فانی لند‌

نقد فیلم Here (اینجا) – درام تک لوکیشن رابرت زِمکیس

رابرت زمکیس در «اینجا»، بر اساس رمان گرافیکی تحسین‌شده ریچارد مک‌گوایر، قصد دارد گذر زمان و ناپایداری زندگی بشر را از طریق ساختار روایی جسورانه بررسی کند. با رویکرد داستان‌سرایی غیرخطی و جلوه‌های بصری پیشرفته، از جمله استفاده گسترده از فناوری دیجیتال پیری زدایی، این فیلم به‌طور بلندپروازانه هزاره‌ها را در بر می‌گیرد تا وقایع مرتبط با یک قطعه زمین را روایت کند. این فیلم با بازی بازیگران برجسته‌ای از جمله تام هنکس، رابین رایت، پل بتانی و کلی ریلی، باید روی کاغذ، مراقبه‌ای عمیق در مورد ارتباط و تاریخ بشر باشد. با این حال، در حالی که فیلم از نظر بصری چشمگیر و از نظر مفهومی جسورانه است، ولی فقدان طنین احساسی و اجرای ناهماهنگ آن مانع از دستیابی به اهداف عالی خود می‌شود. در ادامه با نقد فیلم Here همراه ویجیاتو باشید.

یک آزمایش روایی سرگیجه‌آور

ویژگی بارز فیلم Here ساختار روایی غیرسنتی آن است. مانند رمان گرافیکی، فیلم لحظاتی از دوره‌های زمانی مختلف را در هم می‌آمیزد که اغلب به طور همزمان از طریق دو صفحه نمایش ارائه می‌شود. این تکنیک تلاش می‌کند تا حسی از تداوم و جهان‌شمولی را برانگیزد و نشان دهد که چگونه لحظه‌ها – دنیوی یا یادبود‌ها – برای همیشه در همان فضای فیزیکی روی هم قرار می‌گیرند.

در حالی که این مفهوم قانع کننده است، اما اجرای سینمایی آن برای من مخاطب ناهموار به نظر می‌رسد. جهش‌های زمانی مکرر، اغلب با حداقل زمینه، سرمایه گذاری کامل روی هر خط داستانی یا شخصیت خاصی را برای مخاطب دشوار می‌کند. به‌عنوان مثال، به تصویر کشیدن همزمان وقایع دوره‌های بسیار متفاوت – دایناسو‌رهایی که در سرزمینی که در کنار یک مهمانی شام دهه 1940 سرگردان هستند، در ابتدا قابل توجه است، اما در نهایت با تکرار بی‌مورد آن سرگیجه آور می‌شود. تکه تکه شدن مداوم تصاویر به جای تقویت حس شگفتی مخاطب، تعامل عاطفی فیلم را تضعیف می‌کند.

از سوی دیگر اتکای بیش از حد فیلم به تصاویر نیز نکته‌ای منفی است؛ رابرت زِمکیس همواره به دلیل بالا بردن مرزهای جلوه‌های بصری شناخته شده است، و فیلم «اینجا» نیز از این قاعده مستثنی نیست. فن‌آوری دیجیتالی پیری‌زدایی که در بسیاری از بازیگران این فیلم استفاده شده، غیرقابل انکار است که سطحی از واقع‌گرایی را به نمایش می‌گذارد که از بسیاری از تلاش‌های قبلی در فیلم‌های دیگر فراتر می‌رود. بازآفرینی دقیق مکان‌های تاریخی، از عصر یخبندان تا همه‌گیری کووید ۱۹، یک پیروزی بصری دیگر است که بینندگان را در جزئیات هر دوره غوطه‌ور می‌کند.

با این حال، فیلم آنقدر بر داستان‌سرایی بصری خود تکیه می‌کند که از هسته احساسی لازم برای پایه‌گذاری روایت گسترده‌اش غفلت می‌کند. فرمت صفحه تقسیم شده و سکانس‌های زمان پرش از نظر بصری پویا هستند، اما اغلب بیشتر شبیه یک ویترین فنی هستند تا یک وسیله داستان سرایی یکپارچه. داستان‌های انسانی که باید قلب فیلم باشند، تحت الشعاع رژه بی امان جلوه‌های بصری و بازسازی‌های تاریخی قرار گرفته‌اند که این نکته برای من مخاطب خوب نیست.

اجراهای قوی، شکست خورده در این بازی!

بازیگران فیلم Here علی رغم چالش‌های ساختاری فیلم، بازی‌های قابل ستایشی را ارائه می‌دهند. تام هنکس و رابین رایت، در نقش ریچارد و مارگارت یانگ، روایت را با به تصویر کشیدن زوجی که طی دهه‌ها عشق، فقدان و خاطره را دنبال می‌کنند، لنگر احساسی فیلم هستند. هنکس، به ویژه، شخصیت ریچارد را در سال‌های آخر زندگی، با گذر زمان و محو شدن خاطرات همسرش، با ظرافت آرامی از بازی خود آغشته می‌کند. رایت نیز یک آسیب‌پذیری لایه‌ای را برای مارگارت به ارمغان می‌آورد، اگرچه شخصیت او به دلیل داستان‌سرایی تکه‌تکه‌شده این احساس تداعی می‌کند که توسعه نیافته است.

