نقد فیلم Heretic – آتئیست مرتد
Heretic یک فیلم ترسناک آمریکایی محصول سال ۲۰۲۴، به نویسندگی و کارگردانی مشترک اسکات بک (Scott Beck) و برایان وودز (Bryan Woods) است. در این فیلم هیو گرانت (Hugh Grant) به عنوان آقای رید، سوفی تاچر (Sophie Thatcher) در نقش خواهر بارنز و کلویی ایست (Chloe East) به عنوان خواهر پکستون به ایفای نقش میپردازند.
داستان فیلم درباره دو مبلغ مذهب مورمون است که برای تبلیغ دین در خانهای اشتباه را میزنند و در دام بازی مرگبار صاحب خانه، آقای رید، گرفتار میشوند. آنها مجبور میشوند ایمان خود را به این فرد شیطانی ثابت کنند. آنها قصد دارند با صاحبخانه درباره ایمان خود صحبت کنند، اما این دیدار تبدیل به یک کابوس میشود. صاحبخانه، آقای رید، فردی مرموز و خطرناک است که بهجای شنیدن صحبتهای آنها، وارد بازی روانی و وحشیانهای میشود. آقای رید آنها را مجبور میکند در یک سری آزمونهای غیرعادی شرکت کنند که ایمان، اعتقادات، و مرزهای اخلاقیشان را به چالش میکشد.
هر آزمون از آنها میخواهد تصمیماتی بگیرند که میتواند جانشان را به خطر بیندازد. فیلم به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه ایمان و باورهای مذهبی افراد میتواند در مواجهه با خطر تغییر کند یا حتی از هم فرو بپاشد. Heretic با فضایی ترسناک و تنشزا، ترکیبی از مضامین مذهبی، روانشناختی و وحشت جسمانی را ارائه میدهد.
تناقض در باورها
Heretic تناقض در دین را از زبان کاراکتر رید بیان میکند، دین یکی از موضوعات فلسفی و روانشناختی است که فیلم با آن بازی میکند. این مفهوم نه تنها چالشهای ایمان شخصی، بلکه ساختارهای مذهبی و اعتقادات جمعی را نیز زیر سؤال میبرد. آقای رید به عنوان شخصیت منفی فیلم، تجسم شکاکیت و پرسشگری است. او با طرح سوالاتی درباره تناقضات دین، مبلغین مورمون را به چالش میکشد. این کاراکتر نمادی از افرادی است که دین را به عنوان مجموعهای از قوانین غیرمنطقی یا متناقض میبینند. رید از تناقضات درونی دین برای شکستن ایمان دیگران استفاده میکند، که نشان میدهد چگونه پرسشگری بدون پاسخهای قانع کننده میتواند به فروپاشی اعتقادات منجر شود.
بسیاری از ادیان، مفاهیمی را ارائه میدهند که گاهی بهظاهر متناقض به نظر میرسند (مانند محبت و عدالت الهی در کنار مجازات سختگیرانه) این تناقضات میتوانند بهانهای برای افرادی مانند رید باشند تا دین را به چالش بکشند. فیلم این تناقضها را نه صرفاً بهعنوان مشکلات دینی، بلکه بهعنوان مسائلی انسانی و روانشناختی بررسی میکند. این دیدگاه باعث میشود مخاطب، نهتنها دین، بلکه ماهیت اعتقاد و ایمان خود را بازبینی کند. علاوه بر این، کارگردان با استفاده از شخصیت رید و مواجهه او با مبلغین، نشان میدهد که چگونه دین میتواند در برابر شکاکیت آسیبپذیر باشد.
اما نقد اصلی این است که فیلم بهجای ارائه پاسخ مربوط و لازم راجع به ایمان و شک، عمدتاً بر پوچی و بیعمقی متمرکز است. چنین رویکردی بهجای ایجاد بحث فلسفی عمیق، جنبهای یکجانبه به داستان میدهد. مخاطب در نهایت با پرسشهایی روبهرو میشود که فیلم عمداً آنها را بدون پاسخ رها میکند. Heretic با مطرح کردن تناقض در دین از زبان رید، قصد دارد ایمان را به چالش بکشد و بررسی کند که چگونه در مواجهه با موقعیتهای دشوار، افراد به باورهای خود پاسخ میدهند. در حالی که این پیام بهطور هنرمندانهای منتقل میشود، اما نبود دیدگاه متعادل یا ارائه راهحلی فلسفی، فیلم را به اثری یکجانبه تبدیل میکند.
