فانی لند‌

وسترن اسپاگتی با چاشنی لذیذ سینمای کره

وسترن اسپاگتی برآمده از سینمای کره جنوبی، یعنی «خوب، بد، عجیب» تنها یک بازسازی سرگرم کننده از فیلم ماندگار و فراموش نشدنی «The Good, the Bad, the Ugly» نیست، بلکه یکی از بهترین وسترن‌های مدرنی است که تاکنون ساخته شده؛ اما چرا؟ برای رسیدن به پاسخ همراه ویجیاتو باشید.

باید بدانید که فیلم «خوب، بد و زشت» ساخته سرجیو لئونه تنها یک وسترن اسپاگتی ماندگار تاریخ سینما و اوج فیلم وسترن نیست؛ بلکه این اثر همچنین یکی از بهترین و مهم ترین فیلم‌های ساخته شده در دل سینماست. این اثر علاوه بر تثبیت میراث سینمایی لئونه و ستاره شدن کلینت ایستوود، به عنوان سومین قسمت از «سه گانه دلار» سینما و هنر را در کل تغییر داد. تا به امروز، تأثیر آن را می‌توان تقریباً در هر نوع فیلمی، چه وسترن یا غیر آن، احساس کرد. با کمال تعجب، این امر در مورد فیلم‌هایی که در کشورهای خارج از ایالات متحده آمریکا، یعنی زادگاه اسطوره گاوچران و مرزنشین، ساخته شده‌اند نیز صدق می‌کند. نمونه موردی عالی آن: فیلم وسترن خوب، بد، عجیب از کره جنوبی.

خوب، بد، عجیب ساخته کیم جی-وون که با الهام از فیلم سرجیو لئونه ساخته شده نه اولین وسترن آسیایی تاریخ است و نه آخرین وسترن سینمای آسیا خواهد بود. اما فراتر از تازگی دیدن چیزی به‌گونه‌ای غیرقابل انکار آمریکایی مانند وسترن که از دریچه‌ی کره‌جنوبی بازتعبیر می‌شود، چیزی که به این فیلم کمک کرد در میان هم‌عصران خود برجسته شود، حماسی بودن آن بود. بدون اغراق، The Good, the Bad, the Weird نوعی حماسه غربی است که در بخش بهتری از یک قرن دیده نشده است. چنین فیلم‌هایی این روزها به ندرت ساخته می‌شوند. همچنین این اثر به راحتی یکی از بهترین فیلم‌های ابتدای دهه 2000 است، به همین دلیل است که وضعیت فعلی شناخت آن در بین مخاطبان جهانی بسیار شرم آور است.


نکته مهم در مورد این وسترن اسپاگتی کره‌ای این است که: فیلم یک بازسازی بسیار آزاد از یک وسترن کلاسیک بود که داستانی هیجان‌انگیزتر و شادتر از نسخه اصلی داشت.


در نگاه اول فیلم وسترن کیم جی-وون حتی در نام خود نیز دنباله رو فیلم سرجیو لئونه است؛ اما باید بدانید به جز نام این دو فیلم تفاوت چشم‌گیری دارند. برای مثال: یک حال و هوای این دو فیلم و داستان‌ آن‌ها متضاد یکدیگر بودند. اگر «خوب، بد و زشت» انعکاسی تیره و تار از بی ارزشی زندگی در مرزهای بایر آمریکا بود، «خوب، بد، عجیب» ماجرایی هیجان انگیز در بیابان‌های منچوری بود. این بازسازی کره‌ای از ابتدا تا انتها پیرامون یک شکار گنج است، آن‌ هم با جناح‌های مختلف بر سر نقشه‌ای که آنها را به ثروت پنهان سلسله چینگ هدایت می‌کرد. ولی برعکس، در فیلم لئونه جستجوی گنج اصلی تنها در نیمه راه داستان آغاز شد. علاوه بر این، شخصیت‌های خوب، بد و زشت بر سر یک ثروت شخصی کوچک جنگیدند، نه ثروت عظیمی که بتواند آینده یک کشور را شکل دهد یا بخرد.

جالب است بدانید که با کمی توجه به نام دو فیلم نیز می‌توان شاهد یک تفاوت مهم بود؛ برای مثال در فیلم لئونه خوب (بلوندی) بد (اِنجل آیز) و زشت (توکو) را می‌توان به عنوان ساختارشکنی از قهرمانان و تبهکاران یک داستان کلاسیک کابویی خواند. اگرچه آنها به شیوه نام مستعار خود عمل می‌کردند، اما همچنین شخصیت آنها چیزی فراتر از چند انسان تک بعدی بود. این یعنی برای شوخ طبعی: بلوندی تنها در صورتی کار خوبی انجام می‌داد که از آن سود می‌برد، آنجل آیز بیشتر یک سادیست غیرقابل توقف بود تا یک یاغی باحال، و توکو یک شرور رقت‌انگیز و دلسوز بود. در مقایسه با گاوچران‌های کلاسیک، تعیین اخلاق این شخصیت‌ها بسیار سخت‌تر بود. در نتیجه این به نوبه خود آنها را برای بینندگان غیرقابل پیش بینی‌تر و انسانی‌تر کرد.

