فانی لند‌

نقد فیلم Oddity – معلوم نیست دیوونه کیه!

Oddity یک فیلم ترسناک محصول سال 2024 ایرلند است که کارگردانی و نویسندگی آن را دیمین مک کارتی (Damian Mc Carthy) بر عهده دارد. گویلیم لی (Gwilym Lee) به عنوان تد، پزشک بخش روانی، کارولین براکن (Carolyn Bracken) در دو نقش دنی و خواهر دو قلویش دارسی، تایگ مورفی (Tadhg Murphy) به عنوان اولین بول و بیمار بخش روانی، کارولین منتون (Caroline Menton) نیز در نقش یانا و استیو وال (Steve Wall) در نقش ایوان در Oddity به ایفای نقش می‌پردازند.

داستان از چه قرار است؟

دنی، همسر یک روان‌پزشک به نام تد است که تنهایی مشغول بازسازی خانه‌شان در حومه شهر است. یکی از شب‌هایی که تد شیفت کاری خود را در تیمارستان می‌گذراند، اولین بول، دم در خانه حضور پیدا می‌کند و به دنی حضور شخصی را در خانه اطلاع می‌دهد. او از دنی می خواهد که بیرون برود و یا در را برایش باز کند. بر حسب بی‌اعتمادی دنی به بول، او در را باز نمی‌کند و در نهایت در چادر خواب به طرز وحشیانه‌ای توسط یک شخص که در خانه پنهان شده بود، به قتل می‌رسد. اولین به جرم قتل محکوم می‌شود و دوباره به تیمارستان بازگردانده می‌شود و در نهایت اولین نیز در بیمارستان روانی به قتل می‌رسد.

طی آخرین ملاقات تد با دارسی نابینا که صاحب یک مغازه وسائل نفرین شده است، بعد از مرگ خواهر دوقلویش دنی، آن‌ها تصمیم می‌گیرند یکدیگر را در خانه تد ملاقات کنند. دارسی متوجه می‌شود که تد اکنون با معشوقه جدیدش یانا زندگی می‌کند. دارسی به طور غیر منتظره‌ای در خانه تد حضور می‌یابد و از یانا می‌خواهد که شب را با او سپری کند. دارسی عروسکی چوبی را به عنوان هدیه می‌آورد که یکی از طلسم‌هایش را روی آن کار گذاشته است. در واقع دارسی با لمس اجسام می تواند بفهمد که چه بر سرشان آمده. دارسی، یانا را از اتفاقی که افتاده آگاه می‌کند و می‌گوید که مرگ خواهرش نه به دست اولین بول بلکه به دست همکار تد، ایوان انجام گرفته است.

در نهایت یانا در طول شب که رفتار غیرعادی و فراطبیعی در خانه می‌بیند، آن‌جا را ترک می‌کند. با رسیدن تد به خانه، دارسی حقیقت داستان را می‌گوید که تد به دلیل خیانتش به دنی و شروع زندگی با یانا نقشه می‌چیند که با کمک دستیارش، دنی را به قتل برساند. تد با برداشتن کف چوبی طبقه بالا، دارسی نابینا را دچار سقوط می کند و او را به قتل می‌رساند. ایوان به خانه بازمی‌گردد تا از مرگ دارسی مطمئن شود. طلسمی که دارسی روی مانکن چوبی گذاشته است او را متحرک می‌کند. ایوان جان سالم به در می‌برد اما خود را زندانی در تیمارستان می‌یابد.

تد یک روانی خشن را آزاد می‌کند تا ایوان را در اتاق تیمارستان به قتل برساند. در نهایت تد را به تنهایی در خانه حومه شهرش می‌بینیم که در خانه، یک جعبه کوچک حاوی یک زنگ را پیدا می‌کند که از مغازه دارسی فرستاده شده. دارسی قبلا گفته بود که این زنگ می‌تواند یک پیشخدمت مرده را کنار تو حاضر کند و تا به الان هر کسی که زنگ را به صدا درآورده، جان سالم به در نبرده است. در انتها تد زنگ را به صدا درمی‌آورد و فیلم به انتها می‌رسد.

