۱۵ تیر؛ آغازی برای «انتخاباتی سرنوشتساز» – زیر ذرهبین اخبار سینما و جهان
سینماپرس: تاثیر اقتصادی و سیاسی و امنیتی «دولتها» در هر ساختاری از جمله «نظام جمهوری اسلامی» غیرقابل انکار است؛ اما ماندگاری این تاثیرگذاری را میبایست در «عرصه فرهنگ» مورد توجه قرار داد.
فاطمهسادات ناظمی/ خطر پسرفت کشور به دهه ۱۳۹۰ هجریشمسی و تَکرار کابوس شوم «دولت حسن روحانی» موضوعی است که حالا بیش از هر زمان دیگری محسوس میباشد و از این جهت لازم است تا به مرور چند نکته پرداخته شود:
۱/ ۱۵ تیر را میتوان موعد یک «انتخابات سرنوشتساز» دانست. بر این اساس غفلت رای دهندگان در انتخابات پیشرو میتواند منتج به تشکیل «دولت سوم حسن روحانی» شود. دولتی که تا سه سال پیش بر مصدر اجرایی کشور قرار داشت و رسما روزگار ملت ایران را به رنگ بنفش مزین ساخته بود. رنگی که اصالتا نماد غم و اندوه و بی اعتنایی بود و به واقع توانست این اصالت را در طی هشت سال حاکمیت بر مصادر اجرایی کشور و در زندگی آحاد ملت ایران عُریان ساخته و طیفهای مختلف اجتماعی را درگیر و دار چه کنم! چه کنم! در تمامی شئون زندگی و حتی حداقلهای معیشتی خود نماید. چه کنم! چه کنم! ویژه ای که تنها محدود به افتضاح حقوقهای نجومی مدیران و سقوط بورس و نجومی شدن قیمت دلار و سکه و مسکن و ماشین و … نماند و به سبب «ولنگاری در مدیریت اجرایی کشور» به ارزاق عمومی جامعه، از شیر و ماست و کره گرفته تا گوشت و مرغ و … تسری پیدا کرد و در این میان تشکیل صفهای تخم مرغ و کشته شدن شهروندان در چنین صفهایی را میتوان به عنوان ماندگارترین شاهکارهای مدیریتی ثبت شده در تاریخ «قوه مجریه» و در این دوران قلمداد نمود!
۲/ خیز مجدد «جریان بنفش» برای حضور در عرصه مدیریت اجرایی کشور و اقبال ۴۰ درصدی رای دهندگان در فرایند برگزاری «دور نخست» از «انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم» را به هیچ عنوان نمیتوان به معنی کمبود حافظه تاریخی این طیف از رای دهندگان قلمداد نمود. بلکه این اتفاق را بیش از هر چیز میبایست محصول احاطه و اشراف ایشان بر ساختارهای رسانهای رسمی و غیر رسمی در داخل کشور و همچنین تشریک مساعی جریان رسانهای خارج از کشور برای اقناع افکار عمومی رای دهندگان و مجاب ساختن ایشان برای برگشتن به دوران فلاکتبار «دولت یازدهم و دوازدهم» و تشکیل «سومین دولت بفش» مورد ارزیابی قرار داد و در این میان از همراهی ویژه «شبکه نفوذ فرهنگی» برای حقنه چنین باوری آن هم بر مدار پیگیری هوشمندانه دو استراتژی «انحراف افکار عمومی» و «حقنه دستاوردهای کاغذی» غفلت نکرد.
۳/ هیچگاه نباید فراموش نمود که تمرکز بر «رسانه» استراتژی کارآمد و هوشمندانهای است که سبب شد تا فجایع گسترده حضور دولتهای «کارگزاران» و «اصلاحات» منقلب گردد و بجای آن جعلیات تاریخی و آمارهای قلابی و … آنچنان کارنامهای درخشان از برای این دو دولت در اذهان جوانان جامعه ایجاد شود که «حسن روحانی» بتواند با اتکا و برخورداری از حمایتهای ویژه روسای این دو دولت در «انتخابات ریاست جمهوری» حاضر شود و جامعه و بالاخص جوانان را نه تنها در سال ۱۳۹۲ هجری شمسی اغفال سازد و با حضور دولت ناکارآمد «حسن روحانی» مواجه نماید؛ بلکه بتواند با استفاده از همین «قدرت رسانه» در سال ۱۳۹۶ هجریشمسی و با تَکرار این و آن، بار دیگر اکثریت نسبی جامعه را منحرف نموده و به رای دادن برای چهار سال دیگر و حضور ژنرالهای بنفش مجاب سازد! حالا استفاده از همین فرمولهای رسانهای موجب شده تا «مسعود پزشکیان» بتواند ۱۰ میلیون نفر را به سمت خود متمایل نموده و تشکیل «دولت سوم حسن روحانی» را محتمل سازد.
