فانی لند‌

نگاه امنیتی اصل را بر بیگانه بودن اتباع افغانستانی گذاشته است

به گزارش تجارت نیوز،

بحث ساماندهی مهاجران افغان این روزها به یکی از چالش‌های اصلی جامعه ما تبدیل شده است؛ از زمانی که ایران پذیرش مهاجران افغان را بدون ضابطه و برنامه شروع کرد تا امروز که مسئولان تازه به این فکر افتاده‌اند که اتباع غیرمجاز را از کشور اخراج کنند، هیچ‌گاه رفتار دولت‌ها با این افراد در چارچوب قانون و ضابطه نبوده است.

زمانی مسئولان تصمیم گرفتند بدون ضابطه اتباع را به کشور راه بدهند اما هیچ‌کس در این بین به فکر رعایت حقوق شهروندی این افراد نبود؛ همواره آنها شهروند درجه‌چند محسوب شده‌اند. اکثراً در مشاغلی فعالیت می‌کردند که افراد بومی حاضر به پذیرش آن نبودند.

طی سال‌ها فرزندان‌شان از اجازه تحصیل در مدارس کشور محروم بودند و حتی زمانی که قرار شد آنها وارد مدرسه شوند باز هم در بسیاری از شهرها و استان‌های کشور برخورد مناسبی با آنها صورت نمی‌گرفت. حالا هم این نحوه اخراج کردن‌شان از کشور به بهانه‌های مختلف در حالی که سال‌های سال در این سرزمین زندگی کرده‌اند و برای خود آینده‌ای متصور بوده‌اند چندان منطقی به نظر نمی‌رسد.

آرش نصراصفهانی، جامعه‌شناس، در بخش اول گفت‌وگوی خود با تجارت‌نیوز نشر باورهای ضدمهاجر در فضای مجازی را یکی از عوامل مهاجرستیزی می‌داند. او در ادامه این گفت‌وگو با تجارت‌نیوز برجسته‌سازی وجوه منفی و مثبت حضور اتباع در کشور را بررسی می‌کند.

***

اتباع افغانستانی فقط مصرف‌کننده نیستند  

*این روزها مدام از هزینه‌ها و تهدیدهای حضور افغانستانی‌ها در ایران صحبت می‌شود اما برخی معتقدند این تصویرسازی از مساله فقط وجوه منفی را برجسته می‌کند و جنبه‌های مثبت را در نظر نمی‌گیرد. به نظر شما حضور افغانستانی‌ها در ایران چه فرصت‌هایی (اقتصادی، فرهنگی، امنیتی-سیاسی) خلق می‌کند؟

در حال حاضر حدود پنج میلیون افغانستانی در ایران زندگی می‌کنند. حضور این جمعیت از یک‌ طرف فشار به منابع و زیرساخت‌های کشور است و از طرف دیگر به‌ عنوان یک نیروی مولد کار به اقتصاد این کشور کمک می‌کند. متاسفانه در ذهنیت بسیاری فقط جنبه‌ مصرف دیده می‌شود و گویی با خروج افغانستانی‌ها از کشور مشکلات اقتصادی کشور به شکل چشمگیری بهبود پیدا می‌کند.

باید در نظر داشت افغانستانی‌ها از همان ابتدای ورود به ایران وارد بازار کار ایران شدند و خودشان مسئول تامین معیشت خود بودند. تقریباً به‌ طور کامل هم از کمک نهادهای امدادی و حمایتی ایران محروم بوده‌اند. اقتصاد ایران تا حد زیادی به این نیروی کار وابسته است و منافع آن هم نه‌فقط برای کارفرمایان بلکه در کل جمعیت توزیع می‌شود.

خروج نیروی کار افغانستانی می‌تواند به ورشکستگی بنگاه‌های اقتصادی و تورم منجر شود

خروج نیروی کار افغانستانی می‌تواند به ورشکستگی بنگاه‌های اقتصادی و تورم منجر شود. در نتیجه صورت‌مساله بسیار پیچیده‌تر از چیزی است که بسیاری تصور می‌کنند. امروزه بسیاری از کشورها که مانند ایران با کاهش نرخ رشد جمعیت مواجه‌اند می‌کوشند از طریق جذب مهاجر این مساله را جبران کنند. البته به مشکل کمبود منابع و محدودیت‌های محیط‌زیستی در ایران هم باید توجه شود.

باید از حضور اتباع افغانستانی در کشور بهره عمومی ببریم

حرف من این است که به‌ جای ساده کردن مساله و اصرار بر طرد و اخراج و نادیده گرفتن ظرفیت‌های حضور مهاجران باید دنبال طراحی مدل‌های جدیدی باشیم که هم تضمین‌کننده‌ حقوق افغانستانی‌ها در ایران و مقابله با مهاجرستیزی باشد و هم با کاهش مشکلات و تنش‌ها از حضور این جمعیت برای خیر عمومی بهره گرفته شود.