پل بتانی و کلی ریلی در نقش آل و رز یانگ نیز در نقش‌های خود می‌درخشند و تفاوت‌های ظریف پویایی خانواده در اواسط قرن گذشته میلادی را به تصویر می‌کشند. همچنین تصویری که میشل داکری از پائولین هارتر، زنی که در اوایل قرن بیستم در خانه زندگی می‌کند نمایش می‌دهد نیز، قانع‌کننده است، اما کوتاه‌تر از آن است که تأثیری ماندگار بر جای بگذارد. در نتیجه با وجود تلاش‌های اکثر بازیگران ستاره فیلم، شخصیت‌ها اغلب بیشتر شبیه جایگاه‌داران نمادین هستند تا افراد کاملاً تحقق یافته، که نتیجه ساختار اپیزودیک فیلم است.

به طور کلی در این فیلم مضامینی وجود دارد که برای طنین انداز شدن در چشم مخاطب نهایت تلاش را می‌کنند؛ منظور من این است که زمکیس در Here به موضوعات جاه طلبانه می‌پردازد، از طبیعت چرخه‌ای زندگی تا گذرا بودن وجود انسان. کاوش فیلم در حافظه، میراث و ارتباطاتی که خاندان‌های کنونی خانه با کسانی که پیش از آن‌ها آنجا بودند به اشتراک گذاشته‌اند، بدون شک قابل تامل است. با این حال، اجرا فاقد وزن احساسی لازم برای ایجاد طنین عمیق این مضامین است. جابه‌جایی سریع بین دوره‌های زمانی، مخاطب را از برقراری ارتباط معنادار با شخصیت‌ها یا داستان‌هایشان باز می‌دارد و تأثیر مورد نظر فیلم را کمرنگ می‌کند.

به عنوان مثال، لحظات از دست دادن عمیق یک چیز، مانند مرگ یک شخصیت در طول آنفولانزای اسپانیایی یا مبارزه یک خانواده در طول همه گیری کرونا با یک جدایی سرد ارائه می‌شود که پتانسیل عاطفی آنها را تضعیف می‌کند. به طور مشابه، نگاه اجمالی به زندگی ماقبل تاریخ و تاریخ بومی‌ها، در عین حال که از نظر بصری چشمگیر است، اما فاقد عمق و ظرافت لازم برای احترام به این روایت‌ها است.

ریتم و سرعت روایتی که مشکل دارد!

سرعت فیلم یکی دیگر از اشکالات اساسی آن است. در حالی که ساختار غیرخطی قرار است سیالیت زمان را منعکس کند، اغلب بیشتر شبیه مجموعه‌ای از طرح‌های از هم گسیخته به نظر می‌رسد تا یک روایت منسجم. برخی از خطوط داستانی، مانند داستان عاشقانه بین ریچارد و مارگارت یا فرارهای غیرمعمول لئو و استلا بیکمن، در انزوا قانع کننده هستند اما زمان کافی برای توسعه کامل به آنها داده نمی‌شود. برخی دیگر، مانند سکانس‌های ماقبل تاریخ، صرفاً جنبه‌های بصری دارند که از روایت گسترده‌تر جدا شده‌اند.

در نتیجه Here فیلمی است که بیش از حد از نظر احساسی با مخاطب هدف خود دور است. با تلاش برای پوشش چنین جدول زمانی گسترده، «اینجا» صمیمیت و ویژگی‌هایی را قربانی می‌کند که می‌توانست داستان‌هایش را واقعاً دوست‌داشتنی کند. اما در عوض مخاطب به‌جای شرکت‌کنندگان فعال در یک سفر احساسی، به‌عنوان ناظر منفعل با مونتاژی از تاریخ بشر رها می‌شود.

به طور کلی: فیلم Here یا «اینجا» یک پروژه غیرقابل انکار جاه طلبانه است که تمایل رابرت زمکیس برای آزمایش ساختار روایی و داستان سرایی بصری را نشان می‌دهد. دستاوردهای فنی فیلم، از پیری‌زدایی بی‌نظیر دیجیتال تا تفریحات تاریخی پیچیده‌اش، ستودنی و اغلب مسحورکننده هستند. با این حال، این نقاط قوت نمی‌تواند کاستی‌های احساسی و چندپارگی روایی فیلم را جبران کند.

با وجود بازیگران با استعداد و پیش‌فرض قابل تامل، Here نمی‌تواند در سطح عمیق‌تری با مخاطب ارتباط برقرار کند، و شاید برخی بینندگان را تحت تأثیر تصاویر بصری قرار می‌دهد، اما همان مخاطبان نیز با داستان‌ فیلم درگیر نمی‌شوند. در حالی که برخی ممکن است جسارت مفهومی فیلم را ستایش کنند، ولی برخی دیگر آن را تجربه‌ای توخالی و بیش از حد آزمایشی می‌دانند. با وجود همه جاه طلبی هایش، «اینجا» در نهایت از ارائه مراقبه عمیق در مورد زمان و انسانیت که آرزوی آن را دارد ناتوان می‌ماند.

40

امتیاز ویجیاتو

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!