فرم منحصر‌به‌فرد کارگردان

دیمین مک‌ کارتی در Oddity با استفاده از تکنیک‌های تصویری و فضاسازی، یک دنیای مرموز و ناآشنا خلق کرده است. او از نورپردازی‌های ملایم و رنگ‌های سرد بهره برده تا یک حس ناپایداری و بیگانگی را به مخاطب القا کند. این حس دلهره‌آور که با استفاده از طراحی صحنه و جلوه‌های بصری خاص تقویت شده، از نقاط قوت فیلم به شمار می‌آید. یکی از ویژگی‌های برجسته کارگردانی مک‌ کارتی، توانایی او در انتقال اطلاعات و احساسات از طریق تصویر است. او به جای اتکا به دیالوگ‌های زیاد، از زبان بصری برای روایت داستان استفاده می‌کند. این رویکرد، عمق بیشتری به فیلم بخشیده و به مخاطب اجازه می‌دهد تا به جای دریافت مستقیم اطلاعات، خود در کشف آن‌ها سهیم باشد.

مک‌ کارتی در هدایت بازیگران، به خصوص در خلق شخصیت‌های پیچیده و چند لایه، مهارت نسبتا خوبی نشان داده است. بازیگران فیلم در ارائه احساسات و درونیات شخصیت‌ها عملکردی قابل قبول دارند و این امر تا حد زیادی به توانایی مک‌ کارتی در هدایت و استخراج بهترین بازی از آن‌ها بازمی‌گردد. مک‌ کارتی با کنترل ماهرانه ریتم فیلم، تعلیق و تنش را به خوبی حفظ می‌کند. او با ترکیب تدوین دقیق و موسیقی تأثیرگذار، لحظات کلیدی را با تأثیر بیشتری به نمایش می‌گذارد. با این حال، ریتم فیلم در برخی نقاط بیش از حد آهسته می‌شود که البته این موضوع بستگی به سلیقه مخاطب نیز دارد.

مک‌ کارتی در Oddity تلاش کرده تا با ارائه داستانی که از کلیشه‌های ژانر ترسناک دوری می‌کند، روایتی تازه و غیرمنتظره خلق کند. این رویکرد، فیلم را برای مخاطبانی که به دنبال تجربه‌های جدید در سینمای وحشت هستند جذاب کرده است. دیمین مک‌ کارتی با فیلم Oddity بار دیگر ثابت می‌کند که یک کارگردان با پتانسیل در خلق آثار خاص و متفاوت است. او با استفاده از فضاسازی خوب، روایت بصری و مدیریت بازیگران، تجربه‌ای متمایز و تأثیرگذار را از ژانر مربوط ارائه می‌دهد.

همه چیز به حد کافی وحشتناک است!

فیلم در خلق یک فضای ترسناک موفق عمل می‌کند. مک‌ کارتی با استفاده از نورپردازی کم‌نور، طراحی صحنه مینیمالیستی و صداگذاری خاص، توانسته است یک اتمسفر دلهره‌آور و نامطمئن خلق کند. این عناصر به ایجاد حس اضطراب و ترس در طول فیلم کمک می‌کنند، بدون اینکه نیاز به استفاده از تکنیک‌های کلیشه‌ای مانند جامپ‌اسکر باشد. یکی از نقاط قوت فیلم در ژانر ترسناک، تمرکز بر ترس‌های روان‌شناختی به جای ترس‌های فیزیکی و مستقیم است. مک‌کارتی با بهره‌گیری از شخصیت‌پردازی پیچیده و وضعیت‌های مبهم، به جای تکیه بر هیولاها یا صحنه‌های خونین، ترس را از طریق ذهن و احساسات شخصیت‌ها به مخاطب منتقل می‌کند. این نوع ترس عمیق‌تر و پایدارتر است و تأثیر طولانی‌تری بر بیننده می‌گذارد.

Oddity تلاش می‌کند تا از کلیشه‌های رایج ژانر ترسناک فاصله بگیرد. فیلم به جای استفاده از ترفندهای معمول مانند جامپ‌اسکرها یا هیولاهای واضح، بر عناصر غافلگیرکننده و غیرمنتظره تکیه دارد. این رویکرد باعث می‌شود تا فیلم از بسیاری از آثار هم‌ ژانر متمایز شود و تجربه‌ای تازه به مخاطب ارائه دهد. در فیلم‌های ترسناک، پایان‌بندی نقش مهمی در تأثیرگذاری کلی دارد. مک‌ کارتی در Oddity یک پایان‌بندی ساده اما چندپهلو ارائه می‌دهد که باعث می‌شود تماشاگر پس از پایان فیلم همچنان اندکی درگیر داستان و پیامدهای آن باشد. این نوع پایان‌بندی ممکن است برخی از مخاطبان را راضی نکند، اما برای آن دسته از مخاطبان که پایان‌بندی سر راست را می‌پذیرند جذابیت دارد.