از نظر فرهنگی و اجتماعی هم باید توجه کنیم ایران خود کشوری با تنوع قومیتی و فرهنگی است. همان افرادی که این تنوع فرهنگی و زبانی در ایران را برنمی‌تابند و آن را به چشم تهدید امنیتی می‌بینند در مورد افغانستانی‌ها در ایران هم همین نگاه را دارند. به نظر من حضور جمعیتی از افغانستانی‌تبارها که همزمان هم به ایران و هم به افغانستان علاقه دارند و هر دو کشور را خانه‌ خود می‌دانند، به امنیت و صلح کمک می‌کند.

مشکل اینجاست که نوع برخورد ما با افغانستانی‌ها باعث شده هم نارضایتی در جمعیت مهاجران از وضعیت زندگی در ایران شکل گیرد و هم نگرش منفی به ایران در افکار عمومی افغانستانی رشد پیدا کند. تغییر وضعیت کنونی در جهت رفع تبعیض و خشونت علیه افغانستانی‌ها می‌تواند این روند را تغییر دهد و به امنیت و صلح کمک کند. 

بعد از ۴۵ سال هنوز با یک وضعیت اضطراری ورود آوارگان مواجه‌ایم

*ایران تا‌به‌امروز یک قانون روشن درباره وضعیت پناهندگان و مهاجران نداشته است و کماکان پس از ۴۵ سال آنها را مهمانان موقت می‌داند که باید روزی ایران را ترک کنند. روشن نبودن وضعیت مهاجران افغانستانی چه منفعتی برای حاکمیت دارد؟ نتیجه‌ سیاست‌های نوسانی و در تعلیق نگه داشتن این گروه چیست؟

بعد از ۴۵ سال هنوز از نظر قوانین و سیاست‌های فعلی، ما با یک وضعیت اضطراری ورود آوارگان مواجه‌ایم که باید تا زمان بازگشت به آنها خدمات بشردوستانه ارائه کرد. امروز نسل‌های دوم و سوم افغانستانی‌ها در ایران متولد شده‌اند و کماکان در همین وضعیت تعلیق هیچ اطمینانی به آینده‌ خود ندارند.

برخلاف کسانی که معتقدند این وضعیت ناشی از فقدان سیاست در ایران است، معتقدم سیاست تعلیق و موقتی دانستن افغانستانی‌ها یک سیاست روشن و عامدانه است که همه‌ قوانین در طی چهار دهه گذشته بر اساس همین اصل کلی تنظیم شده است.

دولت در قبال اتباع افغانستانی تعهد نمی‌پذیرد / موقعیت ضعیف اتباع افغانستانی امکان استفاده از این نیروی کار با کمترین هزینه را فراهم کرده است

در واقع دولت از این طریق سعی کرده هیچ تعهدی درباره‌ این جمعیت نپذیرد و آنها را در ضعیف‌ترین موقعیت حقوقی و اجتماعی ممکن نگه دارد. این سیاست کمک می‌کند اعمال کنترل بر این جمعیت برای دولت بسیار ساده‌تر باشد. کوچک‌ترین خطا می‌تواند به اخراج از کشور منجر شود.

این موقعیت ضعیف امکان استفاده از این نیروی کار با کمترین هزینه را فراهم کرده است. یکی از مزیت‌های اصلی این نیروی کار فقدان حمایت دولتی است که سبب می‌شود کارفرما این کارگر را به کارگر ایرانی ترجیح دهد. در نتیجه این موقتی پنداشتن افغانستانی‌ها سبب می‌شود ایران بتواند از مزایای این نیروی کار استفاده کند و از هزینه‌های خود برای این جمعیت تا حد زیادی بکاهد.

تجربه روزمره تبعیض برای اتباع افغانستانی / شمشیر اخراج از ایران همواره بر سر افغانستانی‌هاست

در مقابل، این موقعیت در بین افغانستانی‌ها سبب شده به طور روزمره اشکال مختلف تبعیض، تحقیر و خشونت را تجربه کنند و امکان چندانی برای تغییر وضعیت نداشته باشند. هر روز این امکان وجود دارد که دسترسی به خدمات با مشکل جدید مواجه شود. شمشیر اخراج از ایران همواره بر سر آنهاست. مسیری برای ادغام اجتماعی در برابر آنها باز نیست و این تداوم بلاتکلیفی و تعلیق خصوصاً در میان نسل جوان به ناامیدی و یأس منجر شده است.