خیر و شر نسبی
مفهوم خیر و شر در فیلم Heretic بهعنوان یکی از ستونهای روایی مطرح میشود، اما در عین حال، فیلم از ارزشگذاری مطلق این مفاهیم خودداری میکند. این موضوع قابلبحث است که آیا فیلم عمداً این مفاهیم را بیارزش جلوه میدهد یا آنها را به شیوهای پیچیدهتر به چالش میکشد. فیلم از ابتدا بین شخصیتهای ظاهراً خوب (مبلغین دین مورمون) و ظاهراً بد (آقای رید) تضادی ایجاد میکند. اما با پیشروی داستان، مرزهای این دو مفهوم کمرنگتر میشود. مبلغین، که نماینده خیر هستند، تحت فشار آزمونهای رید واکنشهایی نشان میدهند که غیرانسانی یا حتی شرورانه به نظر میرسد. در مقابل، رید، که نماد شر است، از استدلالهایی استفاده میکند که اکثرا منطقی و موجه به نظر میرسند.
Heretic به جای ارائه یک تعریف مطلق از خیر و شر، آنها را به مفاهیمی نسبی و وابسته به شرایط تبدیل میکند. این دیدگاه نشان میدهد که در شرایط بحرانی، خط بین این دو مفهوم بهسرعت محو میگردد. این رویکرد بهعنوان بیارزش جلوه دادن خیر و شر تعبیر میشود، اما در واقع فیلم قصد دارد پیچیدگیهای اخلاقی انسان را به نمایش بگذارد. اگرچه نسبیگرایی اخلاقی میتواند دیدگاه جالبی باشد، اما حذف کامل ارزشهای خیر و شر باعث میشود فیلم نتواند پیام روشنی ارائه دهد. تماشاگر احساس میکند فیلم به جای ارائه یک چشمانداز فلسفی قوی، صرفاً به شک و ابهام دامن میزند. این امر میتواند به کاهش تأثیرگذاری داستان منجر شود، زیرا مخاطب هیچ چهارچوب اخلاقی مشخصی برای تفسیر رفتار شخصیتها ندارد.
با حذف مرزهای خیر و شر، فیلم به یک دیدگاه اگزیستانسیالیستی نزدیک میشود، جایی که ارزشها و معنا بهصورت شخصی و موقعیتی تعریف میشوند. این دیدگاه میتواند جذاب باشد، اما ممکن است برای مخاطبانی که به ارزشهای اخلاقی مطلق باور دارند، غیرقابلقبول یا حتی نگران کننده به نظر برسد. اینکه خیر و شر در Heretic بیارزش به نظر میرسند، ممکن است هدفی آگاهانه از سوی سازندگان باشد.
آنها میخواهند تماشاگر را وادار کنند تا خود به ارزیابی این مفاهیم بپردازد. با این حال، فیلم در نهایت هیچگونه پاسخ یا راهحلی ارائه نمیدهد و به عنوان اثری معرفی میشود که صرفاً مفاهیم پیچیده را به چالش میکشد اما آنها را به عمق نمیبرد. این اثر با بیارزش جلوه دادن خیر و شر، پیام خود را در قالب یک چالش فلسفی مطرح میکند. اگرچه این رویکرد میتواند تحریک کننده و جالب باشد، اما نبود یک موضع یا دیدگاه متوازن، تجربه مخاطب را ناقص یا گیجکننده میکند. فیلم در بهترین حالت خود جالب است اما هرگز تأمل برانگیز نیست و در بدترین حالت، سردرگم کننده میباشد.
ابهام سطحی!
