نقد و بررسی فیلم Kinds of Kindness
Kinds of Kindness ، فیلمی پیچیده، عجیب و نوآورانه از کارگردان مطرح امروز سینما، یورگس لانتیموس که دوباره به ریشههای فیلمسازی خود بازگشته. فیلم از ابعاد مختلف به نوعی در سبک رئالیست جادویی و طبیعت غیرواقعگرایانه ساخته شده و میتوان گفت که جهان فیلمسازی لانتیموس در این فیلم پس از سفری در کارهای با بودجههای عظیم به یک ثبات حساب شده، رسیده است. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا به بررسی فیلم kinds of Kindness پردازیم.
پیشزمینهای به جهان فیلم
فیلم اقتباسی آزاد بر اساس نمایشنامه کالیگولا است و به مفهوم آزادی بی حد و حصر و چگونگی نافرجامی به دستیابی به آن میپردازد. نمایشنامه کالیگولا که در مورد پادشاهی جوان است که پس از مرگ خواهرش به جنونی خونین میرسد. جنونی که از جنس شرارت نیست بلکه فلسفهای در نوع زندگی انسان برای رسیدن به آزادی با زیر پا گذاشتن هنجارهایی تعیین شده است. در فیلم هم شاهد آنیم که لانتیموس با الهام از نمایشنامه و استفاده از مفهوم انسان و نسبت با آزادی و برخورد جامعه روز را با کنایه و استعارههایی آن را از مخاطب جویا میشود. فیلم در سه قسمت به اصطلاحی آنتولوژی روایت میشود و در هر قسمت در جایگاه مختلفی به انسان در رابطه با اقشار مختلف زندگیاش کند و کاو میکند.
فیلم از سمت طراحی لباس، طراحی صحنه، فرم بازیگری، قاببندیها و حتی خشونت مشمئزکننده به وضوح جهانی را ساخته که میتوان آن را سبکی لانتیموسی در نظر بگیریم. فیلم که شاید در بار اول کاملا قابل هضم نباشد که خود امضایی در کارهای لانتیموس است اما دارای زیر متن و استعارههای سنگینیست که خود نیاز به تحلیلهای نشانهگذاری شده است که ذهن پیچیده کارگردان را به رخ میکشد. در هر صورت حتی مدل لباس پوشیدن و ماشینی که شخصیتها سوار میشوند هم در فیلم دارای معانی درونیتر هستند که به مفهومی که سازنده میخواهد به آن برسد کمک میکند و کار را در شاخه فیلمهای هنری عمیق قرار میدهد.
فیلم Kinds of Kindness که در تصویربرداری بر سطحی بسیار تحسین شده سوار است که در لحظاتی با استفاده از امضاهای کارگردانان به نامی مانند استنلی کوبریک تلاش میکند که بعد بصری داستان را با تکیه بر استایل و فرم چنین فیلمسازانی که مانند لانتیموس جهان شخصی خود را پرداختن، هم ادای دینی کرده باشد و هم از قابهای معنادار شده تاریخ سینمایی استفاده کند.
مرگ R.M.F
داستان این قسمت در مورد کارمندی است که تمام مسائل زندگیاش از رابطهاش با همسرش و تا غذا خوردنش توسط رییس او برنامهریزی شده و در ازای هر درخواست هدیهای از وسایل کلکسیونی ورزشی مانند راکت شکسته افسانه تنیس را به او هدیه میدهد که خود دارای معناییست. تا زمانی که او به نسبت درخواستی سهمگین شورش میکند و دایره قدرت نیروی بالا دست خود را رها میکند و آزادی خود را به دست میآورد. اما پس از گذشت زمان، شخصیت میفهمد که نه او آشنا با آزاد زندگی کردن است و نه آزادی به آن نوعی بی حد و حصر ممکن است و همواره زندگیاش درگیر انتخابهای نیروی بالا دستی افتاده. به نوعی او هم روشهای از پیش آموخته خود را در پیش میگیرد تا به شکلی به همان زندگی انتخاب شده برگردد.