آنها می‌دانند که با تحصیل و دانشگاه نمی‌توانند شغل مناسبی پیدا کنند زیرا قوانین ایران چنین امکانی را به‌شدت محدود کرده است و در نهایت صرفاً به‌ عنوان کارگر آنها را می‌شناسد. هیچ چشم‌اندازی برای به رسمیت شناخته شدن در این جامعه در مقام شهروند برایشان وجود ندارد. به همه اینها باید بدرفتاری کلامی و فیزیکی روزمره در کوچه و خیابان را هم اضافه کرد که تجربه زندگی به‌ عنوان یک افغانستانی را دردناک‌تر هم می‌کند.

در فرض کلی درباره اتباع افغانستانی تجدید نظر کنیم

*وزارت کشور متولی مسائل مهاجران و افغانستانی‌هاست و این باعث شده همواره رویکردی امنیتی نسبت به مساله‌ مهاجران وجود داشته باشد؛ پیشنهاد شما چه سازوکار جایگزینی است؟

مهم‌ترین مشکل ما امروز این است که برای همه افغانستانی‌ها صرف‌ نظر از سابقه سکونت و ویژگی‌های فردی، یک حکم کلی داریم؛ آنها اتباع یک کشور دیگر هستند که باید به کشور خود برگردند. اگر در این فرض کلی تجدید نظر کنیم، آن‌گاه می‌توان یک چارچوب قانونی جامع طراحی کرد که هم به فرایندهای مهاجرت و پناهندگی بپردازند و هم مساله اخذ تابعیت و شرایط آن را دربر گیرد.

قوانین تابعیت ما کماکان بر اساس اصل خون پدر مبتنی شده و تابعیت مضاعف هم در آن پذیرفته نیست. بازنگری کلی در نوع نگاه به ایرانی بودن و شهروندی برای اصلاح این وضعیت ضروری است. در حال حاضر همه‌ قوانین که در حال تدوین یا بررسی هستند کماکان بر اصل بیگانه بودن افغانستانی‌ها و تعلق‌ نداشتن‌شان به جامعه ایران تاکید دارند.

نگاه امنیتی و اصل بر بیگانه بودن اتباع افغانستانی

به نظر من نگاه امنیتی در سطح سیاست‌گذاری و قانون‌گذاری سبب شده امکان گذر کردن از این اصل اندک باشد. زیرا این جمعیت به‌ چشم بازوی یک دولت خارجی و در نتیجه یک تهدید جمعی دیده می‌شود. این نگاه تا حد زیادی به سبب غلبه تعداد اهل سنت در جمعیت مهاجران ساکنان ایران شکل گرفته است.

به همین خاطر به نظر من نوع آرایش سازمانی کنونی در مورد مدیریت امور مهاجران که در نهادهای امنیتی متمرکز است به سبب نگاه حاکم بر موضوع در سطوح مختلف حاکمیت است و اگر این نگاه تغییر کند، متناسب با آن توزیع وظایف میان دستگاه‌های حاکمیتی شکل دیگری پیدا می‌کند.

البته این را هم نباید نادیده گرفت که فضای اجتماعی حاکم بر کشور نیز مستعد این نگرش تهدیدمحور است و ما امروز یک نیروی اجتماعی موثر برای دفاع از حقوق مهاجران نداریم. نگاه امنیتی حتی در برخی نخبگان و روشنفکران ما هم غالب است و نباید همه‌ مشکل را در سطح حاکمیت دید.

اولویت اصلی در حال حاضر شکستن این فضای اجتماعی ضدمهاجر فعلی از پایین است

به همین خاطر به اعتقاد من راه‌حل خروج از این وضعیت در گام اول شکل‌گیری ائتلافی از نیروهای سیاسی و مدنی پیشرو است که بتوانند این فضای غالب را بشکنند. تا زمانی که چنین نیرویی از پایین به دنبال تغییر در افکار عمومی و یارگیری از جامعه نباشد نمی‌توان انتظار داشت تغییر موثری از بالا رخ دهد. ضمن اینکه باید در نظر داشت در فضای سیاسی امروز جامعه ایران که هر اقدام حکومت در بخشی از جامعه با بدبینی نگریسته می‌شود، حتی اقدامات مثبت دولت در حوزه‌ مهاجران می‌تواند در سطح جامعه تاثیر معکوس داشته باشد و واکنش منفی ایجاد کند. به همین سبب به نظرم اولویت اصلی در حال حاضر شکستن این فضای اجتماعی ضدمهاجر فعلی از پایین است.

به اشتراک گذاری

برچسب ها

,

مطالب مشابه را ببینید!