اینکه Heretic روایتی مرموز دارد اما چیز خاصی برای ارائه ندارد، میتواند یکی از انتقادات جدی به فیلم باشد. چنین ویژگیای اغلب نشان دهنده تلاش فیلمساز برای استفاده از ابهام و رازآلودگی بهعنوان یک ابزار روایی است، اما اگر این ابهام به محتوای غنی یا مفهومی عمیق منجر نشود، میتواند تجربهای ناامیدکننده برای مخاطب ایجاد کند. در روایتهای مرموز، ابهام میتواند برای ایجاد تعلیق و جذب مخاطب مفید باشد. اما این تکنیک تنها زمانی مؤثر است که در نهایت به گرهگشایی یا ارائه دیدگاه منحصربهفردی منجر شود. در Heretic، به نظر میرسد که این ابهام صرفاً برای پوشاندن ضعف در روایت یا نداشتن پیام روشن به کار رفته است. این باعث میشود که داستان بهجای عمق، تنها سطحی از رازآلودگی بیپایه داشته باشد.
یکی از ضعفهای فیلم این است که بسیاری از سوالات و چالشهای مطرح شده در طول داستان، بدون پاسخ رها میشوند. این موضوع بهجای تشویق مخاطب به تفکر، او را از نظر احساسی و ذهنی سردرگم میکند. فیلم بهجای ارائه پاسخ یا راهحلی که مخاطب را راضی کند، صرفاً در فضای رمزآلود خود باقی میماند، که میتواند به نظر بیهدف برسد. همچنین روایت مرموز باید زمینهای برای بررسی مضامین عمیقتر مانند اخلاق، ایمان یا تناقضهای انسانی فراهم کند. در Heretic، اگرچه فیلم این مفاهیم را مطرح میکند، اما آنها را بهاندازه کافی گسترش نمیدهد. بسیاری از ایدههای مطرحشده در فیلم در حد پیشفرض باقی میمانند و به نتیجهای نمیرسند که بتواند مخاطب را درگیر یا متحول کند.
فیلم بهجای ایجاد یک روایت قوی که بتواند پیام خود را به مخاطب منتقل کند، بیشتر به سبک و فضاسازی متکی است. اگرچه این سبک میتواند جذاب باشد، اما نمیتواند جایگزین محتوا شود. کارگردانان بهجای تمرکز بر شخصیتپردازی یا گسترش داستان، بیش از حد بر ابهام و معما تأکید کردهاند، که باعث میشود فیلم در نهایت سطحی به نظر برسد. مخاطب نیز از یک روایت مرموز انتظار دارد که در نهایت به یک لحظه روشنایی یا گرهگشایی قابلقبول برسد. وقتی این اتفاق نمیافتد، تجربه تماشای فیلم به جای تحریک ذهنی، به ناامیدی منجر میشود. باید گفت که نبود محتوای خاص باعث میشود که فیلم نتواند تأثیر بلند مدتی بر ذهن مخاطب داشته باشد و بهسرعت فراموش میشود.
Heretic تلاش میکند از ابهام برای جلب توجه استفاده کند، اما به دلیل نداشتن عمق مفهومی و پرداخت مناسب، این ابهام بیهدف به نظر میرسد. برای بهبود چنین اثری، کارگردان باید تعادل بهتری بین ابهام، پیام و روایت پیدا کند و ایدههای مطرح شده را به نتیجهای معنادار برساند. فیلمهای مرموز زمانی موفق هستند که نهتنها مخاطب را درگیر خود کنند، بلکه پس از تماشا نیز او را وادار به تأمل یا گفتگو کنند. متأسفانه، به نظر میرسد Heretic در این زمینه ناکام مانده است.
بدیهیات مواجه مومن و مرتد!
Heretic دین را به عنوان موضوع اصلی خود انتخاب کرده اما چیزی نمیگوید که مخاطب از قبل نداند، این موضوع یکی از نقاط ضعف مهم فیلم است. فیلم دین را بهعنوان ستون اصلی داستان خود انتخاب میکند، اما به جای پرداختن به جنبههای عمیقتر و چالشبرانگیز آن، صرفاً به کلیشهها و سوالات تکراری متوسل میشود. سوالاتی مانند، آیا ایمان در شرایط بحرانی پابرجا میماند؟ یا آیا تناقضات در دین میتواند ایمان را تضعیف کند؟ در واقع این موضوعات مسائلی هستند که بارها در آثار دیگر بررسی شدهاند و فیلم مورد نظر چیزی جدید به این مباحث اضافه نمیکند.