او از دامن آزادی به همان زندگی کنترل شده باز میگردد. چیزی که کارگردان در ضمیر این فیلم کاشته نوع و فرم کنترلگری، محبت و مهربانی است. نوعی از فلسفهای که بر خلاف نمایشنامه با تصویری از مهربانی تلاش کرده، در سه داستان کنترلگری را به نمایش بگذارد. به شکلی با نشانههایی مانند کتاب آنا کارنینا که داستان زنی است که بر وضعیت حاکم شورش میکند، تصویری از خود با مهربانی میسازد که انتهای هر عملی به دوباره وضعیت کنترلگی این افراد باز میگردد.
R.M.F پرواز میکند
داستان دوم در مورد افسر پلیسی است که همسرش در سفری دریایی مفقود شده و پس از مدتی او را نجات میدهند. اما پس از ورود زن به خانه، مرد پس از دیدن رفتارای غیر معمول که با توجه به چیزی که از همسرش یاد دارد به او شک میکند. شکی که آیا این کسی که او دیگر نمیشناسد، آیا واقعا کسی است که او میشناسد. آیا او را به جای همسرش به او قالب کردهاند؟
در زیر متن این داستان، نبود زن نشانهای از این است که زن از سلطه مرد شورش میکند و در سفری خودشناسی قرار میگیرد و وقتی برمیگردد، دیگر مرد او را نمیشناسد. جنس سلطهگیری که از عشق میان آن دو ساخته شده و به وسیله آن فرصت چیره شدن به زن را به دست میآورد. نشانهای که این سفر در زن دیده میشود، بزرگ شدن پاهای اوست که نشانه مستقیمی به همین سفر و طغیان دارد. اما دوباره محبت و مهربانی بین آنها باعث این میشود که زن برای اینکه دوباره به عشق سلطهجوی خود برگردد، خود را به نوعی بخش به بخش نابود میکند تا باب میل مرد شود و رضایت او را جلب کند. چیزی که شاید دیگر آن کارایی اول را ندارد و فقط باعث نابودی شخصیت زن میشود.
R.M.F ساندویچ میخورد
داستان سوم، داستانی زنیست که خانواده خود را ترک کرده به فرقه جنسی پیوسته که به روابط درون سازمانی موظفاند و اگر از دایره نزدیکی با اعضای بالا دستی خارج شوند و با بیرون از این چرخه ارتباط داشته باشند، طرد میشوند. هدف فرقه، پیدا کردن فردی معجزهگرست که توانایی زنده کردن مردهها را دارد. با این حال شخصیت اصلی فیلم نیز خود ارتباط ویژهای با این فرد احساس میکند مانند رویای دو خواهر رقصندهای که او را از آب نجات میدهند، مسئله شخصیتر برای او شکل میگیرد تا به آن رویا دست یابد.
همینطور که او به دنبال تعقیب رویا خود است، جامعه و خانواده به واسطه رابطه جنسی به او تعرض میکنند. ما میبینیم که شخصیت زن به واسطه سوءاستفاده از او در شمایل پوشش مردانه و نوع ماشینی که سوار است که او را در حصری در انتخاب شخصیاش قرار دادند. انتخابی که او با دنبال کردن رویایش به دنبال زنده کردن و آزاد کردن آن است. جایی که جامعه تماما در حال بلعیدن او به واسطه رابطه جنسیست که با او اعمال میشود و در تلاش است که به این واسطه غلادهای به گردن این فرد گمشده بیندازد. تا جایی که رویایش را دنبال میکند و به آن میرسد،مسرور میشود اما زمانی که دوباره برای رضایت دیگران تلاش میکند به شکلی شکست میخورد.
R.M.F
این شخصیت رازآلود که از ابتدا مانند علامت سوالی در ذهن شکل میگیرد، اصلیترین هدف کارگردان برای ساخت این داستان است. این فرد که از قامت شخصیت خارج میشود و عملا به عنوان یه نماد متحرک در طول فیلم در جریان است. شخصیت R.M.F که به نوعی هم نمادی از آزادی شخصی است و هم در نگاهی با تکیه بر متن کالیگولا، با زبان نیشداری ما را یادآور جملهی خدا مرده است، میاندازد. جایی که به واسطه مهربانی در پذیرفته شدن در جامعه و ساختارهای اجتماعی پاییندست، ما R.M.F خود را سر به نیست میکنیم تا در دایره این فریب قرار بگیریم تا احساس بهتری داشته باشیم.
