان از تصاویر و نمادهای بصری برای انتقال پیام مشابه استفاده کرد. دیالوگهای فلسفی باید بهگونهای بیان شوند که به لحن طنز و گروتسک فیلم آسیب نزنند، بلکه آن را تقویت کنند. درست مثل Emilia Pérez. دیالوگ «یه محل امن برای تولد دوبارم میخوام» نمونهای از تلاش فیلم برای خلق فضایی عمیق و چندوجهی است که مفاهیمی چون هویت، تغییر و نیاز به امنیت را به شیوهای نمادین بیان میکند. با این حال، زیادهروی در استفاده از چنین دیالوگهایی میتواند تأثیر آنها را کاهش دهد و مخاطب را از تمرکز بر داستان اصلی دور کند.
زن را زیستن!
Emilia Pérez از جمله آثاری است که از زاویهای تازه به مسائل زنان میپردازد، با تمرکز بر موضوعاتی همچون هویت، نقش اجتماعی و مبارزه برای تغییر، این فیلم نقدهای اجتماعی خود را در بستری طنز و گروتسک ارائه میدهد. یکی از نکات برجسته فیلم، تمرکز بر بازتعریف هویت زنانه است. شخصیت اصلی، مانیتاس، با تغییر جنسیت، نهتنها تلاش میکند از گذشته خود فرار کند، بلکه بهنوعی به کشف یا خلق یک هویت زنانه جدید میپردازد. این روایت، به مسئله هویت بهعنوان یک موضوع پویای اجتماعی و شخصی نگاه میکند و چهارچوبهای سنتی درباره جنسیت را به چالش میکشد. استفاده از دیالوگ «تولد دوباره» برای مانیتاس میتواند استعارهای از تلاش زنان برای بازتعریف نقشها و جایگاه خود در جامعهای باشد که آنها را محدود کرده است.
فیلم، جامعهای را به تصویر میکشد که در آن زنان مجبورند برای بقا و موفقیت، میان هویتهای اجتماعی و شخصی خود تعادل برقرار کنند. ریتا، امیلیا و جسی نماد زنانی هستند که در سیستم قضایی مردسالار فعالیت میکنند و برای رسیدن به قدرت و ثروت، مجبورند میان اصول اخلاقی و فشارهای محیط سازش کنند. این شخصیتها، پیچیدگی زنان حرفهای را در جامعهای که به آنها به چشم ابزار نگاه میشود، نشان میدهند.مثلا تبدیل مانیتاس به یک زن نهتنها تلاش برای فرار از گذشته است، بلکه کنایهای به نحوه برخورد جامعه با زنان نیز دارد. او، بهعنوان یک زن، باید دوباره جایگاه خود را در محیطی خصمانه پیدا کند.
فیلم نشان میدهد که زنان چگونه میتوانند از ابزارهای در دسترس، مانند قوانین، هوش، یا حتی طنز، برای مقابله با ناملایمات استفاده کنند. برخلاف روایات کلیشهای، زنان این فیلم قربانی نیستند. مانیتاس و ریتا هر دو تلاش میکنند شرایط خود را تغییر دهند و روایتگر داستان خود باشند، حتی اگر این تغییر همراه با تناقضها یا خطاهایی باشد. گرچه ریتا دچار تناقضهایی است، اما آواز عدالتخواهی او در فیلم بازتابی از تلاش زنان برای ایجاد تغییر در سیستمی ناعادلانه است. همچنین، طنز گروتسک فیلم، نقش مهمی در بازنمایی مسائل زنان ایفا میکند. استفاده از موقعیتهای طنزآمیز و دیالوگهای عجیب، کلیشههای مربوط به زنان و نقشهای جنسیتی را زیر سؤال میبرد. برای مثال، تولد دوباره مانیتاس در فضای طنز نه تنها خندهدار است، بلکه نقدی تیزبینانه از انتظارات اجتماعی درباره زنان ارائه میدهد. فیلم بهگونهای از طنز استفاده میکند که تابوهای مرتبط با جنسیت و تغییر هویت را با لحنی پذیرفتنی و جذاب به مخاطب عرضه کند.
فیلم پیام مثبتی درباره توانایی زنان در تطبیق با شرایط و بازآفرینی خود ارائه میدهد. امیلیا و ریتا هر دو نشان میدهند که چگونه میتوان با وجود محدودیتها، دوباره از نو شروع کرد. فیلم نشان میدهد که در نهایت، زنان باید در برابر بیعدالتیهای اجتماعی به همبستگی برسند، حتی اگر مسیرشان همراه با خطا یا تضاد باشد. Emilia Pérez با ارائه یک روایت متفاوت و طنزآمیز، به مسائل زنان از زاویهای نو نگاه میکند. استفاده از شخصیتهای پیچیده، ترکیب هویت و نقد اجتماعی و بازنمایی طنزآلود از نقشهای جنسیتی، این فیلم را به اثری منحصربهفرد تبدیل کرده است. با وجود برخی کاستیها، فیلم موفق میشود پیام مثبتی درباره بازتعریف هویت، مقاومت در برابر تبعیض و قدرت زنان در مواجهه با چالشها ارائه دهد.
75
امتیاز ویجیاتو