با اینکه فیلم در ایجاد اتمسفر و ترس روان‌شناختی موفق است، اما برای برخی از مخاطبان که به دنبال تجربه‌های ترسناک سریع‌تر و هیجانی‌تر هستند، کسل‌کننده یا کند به نظر می‌رسد. همچنین، پیچیدگی برخی از بخش‌های داستان سعی دارد روندی غیر خطی را دنبال کند اما موفق نمی‌شود. چرا که ابهام در روند روایت نیاز به کاراکتر‌های ژرف و داستا‌ن‌پردازی عمیق‌تر دارد. به طور کلی، Oddity در ژانر ترسناک یک تجربه منحصر به فرد و متفاوت ارائه می‌دهد. دیمین مک‌ کارتی با تمرکز بر ترس‌های روان‌شناختی و ایجاد فضایی دلهره‌آور، فیلمی ساخته که بیشتر به تأثیرات عمیق و پایدار ترس در انسان توجه دارد.

یکی از اصلی‌ترین جلوه‌های هیجانی ترسناک در Oddity، ایجاد تعلیق و تنش است که از طریق صحنه‌های طولانی و نفس‌گیر به دست می‌آید. مک‌ کارتی به جای استفاده از تصاویر و صدا‌های آنی و وحشتناک متداول، بیشتر بر ایجاد فضایی پر از انتظار و تعلیق تمرکز می‌کند. او با قرار دادن شخصیت‌ها در موقعیت‌های خطرناک و غیرقابل پیش‌بینی، مخاطب را وادار می‌کند تا در هر لحظه منتظر وقوع یک اتفاق هولناک باشد. این تنش طولانی باعث افزایش ضربان قلب و هیجان مخاطب می‌شود. درست مثل لحظه‌ای که دارسی در شرف سقوط از طبقه بالا قرار می‌گیرد. جلوه‌های هیجانی دیگری که مک‌ کارتی در Oddity از آن بهره می‌برد، بازی با ادراک و واقعیت است. فیلم به گونه‌ای طراحی شده که مخاطب دائماً در حال تردید درباره آنچه می‌بیند، باشد. مک‌ کارتی با استفاده از تصاویر وهم‌آلود، انعکاس‌های نادرست و اتفاقات غیرمنطقی، مرز بین واقعیت و خیال را مبهم می‌کند. این تکنیک باعث ایجاد یک احساس ناامنی و اضطراب مداوم می‌شود.

صدا و موسیقی در Oddity نقش حیاتی در ایجاد جلوه‌های هیجانی و ترسناک دارند. مک‌ کارتی با استفاده از صداهای ناگهانی، غیرمنتظره و گاه بسیار ضعیف، حس حضور یک تهدید نامرئی را به وجود می‌آورد. همچنین، موسیقی متن فیلم با استفاده از تنالیته‌های پایین و گاه ناهنجار، فضایی سنگین و پرتنش ایجاد می‌کند که به تعلیق و دلهره دامن می‌زند. یکی از جلوه‌های هیجانی برجسته در این فیلم، استفاده از سکوت است. سازنده با ایجاد لحظات طولانی سکوت، مخاطب را در انتظار یک اتفاق ناگوار نگه می‌دارد. این لحظات سکوت به طور موثری ضربه‌های هیجانی فیلم را تقویت می‌کنند و هنگامی که اتفاقی ناگهانی رخ می‌دهد، تأثیر آن را دوچندان می‌کنند. درست مثل زمانی که دنی در چادر خود و در سکوت انتظار فاجعه را می‌کشد!

کارگردان در Oddity از تصاویر بصری ناراحت‌کننده استفاده می‌کند که ذهن مخاطب را به چالش بکشد. این تصاویر شامل فرم چهره‌های تشدید شده، اشیای عجیب و محیط‌های تاریک و بسته است که حس ترس و ناامنی را در طول فیلم افزایش می‌دهند. این تصاویر معمولاً به صورت ناگهانی و در لحظاتی که انتظار نمی‌رود، ظاهر می‌شوند و باعث شوک و ترس آنی می‌شوند. جلوه‌های هیجانی ترسناک در Oddity به شدت به ترس‌های روان‌شناختی متکی هستند. فیلم با پرداختن به ترس‌های عمیق و ناخودآگاه انسان، مانند ترس از ناشناخته‌ها، انزوا و از دست دادن کنترل، سعی دارد تا مخاطب را در سطحی عمیق‌تر بترساند. این نوع ترس، به جای ایجاد واکنش‌های لحظه‌ای، بیشتر بر روی احساسات پایدار و ماندگار تمرکز دارد. در نهایت باید گفت که، فیلم Oddity با استفاده از جلوه‌های هیجانی مختلف، از تعلیق طولانی گرفته تا بازی با ادراک، موفق می‌شود ترس و وحشت را به شکلی موثر به مخاطب منتقل کند. مک‌کارتی با تمرکز بر ایجاد تنش روان‌شناختی و استفاده هوشمندانه از صدا، سکوت و تصاویر بصری، فیلمی ساخته که ترس را به شیوه‌ای متفاوت و ماندگار ارائه می‌دهد.