در حالی که دین موضوعی پیچیده و چندلایه است که میتواند به طرق مختلف تفسیر و تحلیل شود، فیلم نتوانسته است زاویه دید منحصربهفردی ارائه دهد. Heretic به جای طرح سوالات جدید یا ارائه رویکردی نوآورانه، صرفاً به بازگویی مفاهیمی میپردازد که برای مخاطب آشنا هستند و او را به چالش نمیکشند. علاوه بر این، یکی از ضعفهای اساسی فیلم این است که پیامهای دینی و اخلاقی آن بسیار آشکار و سطحی هستند. مخاطب بهسرعت متوجه میشود که فیلم چه میخواهد بگوید، اما عملاً هیچ نکته تأملبرانگیزی برای ارائه ندارد.
این فقدان عمق باعث میشود که فیلم نتواند به اثری ماندگار تبدیل شود و به جای تحریک ذهنی، صرفاً به تکرار ایدههای آشنا میپردازد. فیلمهایی که دین را موضوع اصلی خود قرار میدهند، معمولاً باید مخاطب را به تفکر وادارند یا پرسشهایی مطرح کنند که او را به تجدیدنظر درباره باورهایش سوق دهد. Heretic به دلیل تکیه بر مسائل بدیهی و ساده این فرصت را از دست میدهد و به اثری تبدیل میشود که مخاطب پس از تماشا احساس میکند چیزی جدید یاد نگرفته است. همچنین فیلم در برخی صحنهها، تلاش میکند پیامهای خود را بهصورت مستقیم و شعاری منتقل کند. این امر به جای تأثیرگذاری، باعث میشود پیامها سطحی و غیرجذاب به نظر برسند.
انسجام روایی نیز در این میان قربانی شده است؛ فیلم بین نقد دین و دفاع از آن سردرگم است و همین عدم شفافیت به ضعف پیامها دامن میزند. در نهایت فیلم مرتد با انتخاب دین به عنوان موضوع اصلی، توقعات بالایی ایجاد میکند، اما به دلیل نبود نگاه تازه، عمق، یا پرداخت مناسب، در تحقق این توقعات ناکام میماند. فیلم در نهایت به اثری تبدیل میشود که بیشتر شبیه بازتابی از ایدههای کلیشهای و قابلپیشبینی است تا یک اثر هنری تأثیرگذار. برای موفقیت در چنین موضوعاتی، فیلمسازان باید جرأت بیشتری برای به چالش کشیدن مخاطب داشته باشند و از تکرار مفاهیم بدیهی اجتناب کنند. بررسی جنبههای کمتر دیده شده دین یا طرح سوالات جدید میتوانست Heretic را به اثری تأملبرانگیز تبدیل کند، که موفق نشد.
سه شخصیت شکلنگرفته!
شخصیتهای Heretic کلیشهای و بدون عمق هستند و این یکی از ضعفهای بزرگ فیلم است، چرا که شخصیتپردازی یکی از ارکان اساسی برای درگیر کردن مخاطب با داستان میباشد. اگر کاراکترها نتوانند به شکل باورپذیر و چندلایه ارائه شوند، فیلم نمیتواند پیامهای خود را بهدرستی منتقل کند یا تماشاگر را با خود همراه سازد. مثلا دو شخصیت تبلیغ کننده دین بهعنوان نمایندگان ایمان و اعتقاد مذهبی معرفی میشوند، اما ویژگیهای آنها فراتر از کلیشههایی مانند خوشنیتی سادهلوحانه و سرسختی دینی نمیرود. هیچکدام از آنها انگیزهها، گذشته، یا شخصیتی منحصربهفرد ندارند که بتواند آنها را از سایر شخصیتهای مشابه در آثار دیگر متمایز کند.