از سوی دیگر، نسخه The Good, the Bad, the Weird از این سه گانه نمادین به طرز باورنکردنی ساده شده بود. پارک دو وون (خوب) تمیز و نجیب بود، پارک چانگ یی (بد) به طرز کارتونی شخصیت ظالمی بود و یون تائه گو (عجیب) یک شخصیت وحشی مسخره بود. آنها تا حدودی عمق داشتند، اما فیلم زمان زیادی را صرف کشف انسانیت آنها نکرد. اما این فیلم در دل داستانش به آن‌ها آنقدر توسعه داستانی و شخصیتی داد که همه مخاطبان را به خود جذب کنند. این سه نفر نقش‌های اصلی یک وسترن اسپاگتی و یک اکشن کمدی بودند و نقش‌های تعیین شده‌شان را عالی بازی کردند. در حالی که ممکن است انتخاب بازسازی برای آب کردن ماهیت اصلی و حذف نیهیلیسم آن ایده‌های بدی به نظر برسد، اما نتیجه نهایی چیز دیگری می‌گوید.


فیلم «خوب، بد، عجیب» یک حماسه کابویی مدرن بود که شبیه هیچ اثر دیگری نیست؛ این یعنی ما همزمان با یک اکشن حماسی با لحن کمدی سینمای کره جنونی روبرو هستیم!


اگر The Good, the Bad and the Ugly یک ساختارشکنی بدبینانه از فانتزی قدرت گاوچران و افسانه سازی غربی بود، The Good, the Bad, the Weird بازگشتی به روزهای بی گناه و تخیلی‌تر این ژانر بود. اگرچه این فیلم نیز در مورد فاشیست‌هایی که منچوری را اشغال کردند و قانون شکنان کره‌ای که به آنجا گریختند، چیزهای ناخوشایندی برای گفتن داشت. اما کاوش در این فصل تاریک در تاریخ اولویتی در این داستان نداشت. این فیلم قصد داشت تا مخاطبان را با انتقال آنها به دید نابهنگام و خارق العاده خود از منچوری اشغالی درست قبل از شروع جنگ جهانی دوم سرگرم کند و موفق شد.

نکته جذاب این فیلم کره‌ای آن است که کارگردان اثر به درستی نماد‌های سینمای وسترن اسپاگتی را در جای جای فیلم خود قرار داده و از آن نهایت استفاده را کرده است. اما بیش از هر چیز دیگری، این فیلم مجموعه‌ای از سکانس‌های عظیم گاوچرانی بود که توسط یک طرح نازک به هم گره خورده بودند. برای مثال اولویت‌های فیلم در تعقیب و گریز اوج داستان، که بزرگترین و بهترین چیزی است که این ژانر در دوران مدرن دیده است، به وضوح مشخص شد. در اینجا، همه احزاب درگیر داستان در محل تائه گو گرد هم آمدند و برای گرفتن نقشه باهم جنگیدند. تعقیب و گریز بعد از این سکانس، که تا حد ممکن از استفاده CGI دوری می کرد، آنقدر ادامه یافت که آهنگ همراه آن سه بار تغییر کرد.

فیلم وسترن خوب، بد، عجیب عمق و ظرافت خوب، بد و زشت را با نمایش سینمایی عوض کرد و برای آن بهتر بود. چیزی که از نظر محتوایی کمبود داشت، همه چیز را در اکشن و کمدی جبران کرد. این امر بازسازی آزاد سینمای کره را از سایه مواد منبع افسانه‌ای خود رها کرد و مهمتر از آن، هویت خاص خود را به آن بخشید. این وسترن اسپاگتی کره جنوبی اساساً ایده یک بچه هیجان زده از اینکه یک فیلم کابوی باید چه باشد بود و همین نکته‌ای است که آن را باشکوه و بی نظیر می‌کند. مهمتر از آن، این یک نوع بسیار متفاوت از فیلم وسترن بود که در اوج تجدید حیات این ژانر در اواخر دهه اول 2000 میلادی برجسته شد.