۴/ حضور «دولت یازدهم و دوازدهم» بر مصدر اجرایی کشور به هیچ عنوان محصول توانمندی «حسن روحانی» در اقناع افکار عمومی و ارایه برنامههای منسجم برای اداره کشور و در موعد انتخابات نبود و بیش از هر چیز این حضور را میبایست مرهون «رسانه» و تفوق جریان رسانهای حامی ایشان قلمداد نمود. جریانی فرهنگی که با اشتراک مبانی در تقابل با اهداف کلان «زیست اسلامی» شکل گرفته بود و به صورتی منسجم و در طی بیش از ۲۴ سال توانست قدرت تاثیرگذاری ویژه خود را در موعد «انتخابات» به معرض نمایش بگذارد. جریانی که مشخصا با پیگیری همزمان همان دو استراتژی «انحراف افکار عمومی» و «حقنه دستاوردهای کاغذی» در دو دولت موسوم به «کارگزاران – سازندگی» و پس از آن «رفرمیست (اصلاحات)» به آنچنان فربهی و توانمندی رسیده بود که به سهولت توانست فضای عمومی جامعه را به پذیرش شخصیت معلومالحالی همچون «حسن روحانی» در مقام اجرایی کشور متقاعد ساخته و برای گسترش چنین سرطانی در ساختارهای اجرایی کشور و در میان تودههای اجتماعی مقبولیت بتراشد.
۵/ تجربه هشت سال حضور پیوسته «دولت یازدهم» و همچنین «دولت دوازدهم» حکایت از آن دارد که تشکیل «دولت سوم حسن روحانی» آن هم با ریاست شخصیتی همچون «دکتر مسعود پزشکیان» به هیچ عنوان امری خطرناک از نظر امنیتی و سیاسی و یا اقتصادی نیست و حتی بر فرض تشکیل چنین دولتی نیز قطعا در دورهای چهار و یا حتی هشت ساله، کوچکترین آسیب غیرقابل جبرانی را در این عرصهها متوجه کیان «انقلاب اسلامی» و اصل وجودی «نظام جمهوری اسلامی» نخواهد ساخت و …؛ اما آسیب اصلی و بعضا غیر قابل جبران حضور چنین دولتی را میبایست در «عرصه فرهنگ» و انحراف در مسیر «زیست اسلامی» تودههای مختلف اجتماعی در ایران مشاهده نمود.
۶/ پس اگر چه تشکیل «دولت سوم حسن روحانی» میتواند سطح امنیتی کشور را به دوران «حسن روحانی» فروکاست دهد و دوباره کشور را با پدیده ذلت سیاسی و افول اقتدار و جولان عناصر سازمانهای اطلاعاتی بیگانه مواجه ساخته و حتی ترور سرداران و دانشمندان بینظیری همچون «حاج قاسم سلیمانی» و «پرفسور محسن فخریزاده» و … را بار دیگر ضریب ببخشد و نه تنها «حضور فناورانه ایران» را در بسیاری از عرصهها با خلل موجه ساخته و کشور را نه تنها از لحاظ علمی، بلکه انسان ایرانی را درگیر و دار تامین مایحتاج روزانه خود نماید و از لحاظ اقتصادی دچار عقبماندگیهای شگرفی سازد و … اما تجربه نشان داده که این همه مصیبت، به سختی و با حضور یک «رئیس جمهور ارزشی» همچون «آیت الله رئیسی» و با زحمات شبانه روزی آنچنان قابل جبران است که با گذشت ۳۳ ماه از تشکیل «دولت سیزدهم» نه تنها بار دیگر شاهد بازگشت اقتدار سیاسی و امنیتی به کشور هستیم؛ بلکه حتی میتوانیم شاهد اصلاح معیشت عمومی جامعه باشیم و افتادن اقتصاد به مسیر روشن و تحول بخش به معیشت مردم را آنچنان مشاهده کنیم که بنا بر فرمایش «امام خامنهای» و صراحت بیان معظمله «اگر این دولت ادامه پیدا میکرد، بنده احتمال زیاد میدهم که بسیاری از مشکلات کشور، عمدتاً مشکلات اقتصادی حل میشد» (بیانات در دیدار مردمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم در سالروز عید غدیر- ۵ تیرماه ۱۴۰۳ هجریشمسی).