قابل باور بودن یا نبودن، مسئله این است!

فیلم Oddity سعی دارد داستانی پیچیده و چند لایه را ارائه دهد که با عناصر فراواقع‌گرایانه و غریبه آمیخته شده است. این تلاش برای ایجاد یک دنیای منحصر به فرد و متفاوت، گاهی باعث می‌شود که برخی از جنبه‌های داستان غیرمنطقی یا نامفهوم به نظر برسند. این نوع روایت برای مخاطبانی که به دنبال یک داستان قابل قبول عجین شده با ترس هستند، دشوار و باور ناپذیر می‌باشد. یکی از مشکلات باور ناپذیری روایت در این فیلم به شخصیت‌ها برمی‌گردد. برخی از شخصیت‌های فیلم، رفتارهایی از خود بروز می‌دهند و تصمیماتی می‌گیرند که با انگیزه‌ها و پس‌زمینه آن‌ها همخوانی ندارد. وقتی مخاطب نتواند انگیزه‌ها و اعمال شخصیت‌ها را درک کند، احساس می‌کند که داستان غیر واقعی و ساختگی است. این ضعف در شخصیت‌پردازی باعث می‌شود که برخی از لحظات کلیدی فیلم غیرمنطقی به نظر برسند.

مثلا تد به عنوان همسر دنی که قصد دارد با معشوقه خود زندگی کند، راه‌های بیشماری برای جدایی با همسرش دارد اما ترجیح می‌دهد که او را به قتل برساند. با این وجود این حرکت بسیار غیر قابل قبول و باور ناپذیر به نظر می‌رسد. هرچند که کارگردان سعی دارد او را یک روانی جلوه بدهد اما زمینه‌چینی‌های کاراکتر تد، مخاطب را برای نقشه قتل قانع نمی‌کند. در هر داستانی، حتی در دنیای فانتزی و ترسناک، قوانینی وجود دارد که باید رعایت شوند تا جهان داستانی باورپذیر باشد. در Oddity، برخی از عناصر و وقایع به نحوی به تصویر کشیده می‌شوند که با قوانین داخلی دنیای فیلم در تناقض هستند. این نوع نقض قوانین مخاطب را از داستان جدا کرده و باعث می‌شود که فیلم را غیرقابل باور تلقی کند.

ابهام و رازآلود بودن می‌تواند به ایجاد تعلیق و ترس کمک کند، اما استفاده فکر نشده از آن بدون ارائه توضیحات کافی، می‌تواند به باور ناپذیری منجر شود. در Oddity، برخی از عناصر داستانی به قدری مبهم هستند که مخاطب نمی‌تواند آن‌ها را به طور کامل درک کند،  این مسئله ارتباط احساسی با فیلم را برای بیننده  دشوار می‌کند. پایان‌بندی‌های سریع و روایتی گاها مبهم می‌توانند تأثیرگذار باشند، اما اگر به درستی انجام نشوند، مخاطب را با سوالات بی‌پاسخ و احساس سردرگمی رها می‌کنند. این نوع پایان‌بندی می‌تواند باورپذیری کلی داستان را تحت تأثیر قرار دهد، زیرا تماشاگر احساس می‌کند که فیلم بدون جمع‌بندی قانع‌کننده به پایان رسیده است. باور ناپذیری روایت در Oddity به ترکیبی از عوامل مختلف برمی‌گردد، از جمله پیچیدگی پیش پا افتاده بیش از حد داستان، ضعف در شخصیت‌پردازی، نقض قوانین داخلی و استفاده نامتعادل از ابهام. این عوامل می‌توانند باعث شوند که برخی از مخاطبان نتوانند به طور کامل با داستان ارتباط برقرار کنند و در نتیجه، تجربه‌ای کم‌تر رضایت‌بخش از فیلم داشته باشند.