هرچه این وسترن کره‌ای نکات خاص خود را دارد، در مقابل یشتر وسترن‌های اسپاگتی احیا شده عصر جدید هالیوود، زمینه آشنایی را بازخوانی کردند. این یعنی چه وسترن‌های کوئنتین تارانتینو و چه برخی دیگر از آثار مشابه آن تنها سنت‌های تلخ و خشن وسترن‌های اسپاگتی را حفظ کردند. حتی برداشت‌های جدید از کابوی‌های کلاسیک مانند Horizon: An American Saga و بازسازی‌های 3:10 به یوما، The Magnificent Seven و True Grit نیز بیشتر شبیه به هم بودند. آنها یا بازگشتی به فیلمسازی قدیمی بودند یا از فیلم‌های اکشن مدرن قابل تشخیص نبودند. از سوی دیگر، «خوب، بد، عجیب» از آن دسته حماسه‌های اکشنی بود که فیلمسازان آسیایی به آن شهرت داشتند، فقط حالا به جای هنرهای رزمی و سلاح‌های تیغه‌ای از تفنگ‌های کلاسیک غربی استفاده می‌کردند.


فیلم خوب بد عجیب بزرگترین «رامن وسترن» است که تا کنون ساخته شده؛ این فیلم بخشی از یک روند سرگرم‌کننده و مهم جهانی است!


اگرچه The Good, the Bad, the Weird احتمالاً تنها وسترن ساخت کره است که بینندگان جهانی تا به حال نام آن را شنیده‌اند، اما این فیلم تنها وسترن موجود نیست. فیلمی که کارگردان کیم جی-وون آن را «وسترن کیمچی» لقب داد، جانشین مدرن «وسترن منچوری» از دهه 60 و 70 میلادی بود. همانطور که وسترن اسپاگتی برداشت فیلمسازان ایتالیایی از گاوچران‌ها است، وسترن‌های منچوری نیز تفسیر مجدد فیلمسازان کره جنوبی از غرب وحشی بود. علاوه بر این، کره جنوبی تنها کشوری در آسیا نیست که به تولید فیلم وسترن پرداخته است. فیلم های وسترن زیادی در این قاره ساخته شد که کارشناسان سینمایی این روند را «رامن وسترن» نامیدند. از این رو خوب، بد، عجیب تا لحظه نگارش این مقاله بزرگترین وسترن رامن ساخته شده است.

اما مهمتر از آن، وجود صرف «خوب، بد، عجیب» هم از جذابیت اسطوره گاوچران‌ها و هم از گستردگی جهانی سینما سخن می‌گوید. کابوی‌ها، کلانترها، قانون شکنان و دوئل‌های تماشایی اساساً آمریکایی هستند. با این حال، داستان یک قهرمان اسطوره‌ای که از مردم بی گناه در برابر شروران دفاع می‌کند، چیزی است که هر کسی، صرف نظر از موانع زبانی و تفاوت‌های فرهنگی، می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. جای تعجب نیست که چرا و چگونه فیلمسازان از سراسر جهان تا این حد عمیقاً با فیلم‌های کابویی آمریکایی ارتباط برقرار کردند و سپس برای ساخت فیلم خود الهام گرفتند. این تبادل الهام‌بخش ایده‌ها نه تنها مخاطبان را با داستان‌ها، فرهنگ‌ها و دیدگاه‌های کشورهای مختلف آشنا کرد، بلکه بار دیگر بر جهانی شدن فیلم‌ها نیز تاکید کرد. بزرگ‌ترین نمونه یکی از این فیلم‌سازان، کسی نیست جز آکیرا کوروساوا، که بسیار تحت تأثیر وسترن‌های کلاسیک جان فورد قرار گرفت و از آن‌ الهام گرفت.

در پایان این نکته را فراموش نکنید که بهترین فیلم‌ها از شکاف‌های فرهنگی فراتر می‌روند، با تماشاگران از هر نقطه‌ای از جهان صحبت می‌کنند و ریشه‌های خود را در همه جای دنیا حفظ می‌کنند. خوب، بد، عجیب گواه این موضوع است. این بازسازی یک حماسه وسترن مدرن به معنای واقعی کلمه است. نه تنها فیلم فوق‌العاده است، بلکه از آن زمان تاکنون چنین چیزی وجود نداشته! نزدیک‌ترین رقابت آن می‌تواند با فیلم «The Lone Ranger» گور وربینسکی باشد، اما تنها به دلیل مقیاس بلاک‌باستری و نبرد پایانی بسیار هیجان‌انگیز با قطارش. اما فیلم کره‌ای کیم جی‌وون یعنی The Good, the Bad, the Weird به طور همزمان یک بازسازی منحصر به فرد و یکی از بهترین وسترن‌های مدرن ساخته شده در دل سینما است. هنوز برای بهتر شدن از این فیلم باید از آن سبقت گرفته شود و زمان زیادی طول خواهد کشید تا این اتفاق بیفتد.

از ژانر وسترن بیشتر بخوانید:

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!