۷/ ترس اساسی از تشکیل «دولت سوم حسن روحانی» را میبایست در «عرصه فرهنگ» مورد توجه قرار داد. عرصهای که از ارتباط ملموس و ناملموسی با سایر عرصههای اقتصادی و سیاسی و امنیتی در کشور برخوردار است و مجموع این همپوشانیها «فرهنگ» را شکل داده و مشخصا «سبک زندگی عمومی مردم ایران» را دستخوش تغییرات محسوس قرار میدهد. تغییراتی که در طولانی مدت میتواند منتج به «معضلات فرهنگی و اجتماعی» جدی شود. معضلاتی که با وجود کوچکی خود در ظاهر حتی میتواند کشور را دچار «تنشهای امنیتی» ویژهای همچون پاییز سال ۱۴۰۱ هجریشمسی ساخته و حرکت شتابان کشور را برای چندین ماه درگیر مواجهه با اقدامات تخریبی عناصر وابسته به «فرقه ز. ز.آ» نماید.
۸/ باید توجه داشت که «فرهنگ» در هر تمدن و ساختار حاکمیتی مشخصی در جهان به عنوان «بستر اصلی زندگی انسان» قلمداد شده و از این منظر است که از بدو تاسیس و تشکیل «نظام جمهوری اسلامی ایران» امری با عنوان «انقلاب فرهنگی» موضوعیت داشته است. امری که اگر چه به عنوان یک «پروسه» (Process) و نه یک «پروژه» (Project) در بطن «حاکمیت جمهوری اسلامی» تعریف میشود و …؛ اما این همه با حضور دولتهای مختلف دستخوش تغییرات جدی شده و موجب تضعیف و یا تقویت «انقلاب اسلامی» و یا حتی انحراف در مسیر «زیست اسلامی» گردیده است.
۹/ تاثیر اقتصادی و سیاسی و امنیتی «دولتها» در هر ساختاری از جمله «نظام جمهوری اسلامی» غیرقابل انکار است؛ اما ماندگاری این تاثیرگذاری را میبایست در «عرصه فرهنگ» مورد توجه قرار داد. عرصهای که مشخصا «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» را دهها سال متاثر از خود ساخته و بیش از هر چیز «چگونگی زندگی اجتماعی اسلامی تودهها» را دستخوش تغییرات ملموس و محسوس قرار میدهد. از این جهت باید فرق اصلی و اساسی میان تشکیل «دولت دوم سید ابراهیم رئیسی» و یا تشکیل «دولت سوم حسن روحانی» را میبایست در تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم حضور این دو دولت بر «فرهنگ عمومی» و «زیست عمومی جامعه» مورد مشاهده قرار داد.
۱۰/ باید به این موضوع توجه ویژه داشت که همانا «انقلاب اسلامی» را میبایست یک نوآوری بزرگ تاریخی قلمداد نمود که ملت ایران آن را در تاریخ خودش و تاریخ بشریت به ثبت رساند. انقلابی که هشت آرمان و شعار محوری و در عین حال جهانشمول و بدون تاریخ انقضای «استقلال» ، «آزادی» ، «اخلاق» ، «معنویّت» ، «عدالت» ، «عزّت» ، «عقلانیّت» و «برادری» را به صورت یک مجموعهای از ستارههای درخشان آرمانی در بالای سر ملت ایران قرار داد و ملت را به حرکت و پرواز و جهش به سمت این نقاط نورانی به عنوان آرمان و غایط مقصود «زیست اسلامی» دعوت کرده است. هشت آرمانی که در کنار هم خطوط اصلی چنین زیستی را در پرتو «حاکمیت جمهوری اسلانی» شکل داده است و از این جهت ما از هر کدام از اینها که غفلت کرده باشیم و غفلت بکنیم و زمین بماند، نقصی در «الگوی زیست اسلامی» به وجود میآید و در این میان اگر چه حضور «دولتهای جمهوری اسلامی» در طی بیش از ۴۵ سال گذشته موجب شده تا مسیر این «زیست اسلامی» با فراز و نشیبهای جدی مواجه ساخته؛ پس اگر چه وجود «امام امت» و رهبری ایشان موجب شده تا در اصالت و پیگیری این «الگوی زیستی» هیچگاه خللی ایجاد نشود؛ اما نباید از نقش مخرب و تقابلی برخی دولتها با «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» و ایجاد چنین خللی در «الگوی زیست عمومی» بخشی از جامعه غفلت کنیم و برونداد آن را در وضعیت کنونی جامعه نادیده بگیریم.
ادامه دارد…