طلسم و جادو

فیلم Oddity ، یکی از محورهای اصلی خود را بر سحر، جادو و طلسم متمرکز کرده است. این انتخاب هنری و روایی نقش مهمی در شکل‌ دهی به فضای فیلم و انتقال پیام‌های آن دارد. تحلیل این موضوع در فیلم، می‌تواند دیدگاه عمیق‌تری نسبت به مضامین و اهداف فیلم ارائه دهد. در ژانر ترسناک، سحر و طلسم معمولاً به عنوان عناصری اسرارآمیز و غیرقابل کنترل به کار می‌روند که منبعی از وحشت و دلهره هستند. در Oddity، مک‌ کارتی از این مفاهیم برای ایجاد فضایی پر از تعلیق و اضطراب استفاده کرده است. سحر و طلسم در این فیلم نه تنها به عنوان ابزاری برای کنترل یا آسیب رساندن به دیگران به کار می‌رود، بلکه به عنوان نمادی از ناشناخته‌ها و قدرت‌های فراتر از درک انسان عمل می‌کند. این مفاهیم باعث می‌شوند که مخاطب احساس کند هیچ‌چیز در دنیای فیلم تحت کنترل نیست و همه چیز ممکن است.

علاوه بر این، سحر و طلسم در Oddity می‌تواند به عنوان نمادی از قدرت‌های مخفی و تاریکی‌های درونی انسان‌ها تفسیر شود. این عناصر اغلب به عنوان تجسمی از ترس‌ها، وسوسه‌ها و گناهان کاراکترها عمل می‌کنند. مک‌ کارتی از این نمادگرایی برای به تصویر کشیدن بخش‌هایی از شخصیت‌ها و داستان استفاده می‌کند که در حالت عادی نمی‌توان آن‌ها را به راحتی نشان داد. در واقع، سحر و طلسم به مثابه آینه‌ای عمل می‌کند که مخاطب را با واقعیت‌های تاریک و ناخوشایند روبه‌رو می‌کند. درست مثل هدیه مرد چوبی که دارسی به تد می‌دهد و در سر عروسک طلسمی را فعال می‌کند. استفاده از سحر و طلسم در Oddity به روایت داستان پیچیدگی می‌بخشد. این عناصر باعث ایجاد پیچش‌ها و تغییرات غیرمنتظره در داستان می‌شوند و مخاطب را در یک وضعیت تعلیق دائمی نگه می‌دارند. این پیچیدگی‌ها ممکن است روایت را برای برخی مخاطبان دشوار یا گیج‌کننده کند، اما در عین حال به عمق و جذابیت داستان می‌افزاید.

مک‌کارتی با پرداختن به سحر و طلسم، به نوعی بازتاب‌دهنده باورها و افسانه‌های قدیمی و اسطوره‌ای است. این عناصر در فرهنگ‌های مختلف، همواره با قدرت‌های ناشناخته و اسرارآمیز در ارتباط بوده‌اند و به عنوان راهی برای توضیح یا مقابله با ناشناخته‌ها به کار رفته‌اند. در Oddity، این باورها و اسطوره‌ها به دنیای مدرن آورده شده‌اند تا مخاطب را با ترس‌ها و دغدغه‌های قدیمی که همچنان در ضمیر ناخودآگاه جمعی وجود دارند، روبه‌رو کنند. بها دادن به سحر و طلسم در این فیلم، مرز بین واقعیت و خیال را مبهم می‌کند. مک‌کارتی با استفاده از این عناصر، دنیایی خلق کرده که در آن مشخص نیست چه چیزی واقعی است و چه چیزی حاصل وهم و خیال است. این عدم قطعیت، خود منبعی از ترس است که تماشاگر را مجبور می‌کند تا پایان فیلم در حالت حدس و گمان باقی بماند. 

به طور کل باید گفت که، سحر و طلسم در Oddity نقش کلیدی در ایجاد فضای دلهره‌آور و روایت داستان ایفا می‌کنند. این مفاهیم به عنوان نمادهایی از قدرت‌های ناشناخته، ترس‌های درونی و مرزهای مبهم بین واقعیت و خیال عمل می‌کنند و به فیلم عمق و پیچیدگی می‌بخشند. مک‌ کارتی با استفاده از این عناصر، اثری خلق کرده که نه در سطح روایی، بلکه در سطح نمادین و مفهومی بر مخاطب تأثیر می‌گذارد و تجربه‌ای وحشت‌انگیز را برای بیننده رقم می‌زند.