در فیلم Kinds of Kindness، آزادی بی حد و حصر را امری ناممکن تصور میکند، اگر در زنده نگهداشتن آن کوشش نشود. جایی که در قسمت اول، فرد برای دستیابی به دایره محبت R.M.F را قربانی میکند و در قسمت دوم عشق در نبودش به جنونی در روابط شخصی میرسد و در قسمت سوم شخصیت در رویای دستیابی به آزادیهای شخصیاش به آن میرسد، پیروزیاش را جشن میگیرد. اما معجزه را درک نمیکند و به چرخه جستوجو و ناامیدی بازمیگردد.
هر چند که فاصلهگذاری بین شخصیت و مخاطب به حدی زیادی نزدیک است و قدرت انتخاب مخاطب در رسیدن به این مفاهیم را تا حدی در اختیار میگذارد اما گسست داستانی و نپرداختن بیشتر به وجه درونی شخصیتها، در فهم دقیق و پیوندی به مخاطب جا میماند. هر چند که حرکت خارقالعادهای در ساخت نمایی مدرن از وضعیت روز جامعه با نگاهی انتزاعی داشته و شکلهایی از فهم امروز جامعه را به عرصه نقد کشانده که به شکلی فهم فلسفه آزادی را در چارچوبی مدرن به دست نگاه نقادانه مخاطب سپرده است.
جهان لانتیموسی و اتصالش به این فیلم
فیلم Kinds of Kindness و باقی آثار لانتیموس، فرمی انتزاعی از جهان واقعگرایانه ما را به شکلی تصویر میکنند که با بینش منطق واقعگرایانه نمیتوان آن را برانداز کرد. جهانی که به شدت عمیق به مسائلی فلسفی که عصر امروز دچار آن است با تکیه بر نظریههایی از فیلسوفان و آثاری از ادبیات نمایشی به آن تمرکز میکند. همانطور که در این فیلم هم قابل مشاهده است، چینش و انتخاب بازیگران هم به سمتی است که بازیگرانی با سابقه که توانایی در اجرای صحنههایی با فرمهای جدیدتر را دارند، به کار میگیرد که از این نظر عملکرد بسیار خوبی در انتخابشان دارد.
در این فیلم، بازیگری مانند جسی پلومنس را انتخاب میکند که بازی بسیار دقیق و خوب و شخصیتی مناسب برای ایفای این چنین نقشها را دارد. همچنین بازیگری مانند اما استون که در مسیر بازیگریش که در حال تبدیل به درخشانترین بازیگر زن سینما قدم برداشته را به بهترین نحوه برای نقشی اصلی انتخاب کرد. در کنار اما استون، بازیگر محبوب دیگرش ویلیام دفو را دعوت کرده که با حضورش عملا بخش از سنگینی فیلم به واسطه حضور او شکل پیدا کرده.
با این حال که به این فیلم نگاه میکنیم، متوجه میشویم که لانتیموس مسیر ساخت فیلمهایی مانند The Killing of a Sacred Deer و Lobster را از یاد نبرده و در این فیلم به بلوغی در ساخت جهان خود رسیده و امرهای نشانهگذاری شده و ارجاعات متعدد به کتب و مفاهیم انسانی را به حد اعلایی رسانده و هنوز هم با همان ساختار و نگاه فیلمهای اولیهاش به رویه ساخت آثار پیشرویش میپردازد؛ با این حال که با کمپانیها دست به کارهای پر خرجتر هم میزند تا آن سوی سینمای جریان اصلی را در بربگیرد.
75
امتیاز ویجیاتو
فیلم با ساختاری لانتیموسی به ابعاد آزادی با مسیری انتزاعی از جهان میپردازد و با اینکه در نقاطی اتصال قطع میشود اما قدرت رساندن هدف و پیامش را به خوبی به مخاطب را به همراه بازیهای حساب شده به تصویر میکشد.