علاوه بر این، شخصیت منفی فیلم نیز به شدت کلیشهای است. او مانند بسیاری از آنتاگونیستهای مشابه، صرفاً فردی مرموز و بیرحم است که قصد دارد دیگران را به چالش بکشد. فیلم هیچ عمق روانشناختی یا پیشینه مشخصی به او نمیدهد تا تماشاگر بفهمد چرا چنین رفتاری دارد. هیچ یک از کاراکترها تحول یا رشد مشخصی در طول فیلم ندارند. مبلغین تحت فشار شرایط قرار میگیرند، اما واکنشهای آنها بهجای آنکه نشان دهنده پیچیدگیهای انسانی باشد، صرفاً واکنشهای قابل پیشبینی هستند. آقای رید نیز بهعنوان شخصیتی که ظاهراً باید هوش و عمق فلسفی داشته باشد، به یک کاریکاتور ساده از شکاکیت و شرارت تقلیل مییابد.
همچنین دیالوگها و تعاملات بین شخصیتها فرصت کمی برای ایجاد تنشهای روانشناختی یا تعمیق در روابط فراهم میکنند. گفتوگوهای میان مبلغین و رید بهجای اینکه به کاوش در باورها و احساسات بپردازد، صرفاً مبادلهای از کلیشهها و جملات قابل پیشبینی است. این تعاملات نمیتوانند تماشاگر را متقاعد کنند که این شخصیتها واقعی هستند یا ارتباط عاطفی و فکری معناداری با یکدیگر دارند. یکی دیگر از نتایج ضعف در شخصیتپردازی این است که تماشاگر نمیتواند با هیچ یک از شخصیتها همذاتپنداری کند. مبلغین به عنوان نمایندگان ایمان، فاقد ابعاد انسانی و قابللمس هستند و رید نیز بهجای ترسناک بودن، صرفاً یک کلیشه بیاحساس به نظر میرسد. این موضوع باعث میشود که تماشاگر به سرنوشت شخصیتها اهمیتی ندهد و فیلم تأثیرگذاری عاطفی خود را از دست بدهد.
ضعف در شخصیتپردازی مستقیماً بر روایت فیلم تأثیر میگذارد. چون شخصیتها انگیزههای قابلباوری ندارند، بسیاری از تصمیمات و واکنشهای آنها غیرمنطقی یا بیاحساس به نظر میرسد. این ضعف باعث میشود که روایت فیلم بیشتر شبیه به مجموعهای از وقایع بیهدف و غیرمرتبط باشد تا داستانی منسجم و جذاب. شخصیتهای مذهبی که بیشازحد سادهلوح یا سرسخت هستند، بارها در سینما دیده شدهاند. این نوع شخصیتپردازی، به جای بازتاب واقعیت یا ارائه دیدگاه جدید، صرفاً بازتکرار همان کلیشههای قدیمی است. شخصیت منفی مرموز و فیلسوفنما نیز در ژانر ترسناک و روانشناختی بسیار رایج است. اگرچه این نوع شخصیت میتواند جذاب باشد، اما زمانی که هیچ پیشینه یا عمقی به او داده نشود، نمیتواند اثرگذار باشد.
فیلم میتوانست به شخصیتها گذشته، انگیزه، یا روابط پیچیدهتری بدهد تا آنها برای مخاطب باورپذیرتر شوند. بهعنوان مثال، یکی از مبلغین میتوانست در ایمان خود شک داشته باشد و دیگری میتوانست نماینده ایمان مطلق باشد و این تضاد میتوانست به تنش میان آنها عمق ببخشد. شخصیت رید میتوانست پیشینهای داشته باشد که نشان دهد چرا چنین دیدگاههای افراطی و چالشبرانگیزی دارد. این پیشینه میتوانست او را از کلیشه فرد بیدلیل شرور جدا کند. در نهایت باید گفت که شخصیتهای کلیشهای و بدون عمق در Heretic باعث میشوند که فیلم نتواند تأثیرگذاری عاطفی، فکری، یا حتی سرگرمکننده داشته باشد. وقتی مخاطب نتواند با شخصیتها ارتباط برقرار کند، حتی بهترین روایتها نیز نمیتوانند جذاب باشند. این یکی از دلایلی است که فیلم، با وجود تلاش برای ارائه مفاهیم عمیق، در جلب توجه و همراهی تماشاگر ناکام میماند.
40
امتیاز ویجیاتو