روایت ضعیف عمل می‌کند!

یکی از بزرگترین مشکلات داستان‌پردازی در Oddity، عدم وضوح و روشنی در روایت است. داستان فیلم به‌گونه‌ای پیچیده و پراکنده روایت می‌شود که مخاطب به سختی می‌تواند خط اصلی داستان را دنبال کند. مک‌کارتی سعی کرده با استفاده از پیچیدگی و ابهام، داستان را مرموز و غیرقابل پیش‌بینی کند، اما این کار باعث شده که بخش‌های مهمی از داستان مبهم باقی بمانند و مخاطب نتواند به درک کاملی از آن برسد. با این وجود کارگردان نتوانست در انتهای فیلم ابهام و کدورت داستان را به شیوه‌ای جذاب حفظ کند و در نهایت به یک اتمام کلیشه‌ای نیز در فیلم تن داده است. داستان‌پردازی موفق به شدت به شخصیت‌های قوی و قابل درک وابسته است. در Oddity، بسیاری از شخصیت‌ها به درستی پرداخته نشده‌اند و انگیزه‌ها و پیشینه‌ی آن‌ها به طور کامل توضیح داده نمی‌شود. این مسئله باعث می‌شود که رفتارها و تصمیمات شخصیت‌ها برای مخاطب غیرمنطقی یا بی‌معنی به نظر برسد، که در نهایت به ضعف در همدلی و ارتباط مخاطب با داستان منجر می‌شود. به ویژه در مورد کاراکتر دارسی این موضوع بسیار پررنگ می‌باشد.

فیلم به جای ارائه یک داستان منسجم و قابل فهم، پر از پیچیدگی‌ها و انحرافات غیرضروری است. این پیچیدگی‌ها نه تنها به پیشبرد داستان کمک نمی‌کنند، بلکه اغلب باعث می‌شوند که مخاطب از اصل داستان دور شود. مک‌ کارتی به جای تمرکز بر روی توسعه‌ی منطقی داستان و شخصیت‌ها، به جنبه‌های فرعی و نمادین توجه بیشتری نشان داده است که نتیجه‌اش تا حدودی سردرگمی مخاطب است. در Oddity، سازنده از نمادها و استعاره‌ها به عنوان ابزارهای اصلی روایت استفاده کرده است. اگرچه این رویکرد می‌تواند به عمق داستان بیفزاید، اما در این فیلم به نظر می‌رسد که استفاده از این عناصر بیش از حد است و به جای تقویت داستان، آن را مبهم‌تر کرده است. استفاده نامتوازن از نمادها باعث می‌شود که پیام‌های فیلم نامشخص و حتی متناقض به نظر برسند.

یکی دیگر از مشکلات داستان‌پردازی در Oddity، پایان‌بندی ضعیف و غیرقابل پذیرش آن است. این پایان‌بندی برای من به شخصه، ناامید کننده می‌باشد، چرا که انتظار یک اتمام غیر کلیشه‌ای را داشتم.و چیزی که در انتها نصیب مخاطب می‌شود در این فیلم، خبیث بودن یک پزشک تیمارستان است که به راحتی به هر جرمی تن داده؛ بدون این که اثری از جنون در چهره‌اش پیدا باشد. لازم به ذکر است که تم‌های مختلفی در فیلم مطرح می‌شوند، اما به دلیل فقدان انسجام و هماهنگی در پرداخت این تم‌ها، داستان گاهی از هدف اصلی خود منحرف می‌شود.

این عدم تمرکز باعث می‌شود که فیلم نتواند پیام یا مفهوم واضحی را به مخاطب منتقل کند و در نتیجه، از تاثیرگذاری آن کاسته می‌شود. در نهایت داستان‌پردازی Oddity، به دلیل مشکلاتی چون عدم وضوح در روایت، شخصیت‌پردازی ضعیف، پیچیدگی‌های غیرضروری و پایان‌بندی ناامیدکننده، نتوانسته است به اندازه‌ی سایر جنبه‌های فیلم مانند فضاسازی و جلوه‌های ترسناک موفق عمل کند. این ضعف‌ها ممکن است باعث شود که فیلم نتواند مخاطب را به طور کامل درگیر کند و تجربه‌ی تماشای فیلم را کمتر رضایت‌بخش رقم می‌زند.

55

امتیاز ویجیاتو

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!